چرا بايد توجه بيشتري به جنگلهاي زاگرس معطوف شود؟
پروانه قاتل
امسال حدود 120 هزار هكتار از عرصههاي جنگلي چهار استان، آلوده به آفت شدند
آيلين جوادي
اين روزها درباره طغيان پروانه برگخوار سفيد بلوط يا آتشسوزي سطح وسيعي از جنگلهاي زاگرس در منطقه خاييز در استان كهگيلويه و بويراحمد زياد ميشنويم. جنگلهاي زاگرس از شمال غرب تا جنوب غربي ايران در 11 استان كشور گسترده شدهاند. درختان بلوط گونه گياهي غالب جنگلهاي زاگرس بوده و 70درصد فلور گياهي آن را تشكيل ميدهد. در دهههاي گذشته، مساحت جنگلهاي زاگرس حدود 10 ميليون هكتار برآورد شده بود اما در سال 1392 اين رقم به 6 ميليون هكتار تنزل يافت. اكنون به گفته مسوولان منابع طبيعي و آبخيزداري كشور حدود يك ميليون هكتار ديگر نيز از مساحت جنگلهاي زاگرس به دليل عوامل مختلف تخريب شده است. هنگامي كه درباره اهميت جنگلها از ما سوال ميشود، در پاسخ به سرعت ليستي از كاركردهاي جنگل را برميشماريم؛ جنگلها در كنترل سيلاب، جذب، ذخيره و تصفيه منابع آبي زيرزميني، ممانعت از فرسايش خاك، تثبيت خاك و تصفيه هوا نقش مهمي دارند؛ با اين وجود، در موضوع حفاظت از مناطق جنگلي به اندازه كافي حساسيت نشان نميدهيم؛ شايد به دليل باور عمومي كه حفاظت از مناطق جنگلي را از وظايف سازمانهاي منابع طبيعي و آبخيزداري يا حفاظت محيطزيست كشور ميداند؛ يا از اين رو كه فكر ميكنيم مساله جنگلهاي هيركاني تنها به ساكنان استانهاي شمالي كشور، جنگلهاي زاگرس به زاگرسنشينها و جنگلهاي حرا به بوميان مناطق جنوبي كشور ارتباط دارد اما امروزه در گفتمان تغييرات اقليمي، علاوه بر موارد ذكرشده بهطور فزايندهاي به نقش جنگلها در تعديل آب و هوا و ترسيب كربن، هم در مقياس جهاني و هم در مقياس محلي و منطقهاي اشاره ميشود. اهميت جنگلها در تامين منابع آبي و تصفيه هوا از ذرات گرد و غبار بر كسي پوشيده نيست؛ رويشگاههاي جنگلي زاگرس در تامين 40درصد آب كشور نقش اساسي دارند. با اين حال، ويژگيهاي خاص اقليمي ايران سبب شده كه كاركرد تعديل آب و هوا توسط جنگلها به خصوص جنگلهاي چند هزارساله زاگرس اهميت دو چندان پيدا كند.
دو عامل مخرب جنگلهاي زاگرس
و راههاي مقابله با آن
پروانه برگخوار سفيد بلوط كه در دهههاي گذشته آفت شناخته نميشد، اكنون موجب آلودگي حدود 19 هزار و 500 هكتار از عرصههاي جنگلي زاگرس در استان خوزستان، 30 هزار هكتار از جنگلهاي زاگرس در استان چهارمحال و بختياري، بيش از 70 هزار هكتار از جنگلهاي بلوط در استان كهگيلويه و بويراحمد و بيش از 6 هزار هكتار از مناطق جنگلي استان فارس طي سال جاري شده است. شاپرك ساتن كه منحصرا از برگ درخت بلوط تغذيه ميكند، داراي پنج نسل است كه به دليل خشكساليهاي مداوم، نسل سوم آن اكنون در مناطق جنگلي مرتفع زاگرس طغيان كردهاند. احتمالا با عبارت «كنترل بيولوژيكي آفات» كه به عنوان راهكار مقابله با طغيان آفات در رسانه و پلتفرمهاي مجازي پيشنهاد ميشود، روبهرو شدهايد؛ اما كنترل بيولوژيك به چه معناست؟ آيا ما مفهوم كنترل بيولوژيك را به درستي درك كردهايم؟ آيا منظور از كنترل بيولوژيك آفات حفاظت از مناطق جنگلي است؟
مديريت آفات از مهمترين بخشهاي كشاورزي پايدار است. در دهههاي اخير مديريت تلفيقي يا كنترل تلفيقي آفات (IPM)، به عنوان راهبردي اكولوژيكي مورد توجه قرار گرفته كه تلفيقي است از استراتژيهاي مختلف كشاورزي، شيميايي، بيولوژيك و فيزيكي. به اين شكل كنترل آفات با كمترين آسيب به محيطزيست همراه خواهد بود. تكيه صرف بر يك استراتژي نه تنها آفات را كنترل نميكند بلكه بر ميزان آلودگي مناطق جنگلي و مزارع نيز خواهد افزود. مثال بارز آن استفاده بيرويه از سموم شيميايي است كه سبب پيدايش گونههاي مقاوم آفات شد. استراتژي كنترل بيولوژيك نيز از اين قاعده مستثني نيست اما برداشت ما از كنترل بيولوژيك تا چه اندازه با اهداف حقيقي آن همخواني دارد؟ كنترل بيولوژيك فرآيندي طبيعي بدون دخالت انسان است. در بهترين حالت ميتوان با حفاظت از اكوسيستمها اين استراتژي را تقويت كرد تا بهطور طبيعي جمعيت گونههاي گياهي و جانوري آن اكوسيستم در توازن و تعادل قرار گيرند. اين درحالي است كه تصور عموم از كنترل بيولوژيك بيشتر روش كاربردي آن است كه با دخالت انسان صورت ميپذيرد. در اين روش، هنگام طغيان جمعيت يك گونه (معمولا آفات) گونهاي خاص به عنوان شكارگر را وارد يك اكوسيستم ميكنند تا تعادل و توازن در جمعيت گونهها برقرار شود. پروانه برگخوار سفيد بلوط داراي يك دوره رشد بوده و در اواخر بهار بالغ ميشود. بنابراين در اواخر بهار بيشتر از دوران لاروي مورد توجه عموم و رسانهها قرار ميگيرد درحالي كه براي كنترل موثر آن ماهها قبل بايد اقدام ميشد. بايد درنظر داشت تاكنون روش معيني جهت ريشهكن كردن و ممانعت از آلودگي درختان بلوط به اين آفت مشخص نشده است اما تجربه ساير كشورها نشان ميدهد زدودن شاخههاي آلوده به لارو، شستوشوي تنه درختان با پمپهاي آب فشار قوي و افزايش ميزان آبياري درختان بلوط از جمله اقدامات اوليه موثر در مقابله با آلودگي پروانه برگخوار سفيد بلوط است. علاوه بر اقدامات اوليه، تيمارهاي ميكروبي و شيميايي نيز براي درمان تجويز و در كنار آن از شكارگران طبيعي اين آفت مانند گونههاي خاصي از زنبور، سوسك و سن در كنترل بيولوژيك كاربردي استفاده ميكنند. برخي از كشورها مانند كلمبيا گونههاي حشرات شكارگر آفات را توليد ميكنند و ميتوان آنها را وارد كرد. اين درحالي است كه جنگلهاي زاگرس سالهاست در تنش آبي ناشي از خشكساليهاي مداوم يا ناديده گرفتن حقابهشان به سر ميبرند. از ديگر عوامل موثر در طغيان اين آفت، رواج كشت زير اشكوب مناطق جنگلي زاگرس است كه به صورت غيرقانوني توسط كشاورزان صورت ميگيرد. بنابراين، پيداست تاكيد صرف بر كنترل بيولوژيك كاربردي به معناي برطرف شدن معضلات محيطزيستي نيست. كنترل بيولوژيك در معناي واقعي فرآيندي طبيعي محسوب ميشود و لازمه آن حفاظت از اكوسيستمها و استفاده پايدار از منابع طبيعي است.
زرد شدن خارج از فصل جنگلهاي بلوط
زرد شدن خارج از فصل جنگلهاي بلوط در كهگيلويه و بويراحمد يا مناطقي از استان فارس چه ارتباطي با پروانه برگخوار سفيد بلوط دارد؟ پديده زرد شدن برگ درختان بلوط بسيار رايج بوده و مشكلات مربوط به سبزينه برگ ميتواند در نتيجه چرخه ريزش طبيعي برگ، عوامل بيماريزا و آفات، خشكسالي يا كمبود آهن در خاك پديدار شود. نوعي بيماري قارچي به نام پژمردگي بلوط (Oak Wilt) نيز ميتواند سبب زرد شدن خارج از فصل درختان بلوط شود. اين پديده در امريكاي شمالي نيز گزارش شده و مناطق وسيعي از جنگلهاي بلوط را نابود كرده است.
پژمردگي بلوط زماني رخ ميدهد كه تنه درختان بلوط در فصل زمستان يا اوايل بهار به بهانههاي مختلف آسيب ميبينند و قارچ مهاجم فرصت ورود به آوند چوبي بلوطها را مييابد. با رشد و نمو قارچ، انتقال آب و مواد معدني از ريشه به برگها دچار اختلال شده و برگها زرد ميشوند. اگر قسمتهاي آسيبديده به موقع زدوده نشود، پژمردگي در كمتر از چند هفته به از بين رفتن كل درخت ميانجامد. برخي سودجويان براي دور زدن قانون تنفس جنگل و درآمدزايي از چوب درختان و عدهاي ديگر براي تهيه رزين طبيعي، عسل وحشي و شيره بلوط تنه درختان را زخمي ميكنند. پايش و شناسايي اولين علايم پژمردگي اهميت زيادي در ممانعت از شيوع گسترده آن در مناطق جنگلي دارد. زرد شدن برگ بلوطها به سرعت در اواخر بهار تا اوايل تابستان رخ داده و به دنبال آن برگها ميريزند. آلودگي قارچي بلوط مسري است و از طريق حشراتي چون سوسك شيرهخوار، پروانه برگخوار يا كرم برگخوار بلوط با سرعت به ديگر درختان منتقل شده و گستره وسيعي از مناطق جنگلي را آلوده ميكند. با شيوع پژمردگي بلوط هيچ راهي براي مقابله با آن به جز ريشهكن كردن درختان آلوده وجود ندارد. آلودگي قارچي همچنين از طريق اتصالات و تماسهاي ريشهاي درختان بلوط انتقال مييابد. بنابراين، در صورت تشخيص پژمردگي بلوط توسط متخصصان، گاهي نياز به گودبرداري و خارج كردن ريشههاي آلوده نيز هست. با اين وجود، برخي درختان بلوط تا چند سال در مقابل آلودگي قارچي مقاومت كرده و برگهايشان دوباره سبز ميشود. از اين رو همواره توصيه ميشود كه پيشگيري راهكار موثرتري است و از زخمي كردن تنه درختان به خصوص در فصل زمستان و بهار بايد جلوگيري كرد. همچنين در موضوع حفاظت از مناطق جنگلي خشكساليها، كاهش بارش باران و برف و حقابه جنگلها نيز لحاظ شود.
نقش جوامع بومي و عوامل انساني در تخريب جنگلهاي زاگرس
رويكرد ايران در مورد منابع طبيعي رويكردي حفاظتگرايانه است كه تمايل به محافظت از منابع طبيعي دارد؛ البته نه با مشاركت جوامع محلي بلكه در برابر آسيبهاي آنها و همچنين عوامل انساني. در اين ميان، رابطه اقتصادي و زيستي جوامع محلي و محيطزيست نيز تعريف دقيق و روشني ندارد. همين امر سبب شده به جاي بهرهبرداري پايدار و اصولي، از جنگلها به خصوص جنگلهاي زاگرس به عناوين مختلف بهرهكشي شود. به عنوان مثال اگرچه نميتوان براي هر اصله درخت بلوط قيمتي متصور شد، اما از لحاظ خدمات اكولوژيك، هر درخت بلوط چند صد ميليون تومان ارزشگذاري شده است. با اين حال، جوامع بومي به اين جنگلها به چشم منبع درآمد نگاه كرده و از آن در توليد زغال تا چوب و رزين و عسل طبيعي، توليدات كشاورزي استفاده ميكنند. از سوي ديگر، دولت نيز در امر محافظت با كمبود سرمايه مالي و انساني روبروست. به عنوان مثال، در حالي كه بهطور متوسط به ازاي هر 2000 هكتار از جنگلهاي شمال يك جنگلبان وجود دارد، اين رقم بهطور كلي در مورد رويشگاههاي جنگلي زاگرس به يك جنگلبان در هر 6000 هكتار و بهطور خاص در مورد مناطق جنگلي استان كهگيلويه و بويراحمد به يك جنگلبان در هر 18000 هكتار ميرسد. همچنين در موضوع آتشسوزيهاي گسترده جنگلهاي زاگرس و بهطور خاص در استان كهگيلويه و بويراحمد مدام از محدوديتهاي پايش تا كمبود ابتداييترين امكانات اطفاي حريق صحبت به ميان ميآمد و در تصاوير ديده ميشد مردم محلي با دست خالي به مقابله با آتش رفته و كار به ورود نيروهاي نظامي كشور در بحران جنگلهاي زاگرس نيز كشيده شد. طي سالهاي 99 بيش از 21 هزار هكتار، 1400 بيش از 4000 هكتار و طي سال جاري و آتشسوزيهاي روزهاي گذشته حدود 14 هكتار از مناطق جنگلي تنها در استان كهگيلويه و بويراحمد تخريب شد. به گفته سازمان منابع طبيعي و آبخيزداري، بيش از 90درصد آتشسوزيهاي جنگلهاي ايران محصول عوامل انساني از جمله زمينخواري، فعاليتهاي كشاورزي، بياحتياطي گردشگران و... بوده است. در مورد آتشسوزي جنگلهاي منطقه حفاظت شده خاييز، علاوه بر موارد فوق به اختلافات ملكي نيز اشاره شده بود. به نقل از خبرگزاري ايرنا و روزنامه پيام ما در سال 1397 فعالان محيطزيست نسبت به تغيير كاربري حدود 30 هكتار از مناطق حفاظت شده خاييز در روستاي تنگه تكاب، شهرستان بهبهان اعتراض و به دادگاه شكايت كردند. به نقل از خبرگزاري صدا و سيماي جمهوري اسلامي هم در سال 1398 دستور توقف ويلاسازي و اجراي طرحهاي گردشگري در اين منطقه صادر شد. در هرصورت، هنگامي كه جنگلها به بهانههاي مختلف توسعه كشاورزي، توسعه صنعتي، جادهكشي، توسعه معادن، سدسازي، ويلاسازي، آتشسوزي، عوامل طبيعي و عوامل بيماريزا تخريب ميشوند، درنهايت اين پديده خشكسالي است كه تشديد خواهد شد و حتي جوامعي كه كيلومترها دورتر از مناطق جنگلي بهسر ميبرند نيز تاثير تخريب جنگلها را احساس خواهند كرد. دقيقا بدين سبب كشورهاي اروپايي به خصوص فرانسه، طي آتشسوزيهاي گسترده جنگلهاي آمازون به دولت وقت برزيل انتقاد شديدي ايراد و يادآوري كردند كه تخريب جنگلهاي آمازون و درآمدزايي از آن، زندگي تمام ساكنان زمين را تحتتاثير قرار خواهد داد. بنابراين موضوع حفاظت از جنگلها موضوعي ملي و فراملي محسوب ميشود آنهم در كشور وسيعي چون ايران كه تنها 7درصد از مساحت آن را پوشش جنگلي تشكيل داده است. در اين راستا سند جامع حفاظت و مديريت پايدار جنگلهاي زاگرس توسط كارگروهي تحت نظارت نهاد رياستجمهوري تنظيم شده است و از اهداف آن بهرهگيري از مشاركت جوامع محلي در بازسازي و نگهداري از جنگلهاي زاگرس در كنار سازمانهاي اجرايي در اين طرح است.