سيماي انقلابي امام حسين(ع)
محمد ذاكري
ماه محرم و صفر، همهساله فرصتي است براي بيان فضايل و تجليل از ايثار و آزادگي مردي كه جان خود و نزديكانش را فداي آرمانهاي بلند و انسانياش كرد. «حسين بن علي عليه السلام» چهرهاي شاخص و قابل احترام نه تنها در ميان شيعيان بلكه ديگر فرق و مذاهب اسلامي و حتي پيروان ديگر اديان الهي است. اما راز اين خوشنامي و بلندآوازگي در چيست و از آن چه ميتوان آموخت؟ حسين(ع) به تمام معنا يك شخصيت انقلابي است. اينكه مفهوم انقلابي به دليل كثرت استعمال نابجا و اطلاق نادرست به برخي افراد و گروهها در سالهاي اخير معناي خود را از دست داده و گاه به ضد خود تبديل شده است بحث ديگري است. اينكه ميگويم حسين(ع) يك شخصيت انقلابي است يعني ضد ظلم است. با فساد و كژي و ناراستي در همه شوون آن و در هر جايگاهي كه باشد مخالف است. اعتراضش به وضع موجود و شيوه نادرست حكمراني و ضلم و ستمي كه بر مسلمين خصوصا شيعيان ميرود را با صدايي رسا بيان ميكند، وقتي ميبيند گوش شنوايي براي سخنانش نيست و حاكميت وقعي به اعتراضش نمينهد از جاي برميخيزد و بر ظلم و فساد حاكم ميشورد و هزينه اين قيام را با جان خود و فرزندان و نزديكانش ميدهد. آيا حسين(ع) نميتوانست در گوشه امن خود در مدينه بنشيند و از سر مصلحت با يزيد بيعت كند و گهگاه غرولندي بيدردسر نثار حكومت كند. امام در خطبه مشهورش در منا در سال 58 هجري و در واپسين سالهاي حيات معاويه اين رفتار عافيتانديشانه از علما و بزرگان را با تعريض به دانشمندان يهود صراحتا نقد ميكند: «چه بد بود آنچه ميكردند و بدين سان خداوند آنان را نكوهش كرد؛ چون آنان از ستمگر ميان خود كارهاي زشت و فساد ميديدند و نهيشان نميكردند، به طمع آنچه از آنها به ايشان ميرسيد و از بيم آنچه از آن ميترسيدند، با اينكه خدا ميفرمايد: از مردم نترسيد و از من بترسيد». نقد امام در ادامه اين خطبه آتشين نيز مستقيما متوجه همان بزرگاني است كه بسياري از ايشان در همان مجلس حضور دارند و مخاطب اويند. اينكه به واسطه جايگاهي كه نزد مردم يافتهاند تكاليفي هم دارند و نبايد چشم بر ستمي كه بر ايشان ميرود ببندند: «اي آرزومندانِ به درگاه خدا! من ميترسم كيفري از كيفرهاي او بر شما فرود آيد، زيرا شما از كرامت خدا به منزلتي دست يافتهايد كه بدان بر ديگري برتري داريد و كسي را كه به وسيله خدا (بر شما) شناسانده ميشود، گرامي نميداريد با اينكه خود به خاطر خدا در ميان مردم احترام داريد.
شما ميبينيد كه پيمانهاي خدا شكسته شده و نگران نميشويد با اينكه براي يك نقض پيمانِ پدران خود به هراس ميافتيد. ميبينيد كه پيمان رسول خدا (ص) خوار و ناچيز شده و كورها و لالها و از كارافتادهها در شهرها رها شدهاند و رحم نميكنيد و درخور مسووليت خود كار نميكنيد و به كساني كه در آن راه تلاش ميكنند وقعي نمينهيد و خود به چاپلوسي و سازش با ظالمان آسودهايد. همه اينها همان جلوگيري و بازداشتن دستهجمعي است كه خداوند بدان فرمان داده و شما از آن غافليد. مصيبت شما از همه مردم بزرگتر است زيرا در حفظ منزلت علما مغلوب شديد، كاش (در حفظ آن) تلاش ميكرديد... اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا هزينهها (و تعهدها) را تحمل ميكرديد، زمام امور دين خدا به شما سپرده ميشد و از جانب شما به جريان ميافتاد و به شما برميگشت ولي شما ظالمان را در جاي خودتان نشانديد و امور دين خدا را به آنان سپرديد تا به شبهه، كار كنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند». وقتي امام با اين صراحت، عالمان و صحابه و تابعين را خطاب قرار ميدهد و آنان را به واسطه سكوت و سازش و مصلحتانديشي سرزنش ميكند ترسي از آن ندارد كه فرداروز و به وقت قيام تنهايش گذارند. سخن او آينه حقيقتنما را برابر چشمان خواص جامعه ميگيرد و مسووليت اجتماعي فراموششده آنان را گوشزد ميكند تا حجت بين را بر آنان تمام كرده باشد. اين سخن با آنان نيست كه سخن حق را ميگويند و هزينه آن را پرداخت ميكنند ولي سخنشان راه به جايي نميبرد و صدايشان شنيده نميشود بلكه خطاب به آنهايي است كه چشم بر واقعيت جامعه و ظلم و ستم رواداشته بر مردم و گروههاي ضعيف و در حاشيهمانده جامعه بستهاند. در ادامه نيز با بياني كوبنده به شيوه حكمراني ظالمانه معاويه و عمالش ميپردازد: «بدينسان ضعيفان را به دست آنان سپرديد كه برخي را برده و مقهور خود ساختند و برخي را ناتوان و مغلوب زندگي روزمره كردند. در امور مملكت به راي خود تصرف ميكنند و با هوسراني خويش ننگ و خواري پديد ميآورند؛ به سبب پيروي از اشرار و گستاخي بر خداي جبار! در هر شهري خطيبي سخنور بر منبر دارند كه به سود آنان سخن ميگويد، سراسر كشور اسلامي بيپناه مانده و دستشان در همه جاي آن باز است و مردم بردگان آنهايند (مردمي) كه هيچ دست برخوردكنندهاي را از خود ندارند. آنان كه برخي زورگو و معاندند و برخي بر ناتوان سلطهگر و تندخويند، فرمانرواياني كه نه خداشناسند و نه معاد. شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه ديار اسلامي در اختيار فريبكاري نابكار و مالياتبگيري ستمگر و فرمانرواي بيرحم بر مومنان است.»
اين حسين(ع) هر اندازه اسوه و مقتداي آزادگان و آزاديخواهان و مظلومين عالم است؛ به همان اندازه مطلوب هيچ قدرت جبار و ديكتاتور خودكامهاي نيست. چنانكه ديديم يزيد و عمالش با او و اهل بيتش چه كردند و در طول اين تاريخ هزار و چهارصد ساله، چه بسيار حكومتهاي مستبدي بودهاند كه ذكر نام و مناقب او را منع كردهاند تا صدايش به گوش عوام و خواص جامعه نرسد و برخي نيز او را آنگونه كه خود خواستهاند و در راستاي منافعشان بوده معرفي و تبليغ كردهاند. حسين(ع) اسوهاي براي همه فصول زندگي آدمي است: از مناجات عاشقانهاش در عرفه تا خطبه آتشينش در منا و قيام خونينش در كربلا.
هرماه در عزاي تو ماه محرم است
هرجا بود به ياد غمت كربلا حسين