• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5274 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۹ مرداد

گندم تهران (2)

مرتضي ميرحسيني

ديروز از عبدالله مستوفي و خاطراتش از ماجراي كمبود نـان در پايتــخت (تابستان 1291) و تــلاش‌هــاي مستشار بلژيكي براي اعمال مديريت سخت‌گيرانه بر چرخه توزيع گندم و نان گفتيم. اينكه بلژيكي تصميم گرفت-  با تكيه بر مجموعه‌اي از آمار و ارقام نادرست- به جنگ غله‌دارها برود، چون فكر مي‌كرد توطئه‌هاي پنهان و طمع بي‌پايان آنان است كه كار مديريت نان را چنين دشوار كرده است.
شايد نگاهش درباره ضرورت سخت‌گيري در اين بخش، نگاه درستي بود، اما روشي كه براي اين كار انتخاب كرد و مشاوراني كه براي آن به خدمت گرفت، همگي يكسره خطا و ايراد بودند. مي‌گفت نياز تهران را از اطراف تهران تامين مي‌كند و احتياجي به گندم غله‌دارها ندارد. اعداد و ارقامي كه مشاورانش به او داده بودند، غيرواقعي و بسيار بيشتر از ميزان گندمي بود كه از اطراف تهران به پايتخت مي‌رسيد. مستوفي خطاي محاسباتي او را نشانش داد و سعي كرد از تشديد بحران جلوگيري كند.
به مرنار گفت: «چون من رسمم بي‌پرده حرف زدن است، به شما مي‌گويم خبر اين گندم دادن سر خرمن شما به نانواها، الان به تمام بلوكات رفته است. گندم‌دارها اگر معمولا يك قفل به در انبار خود مي‌زدند، حالا در آن را تيغه كرده و كاهگل هم روي آن خواهند كشيد و يك مثقال آن را بيرون نمي‌دهند و منتظر اواخر ميزان خواهند شد كه شما دست‌تان را پيش آنها دراز كنيد و آنها هم به هر قيمتي كه دل‌شان بخواهد به شما بفروشند.
بنابراين شما گندم‌هاي آنان را نمي‌پوسانيد و آنها هستند كه خزانه را از اين راه تهي خواهند كرد.» مي‌نويسد متين‌السلطنه، رييس اداره نانوايي‌هاي تهران هم كه آن روز آنجا حاضر بود «در ضمن بيانات من لبخند مي‌زد و گاهي لب خود را به دندان مي‌گرفت.»
مستوفي مي‌گويد مرنار كه انتظار چنين صحبت‌هايي را نداشت، سكوت كرد و كاري را كه من براي انجامش به آنجا رفته بودم انجام داد. سپس مي‌افزايد: «قرآن كريم مي‌فرمايد ولا تقفُ ما ليس لك بِهِ عِلمٌ إِنّ السّمع والبصر والفُواد كُلُّ أُولئِك كان عنهُ مسوول (از آنچه به آن آگاهي نداري، پيروي مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسوولند).
هميشه اين قبيل اشخاص كه بي‌روغن سرخ كرده و اغراقات عجيب مي‌گويند در هر كاري هستند كه اگر رييس كار مرد خبره مطلعي نباشد، گرفتار نتايج سوء اين قبيل اغراء به‌جهل‌ها (سوق دادن به گمراهي) خواهد شد.
من يقين دارم كه نصف بيشتر گرفتاري‌هاي امروز مردم در كار نان شهر تهران (و شايد بسياري از مشكلات كشور ما در گذشته و حال) بر اثر همين قماش ياوه‌گويي‌هاست كه بعضي عمدا و برخي از راه ناداني به ذكر روسا مي‌دهند والا كار نان هفتصد هشتصد هزار نفر سكنه امروز پايتخت و راه انداختن روزي هفتصد- هشتصد خروار گندم و جو براي اين مصرف با وسايط نقليه و وسايلي كه امروز در دست اولياي امر هست، كار بسيار ساده‌اي است كه هيچ حاجتي به جيره‌بندي و اين‌همه تضييق بر نان‌خور و نانوا و مالك و باربر و تلف مال و وقت ندارد.
منتها چه بايد كرد كه سُرنا دست آدم ناشي است و از دهن گشاد باد مي‌كند و عبث خود و مردم را در زحمت انداخته است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون