اي كاش!
كودك دو نيم نميشد!
عباس عبدي
در روز عيد غدير، آقاي روحاني در ديدار با همكاران خود در دولت سابق گفت كه «اي كاش گرفتار مصوبه هستهاي مجلس نميشديم تا ميتوانستيم در اسفند ۱۳۹۹ برجام را احيا كنيم.» هر سياستمداري كه به گذشته نگاه مي كند، از اين اي كاشها! فراوان دارد. همه هنگامي كه به تاريخ برميگرديم، حسرت ميخوريم كه اي كاش چنان ميشد و چنين نميشد. در بسياري از موارد هم اين اي كاشها! از روي استيصال است و معلوم نيست كه اگر محقق ميشد، وضع جامعه بهتر از اين بود اگر بدتر نبود. ولي در هر حال جامعه و سياست را با اي كاش! نميتوان فهم يا درست كرد. بايد ديد در همان زمان چه كاري ميبايست انجام ميشد كه نشد. اجازه دهيد به ۳ سال پيش برويم. پس از حوادث بسيار تاسفبار آبان ۱۳۹۸، از سوي نواصولگرايان حملات بسيار شديدي عليه دولت روحاني سازماندهي و اجرا شد. در ۱۷ آذر ۱۳۹۸ يادداشتي با عنوان «ايده انتخابات زودرس» نوشتم و در بخشي از آن آمده بود كه: «هيچ حكومت و دولتي حتي در شرايط عادي نيز نميتواند و مجاز نيست كه با اين حد از تنش، مديريت خود را تداوم دهد. در بيشتر نظامهاي سياسي شيوههايي را براي چنين موقعيتهايي پيشبيني كردهاند. كسب راي اعتماد مجدد دولتها براي ادامه كار از اين جمله است. يا انحلال پارلمان و رايگيري دوباره يا استعفاي نخستوزير و رييس دولت و... همه شيوههايي براي عبور از وضعيت ناپايدار مديريتي هستند. در ايران نيز موقتا قصد مقصريابي نبايد داشت و بايد دنبال راهحلي براي عبور از اين وضع بود... براي عبور از مشكلات موجود، چه در حوزه اقتصادي و چه در سياست خارجي و چه امور سياست داخلي نيازمند حداقلي از وحدت مديريتي و سياسي هستيم. متاسفانه اين دو مساله در جهت عكس يكديگر حركت ميكنند. از يكسو مشكلات در اين سه سطح بيشتر و بيشتر و پيچيدهتر ميشود. از سوي ديگر شكاف درون قدرت نيز عميقتر و حتي تندتر ميگردد... پس از اعتراضات اخير، بعيد است كه از اين پس دولت حتي قادر به اتخاذ تصميمات جاري خود باشد، چه رسد به اينكه بخواهد تصميمات مهم بگيرد.... راهحل سوم انتخابات زودرس رياستجمهوري است. انتخاباتي كه ميتواند همراه با انتخابات مجلس انجام شود.»
(پايان نقل قول) نتيجه چه بود؟ توجهي به اين پيشنهاد متعارف و ساده نشد. روشن است كه چرا؟ چون ياد نگرفتهايم يا نميخواهيم هنگامي كه قدرت نداريم و مسووليت داريم، يا قدرت لازم را مطالبه كنيم يا عطاي آن مسووليت را به لقايش ببخشيم. خيلي ساده در صندلي مسووليت مينشينيم و از نعمتهاي آن بهرهمند ميشويم، بدون اينكه بتوانيم يا بخواهيم گامي به پيش برداريم.
پس از آمدن مجلس جديد در خرداد ۱۳۹۹ حملات عليه روحاني شدت گرفت. گفتند كه فقط در حال تحمل روحاني هستند. در تير سال ۱۳۹۹ نوشتم كه: «تحمل لازم نيست، استيضاحش كنيد.» طبيعي بود كه نه توان استيضاحش را داشتند و نه مجاز به آن بودند، لذا حملات عليه روحاني و دولت او و به ويژه ظريف شديدتر شد. سپس در مهر ماه ۱۳۹۹ پيش از انتخابات امريكا يادداشتي با عنوان «به خاطر مردم و كشور» نوشتم و متذكر شدم كه: «ده ماه پيش پيشنهاد انتخابات زودرس رياستجمهوري را دادم، اصولگرايان كه در خلوت خود از اين ايده قند در دلشان آب ميشد، به علت تناقضات فكري و تحليلي، در خلوت با آن مخالفت كردند و حتي مخالفت شديدي كردند!... طي ده ماه گذشته هيچ مشكلي حل نشده كه بر مشكلات اضافه هم شده است. در اين ده ماه كدام چشماندازي تيره بود كه تيرهتر نشده است؟ بنابراين عاقلانه نيست كه اين وضع ادامه يابد... براي انتخابات امريكا سه حالت متصور است. اول اينكه بدون دردسر و با قاطعيت ترامپ راي بياورد. دوم بايدن راي بياورد و ترامپ نيز به راحتي تمكين كند. سوم بايدن راي بياورد و ترامپ تمكين نكند و امريكا وارد چالش جدي سياسي شود. به نظر ميرسد كه هيچكدام از اين سه حالت در صورتي كه تغييري در ايران رخ ندهد، نفعي براي ما ندارند. حتي بهترين حالت از سه حالت فوق كه به نظر ميرسد، آمدن بيسر و صداي بايدن است، اگر در ايران تغييري رخ ندهد، به سود ايران نيست و چه بسا از دو حالت ديگر نيز بدتر باشد... تداوم وضعيت و شكاف موجود جز تضعيف بيشتر و از دست دادن فرصتهاي سياسي براي كاهش مشكلات نتيجه ديگري نخواهد داشت... از اين رو حالا كه اصولگرايان غالب، قدرت و اراده استيضاح را ندارند، پيشنهاد ميكنم كه روحاني شخصا دست به كار شود. كنار رفتن نه به معناي اعتراض، بلكه به معناي گشودن راه براي حل ماجرا... متاسفانه در ايران استعفا هم به سرنوشت طلاق دچار شده است. هر زوجي كه طلاق ميگيرند، حتما بايد با دشمني و نفرت و كينهورزي و بدگويي حتي زد و خورد و دعوا همراه باشد، در حالي كه ميتوان دوستانه هم طلاق گرفت، اگر دو نفر متوجه شدند كه به هر علتي نميتوانند با يكديگر زندگي كنند ميتوانند دوستانه و مدني از يكديگر جدا شوند.» (پايان نقل قول) اكنون بايد از آقاي روحاني پرسيد؛ آيا فكر نميكنيد كه با يك استعفاي حرفهاي و نه لزوما اعتراضي، ميتوانستيد مانع از سنگاندازيهاي بعدي نواصولگرايان عليه برجام شويد؟ و آيا در اين صورت باز هم امروز در حسرت تصويب آن قانون بوديد؟ پاسخ را نميتوان با قاطعيت گفت، ولي به نظرم با آغاز به نوشتن قانون هم ميتوانستيد استعفا دهيد تا مانع از تصويب چنين قانون زيانباري شويد. ماجراي ادعاي دو زن نسبت به يك كودك را فراموش نكنيد. ظاهرا اجازه داده شد كه اين كودك دو نيم شود. احتمالا هيچ كدام مادر واقعي نبودند.