خبر خوش
حسن لطفي
مرد كه زنگ ميزند و ميگويد از روابط عمومي سيما تماس ميگيرد و خبر خوشي دارد، بيشتر از آنكه خوشحال شوم تعجب ميكنم. تعجبم به خاطر اين است كه كلاهبرداران هنوز دارند از اين روش نخنما براي فريب عدهاي سود ميبرند و لو رفتن شگردشان باعث رسيدن به روش جديدي نشده است. لابد هنوز اين روش جواب ميدهد و وقتي با عدهاي تماس ميگيرند آنها به خاطر طمع يا چربزباني تماسگيرنده گول ميخورند و با انجام دستوراتش وارد بازياي ميشوند كه نتيجهاي جز خالي شدن حسابشان ندارد. جالب اينجا است كه بعضي وقتها در بين فريبخوردگان آدمهاي باسوادي هستند كه از اين نيرنگ يا بهتر بگويم دزدي مدرن بياطلاع نيستند. لابد همين كه ميگويند خبر خوشي دارم يا وسوسه واريز پول باعث فراموشي توصيههايي ميشود كه قرار است ما را در مقابل چنين سرقتهايي مصون كند. خوشبختانه من فريب نميخورم. مرد كه بعد از معرفي و توضيحاتش ميگويد خبر خوشي دارم، ميگويم من نيازي به خبر خوش ندارم و رد تماس ميدهم. ارتباطمان كه قطع ميشود براي يك لحظه به حرف خودم فكر ميكنم. چرا اين حرف را زدهام. بعضي وقتها آدم با حذف يك كلمه منظورش را عوض ميكند. لابد درست اين بود كه بگويم من نيازي به خبر خوش جعلي ندارم. اما نه! بعضي خبرهاي خوش جعليش هم حال آدم را خوب ميكند. شايد بايد ميگفتم من به خبر خوش جعلي كه با هدف فريبم گفته شود نيازي ندارم! شايد هم... بگذريم. مرد درست همان روزي تماس ميگيرد كه يك خبر خوش حالم را خوب كرده است. خبري كه نشان ميدهد پسر جواني مدال جهاني زيستشناسي را براي اهالي روستايش به ارمغان آورده است. پسر را نميشناسم. نام روستايش (خراجي) را هم تا به حال نشنيدهام. اما فيلم استقبال از او را كه ميبينم بغض ميكنم و وقتي خوانندهاي كه صداي آوازش روي تصاوير استقبال است ميخواند دستاي تو دستاي من، حلقه زدن دور وطن، اسمتو فرياد ميزنند، تويي دنياي من، ايران غزل باران.... اشك شوق ميريزم. اشكي كه نشان ميدهد خبر خوش ضرورتي انكارناپذير است. لطفا براي هم خبرهاي خوش بفرستيم. خبرهاي خوشي كه جعلي نباشد و قصدش فريب كسي نباشد. يادمان باشد دنيا با خبرهاي خوش واقعي جاي بهتري براي زندگي است.