اولتيماتوم پوتسدام
مرتضي ميرحسيني
ژاپنيها اولتيماتوم را رد كردند. تصميم نداشتند از جنگ دست بكشند و خودشان را به امريكاييها تسليم كنند. در موضع دفاعي بودند و بخش وسيعي از سرزمينهايي را كه از آغاز جنگ تا همين چندي قبل در اشغال خودشان داشتند از دست داده بودند، اما همچنان مصمم به مقاومت بودند. اولتيماتومي را كه بعد از كنفرانس پوتسدام به آنان داده شده بود در چنين روزي از سال 1945 رد كردند. ويكتوريا شيرو در كتاب «ساخت بمب اتمي» مينويسد «بنابر اعلاميه پوتسدام، رهبران متفقين آخرين فرصت را به ژاپن دادند كه تسليم شود و تمام سرزمينهايي را كه از سال 1914 تصرف كرده بود بازگرداند. در ادامه خواستار آن شدند كه ژاپن به طور كامل نيروهاي نظامي خود را خلع سلاح كند و اين نيروها به ميهن خود بازگردند، آنگاه نيروهاي متفقين اجازه داشته باشند براي اطمينان از خلع سلاح ژاپن در خاك خود، آنجا را اشغال كنند. رهبران متفقين اين مساله را روشن ساختند كه با بيشتر ژاپنيها با ملايمت و نرمي رفتار خواهد شد، با گفتن اينكه ما قصد نداريم با ژاپنيها همچون برده رفتار كنيم يا ملت آنها را نابود كنيم، بلكه با عدالت تمام با همه جنايتكاران جنگي برخورد خواهد شد حتي آنها كه با شقاوت و بيرحمي با اسيران ما رفتار كردند. با اين تصريحي كه در اعلاميه پوتسدام آمده بود، انتظار ميرفت ژاپن سرزمينهايي را كه با نيروي نظامي تخريب كرده، ترميم كند و اجازه داشت صنايعي را كه براي برپا ماندن اقتصاد ژاپن نياز بود نگه دارد، صنايعي كه به آنها امكان ميداد پول لازم براي ترميم خرابيها را به دست آورند.» متن اولتيماتوم و پيشنهادهايي كه در آن وجود داشت براي اقناع تصميمگيران ژاپني كافي نبود. اصلا بعيد بود با بيانيه و تهديد، ژاپنيها را وادار به تسليم كرد. «در پاسخ به اين اولتيماتوم، آنها اعلام داشتند كه به جنگ ادامه خواهند داد و تسليم بلاشرط را نخواهند پذيرفت. شيگنوري توگو، وزير خارجه ژاپن، در مورد اعلاميه پوتسدام گفت: دولت هيچ نكته باارزش قابل توجهي در آن نميبيند و هيچ راه ديگري به نظر نميرسد جز ناديده گرفتن كامل آن و ادامه جدي جنگ تا خاتمه موفقيتآميز آن.» ژاپنيها ميپنداشتند براي دفاع از خاك خودشان آمادهاند. ميتوانستند حداقل 10 هزار هواپيما را -كه 6 هزار تا از آنان كاميكازه (انتحاري) بود- به ميدان پيكار بفرستند، كل ملت را ولو به زور به جنگ ببرند و حتي زنان را براي مقابله با يورش متفقين مسلح كنند. «استحكاماتي از نوع تونل و سيمهاي خاردار در سراسر سواحل جزيره هونشو و كيوشو كشيده شد. براي تامين نيروي انساني مورد نياز، احضار به خدمت ژاپنيها چنان گسترده شد كه شامل پسربچههاي پانزده ساله و دختران هفده ساله تا زنان چهلوپنج ساله ميشد. نيروهاي نظامي و حتي غيرنظامي بايستي در سواحل و در شهرها ميجنگيدند، حتي اگر شده با چوب و سلاحهاي دستساز. به افراد غيرنظامي آموزش داده بودند كه چگونه به خود مواد منفجره ببندند و بعد خود را جلو تانكهاي امريكايي پرت كنند.» آنان پيشبيني همهچيز را كرده بودند، جز بمبهاي اتمي را. جنگ با تسليحات عادي، حداقل يك سال ديگر طول ميكشيد و رسيدن به پيروزي قطعا براي متفقين بهاي سنگيني ميداشت. اما امريكاييها بمب اتمي را كه به تازگي ساخته بودند به ميدان بردند و همه معيارها و پيشبينيها و محاسبات را بههم زدند.