گفتوگو با حشمتالله فلاحتپيشه، نماينده ادوار و رييس كميسيون امنيت ملي مجلس دهم
غرامت ايران از جنگ
حق ملت است
پرداخت نشدن غرامت ايران را كوتاهي مديريتي ميدانم
سيما پروانهگهر
با گذشت بيش از سه دهه از پايان جنگ تحميلي، عليرغم تاييد لزوم پرداخت غرامت جنگي از جانب عراق به ايران -كه به عنوان متجاوز جنگي از طرف سازمان ملل متحد شناخته شده بود- هنوز اين مطالبه پابرجاست و به يكي از پيچيدهترين مباحث سياست خارجي ايران تبديل شده است، غرامتي كه به گفته كارشناسان حق مردم ايران است اما به نظر ميرسد وصول آن زير سايه روابط دولتها در عراق و جمهوري اسلامي قرار گرفته. مساله اصلي پاسخ به اين سوال است؛ عدم وصول اين غرامت ناشي از كوتاهيهاي مديريتي و كمكاريهاي سياسي است يا اينكه تصميمي كلان براي مسكوت گذاشتن آن براساس ملاحظات منطقهاي وجود دارد؟ در كنار پاسخ به اين سوال و حق غيرقابل انكار خانوادههاي شهدا و جانبازان و شهرهاي آسيبديده از جنگ از اين غرامت، در ارتباط با مساله پيكرهاي تحويل داده شده خانوادههاي شهدا طي ساليان گذشته نيز مسائلي وجود داشته. گزارشهايي حاكي از اينكه بعضا پيكرهاي تحويل داده شده متعلق به خانواده دريافتكننده نبوده و اين خانوادهها براي پايان چشمانتظاريشان آنها را قبول كردهاند. چقدر اين روايتها صحت دارد، دايره شمول اين موضوع در بين خانوادههاي شهدا و مفقودالاثرين تا چه اندازه بوده و از اساس چرا چنين موضوعاتي در اين حوزه رخ داده است؟
مهمان اين قسمت از برنامه پاراگراف اعتمادآنلاين، آقاي دكتر حشمتالله فلاحتپيشه، رييس كميسيون امنيت ملي مجلس دهم، نماينده مردم اسلامآباد غرب و دالاهو از شهرستان كرمانشاه در سه دوره مجلس شوراي اسلامي، استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل بينالملل است.
آقاي دكتر فلاحتپيشه به برنامه پاراگراف اعتمادآنلاين خيلي خوش آمديد. ممنون از اينكه دعوت ما را قبول كرديد.
خواهش ميكنم. بنده هم خوشحال شدم بعد از مدتها شما عزيزان را زيارت كرديم. البته دورادور هميشه زحمت دادهايم. انشاءالله كه برنامه خوبي داشته باشيم. در خدمتتان هستم.
زنده باشيد. موضوع اين گفتوگو در رابطه با غرامت جنگي ايران از عراق است. اگر بخواهيم زمان دقيقترش را بگوييم سال گذشته غرامت جنگي كويت پرداخت شد، با اين وجود هنوز هيچ خبري از غرامت جنگي ايران نيست. قبل از اينكه هر سوالي را در مورد علت اين تاخير مطرح كنيم يك ابهام كلي وجود دارد كه آيا بحث غرامت به صورت شفاف و روشن در سند آتشبس ايران و عراق آمده است؟ و موضوع به شكل حقوقي هست كه قابل پيگيري باشد؟
به نام خدا. واقعيت قضيه اين است كه سازمانهاي بينالمللي و قطعنامههاي موجود تبعي از تبعات قدرت در دنياي امروز هستند. در بند ششم قطعنامه ۵۹۸ تاكيد شده كه غرامت جنگ بايد داده شود، براساس برآوردي كه دبيركل سازمان ملل متحد انجام ميدهد صندوقي شكل ميگيرد و غرامت طرفي كه جنگ عليه آن صورت گرفته است نه اينكه شروعكننده بوده، مانند ايران به اين دليل كه در قطعنامه نيامده است در آن ريخته ميشود. آقاي خاوير پرز دكوئيار، دبيركل وقت سازمان ملل متحد، قبل از اينكه پست خود را ترك كند كاري وجداني انجام داد و آن چيزي كه در قطعنامه نيامده بود را گفت كه عراق شروعكننده [جنگ] بوده است و به عنوان متجاوز شناخته شد. يك برآورد هم ارايه داد كه با برآورد ما متفاوت بود؛ يعني حدود 96 ميليارد دلار- اگر اشتباه نكنم- و براساس گزارشي كه [ما داديم] غرامت براي ايران بالاي 1000 ميليارد دلار بود. بعد از آن شرايطي شكل گرفت و در ايران در دهه ۹۰ ميلادي و بعد از جنگ دو اتفاق افتاد؛ يكي اينكه ايران خود به عنوان كانون هدف قرار گرفت و به چالش كشيده شد توسط يك طرف قدرت كه امريكا بود و چالشي كه در سازمانهاي بينالمللي عليه ايران شكل گرفت. مشخصا در سال ۱۹۹۵ ميلادي اولين تحريمهاي امريكا تحريم شركت كونكو امريكايي بود كه قرار شده بود كار نفتي در ايران انجام دهد. تحريمهاي بعد داماتو و هزبرتون [بود] و ايران وارد فازي شد كه هدف امريكاييها اين بود نه تنها از شوراي امنيت سازمان ملل چيزي گير ايران نيايد، بلكه پرونده ايران ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد برود و درنهايت هم يك دهه بعد توانستند اين كار را صورت دهند. در سمت ديگر، اتفاق ديگري در عراق رخ داد. در سال ۲۰۰۳ در عراق صدام سقوط كرد. اين سقوط اولا از ۱۳ سال قبل شروع شده بود كه صدام به كويت حمله كرد و جنگ تازهاي شكل گرفت. از آن زمان ايران كانون هجمه سياسي و سازمانهاي بينالمللي و تحريم قرار گرفت و عراق به كانون چالش نظامي تبديل شد. هر رييسجمهور امريكا كه ميآمد چند موشك به عراق ميزد تا [رسيد به] جنگي كه براي نجات عراق شكل گرفت. دو اتفاق همزمان مطرح شد؛ يكي بحث اينكه صدام به كويت حمله كرده است و بايد غرامت بدهد. پشت قضيه امريكاييها، غربيها و سازمان ملل متحد و... بودند و [اين طرف] عراقي كه ديگر دولت نداشت. لذا يك فرآيند حدودا سي ساله را به بودجه عراق تحميل كردند. قبل از اينكه اصلا بودجه بسته شود درصد مربوط به غرامت كويت داده شود و [بنابراين] تقريبا سي سال قبل از اينكه اصلا عراقيها بيايند براي هر بودجهاي برنامهريزي كنند هر نفتي كه مستقل يا غيرمستقل ميفروختند غرامت كويتيها داده ميشد و درنهايت كويتيها تمام غرامت را از عراق گرفتند. از سوي ديگر بحث ايران بود كه جنگ آن خيلي مشهودتر بود. به هر حال، هشت سال جنگي بود كه صدام تحميل كرده بود. برآورد ايران بيش از ۱۰۰۰ ميليارد دلار و برآورد دبيركل [وقت سازمان ملل] حدود ۹۶ تا ۹۸ ميليارد دلار بود، ولي به اين دليل كه متاسفانه يكسري سازوكار شكل گرفت كه به نوعي ايران از سازمانهاي بينالمللي قهر كرد و قهر متقابل وجود داشت؛ سازمانهاي بينالمللي نيز محل چانهزني است به ويژه شوراي امنيت سازمان ملل، عملا اين غرامتها داده نشد. يك اتفاق ديگري هم در عراق شكل گرفت و آن اينكه بعد از سقوط صدام براي اولينبار دولتهايي در عراق شكل گرفت كه اين دولتها يا دوست ايران بودند يا حداقل دشمن ايران نبودند. سازوكار هم به گونهاي شكل گرفت كه اين سازوكار به حدي قرابت ايدئولوژيك داشت با روندي كه ايران تمايل داشت در منطقه شكل بگيرد. لذا به تدريج اين بحث ديگر به عنوان عامل اختلافزا مطرح نشد. حتي ما ديديم كه برخي مسوولان كشور آمدند و توجيهاتي را مطرح كردند. من يادم است كه يكي از وزراي خارجه سابق كه نام نميبرم گفت آنجا يك صندوقي تشكيل دهيد و كشورها در آن پول بگذارند و بعد از آن صندوق اين غرامت داده شود و ميخواست توجيه كند. در صورتي كه واقعيت قضيه اين است كه [غرامت ايران] نه حق آن سياستمدار است نه ديپلمات؛ حق ملت است.
دقيقا سوال من همين است؛ غرامت متعلق به دولتها نيست...
غرامت حق مردم است؛ مردمي كه از سر اتفاق من با پوست و استخوان خود حس كردم، مردمي كه آوارها ديدند و تجربه كردند. اسلامآباد شهر من
سه بار ويران شد و ما خودمان سه بار شهر را ساختيم. بمباران ميشد و ما باز ميساختيم، علاوه بر شهدايي كه ايران داشت، علاوه بر زيرساختهايي كه از بين رفت؛ زيرساختهايي كه تا تهران و اصفهان مورد حمله قرار گرفت و به جنگ شهري كشيده ميشد و هر چه به مرز نزديكتر ميشديد ويراني بيشتر ميشد. حالا دوستان ميآمدند و ميگفتند بايد جبران كنيم و مثلا جبران كردند. من زماني كه مسوول كميته مربوطه در كميسيون تلفيق قانون برنامه ششم بودم در بخش هجدهم قانون برنامه چند بند را گذرانديم مبني بر اينكه دولت بيايد در مناطق جنگزده كه مشكلات عمراني داشتند و مردمي كه عقب ماندند و دچار مشكل شدند، جبران خسارت كند و بعد كه خسارت را از عراق گرفتند ترميم شود. چه كاري صورت گرفت؟ اولا كار اساسياي صورت نگرفت و حتي آمدند مرزها را به گونهاي شكل دادند و براي اينكه وظيفه و بار خود و ستاد كل نيروهاي مسلح را كم كنند مرزها را به يك نوار مرزي اختصاص داد و بعضي از شهرهايي كه حتي اشغال هم شده بودند در اين نوار نيامدند. در اين نوار مرزي هم ميديديد كه خود نظاميان هستند براي اينكه از زير بار اين موضوع...
عملا تعريف مرز تغيير كرد...
تعريف بخشنامهاي آن تعريفي نبود كه حق مردم طبق بخش هجدهم قانون برنامه در مورد مردم مناطق جنگزده، كارمندان مناطق جنگزده و جانبازان و رزمندگان مناطق جنگزده داده شود. علاوه بر آن يك قانون ديگر نيز تصويب شد. يادم است زمان مجلس هشتم سفري به لاهه داشتم و در لاهه به گونهاي از مجازات جنايتكاران جنگي بالكان الگو گرفتم. يك الگو گرفتم در قالب اساسنامه روم 1399 كه شكلگيري ديوان بينالمللي كيفري بود. در واقع بنياد شكلگيري آيسيسي (ديوان بينالمللي كيفري) [بود] و براي اين كار رفته بودم. وقتي آمدم براساس آن يك قانون در مجلس تصويب كردم. فوريت آوردم و قانوني را تصويب كرديم تحت عنوان الزام دولت در پيگيري حقوق و خسارت واردشده به بازماندگان جنگ تحميلي به ويژه در زمينه شيميايي، جانبازان، آزادگان و... در دنيا به اين افراد غرامت داده ميشود. در دنيا كشور خاطي بايد غرامت دهد. علاوه بر كشور خاطي بيش از 350 شركت را آورده بودند، مشخصا شركتهايي كه صدام را به سلاح شيميايي تجهيز كرده بودند؛ شركتهاي امريكايي و عمدتا اروپايي و آلمان و هلند و... حضور داشتند. طبق مقررات اساسنامه روم اين شركتها موظف هستند خسارت وارد شده به بازماندگان جنگ را جبران كنند. ما قانون تصويب كرديم و در طول چهار سال هم سالي يك ميليارد گذاشتيم كه ديگر من در مجلس نهم حضور نداشتم و متاسفانه متوقف شد، اما حتي يك جانباز، يك آزاده و يك بازمانده جنگ نتوانست اقامه دعوي كند براي اينكه به حق خود برسد، در صورتي كه مقررات بينالمللي نيز براي اين كار وجود داشت. اولا وقتگذراني كردند. ما در همان قانون آورديم هر ۶ ماه يك بار دولت موظف است گزارش دهد چه اقداماتي را براي احقاق حقوق جانبازان انجام داده است، براي بازماندگان و شهداي جنگ در مناطق جنگ زده، اما عملا دولتها هيچ گزارشي ارايه ندادند.
هيچكدام از دولتها؟
هيچكدام از دولتها. عملا از زير بار كار خارج شدند. متاسفانه بخشهاي حقوقي دولتها هميشه هستند و ربطي هم به جناحهاي سياسي ندارند. همانهايي كه براي ايرباس ايراني با ۲۹۰ مسافر، ۶۰ ميليون دلار گرفتند و اين پرونده عظيم جنايت امريكا را كنار گذاشتند، همان افراد نتوانستند حقوق جانبازان، رزمندگان و مرزنشينان را در جنگ احيا كنند. من مثالي را هميشه گفتهام؛ همسر يك خانم امريكايي را در لبنان ميربايند و به مدت پنج سال همسر ايشان نيستند. بعد از پنج سال پايمرديهايي صورت ميگيرد و برميگردد. اين خانم عليه ايران شكايت ميكند. اينكه چه رابطهاي بين آن گروهها با ايران [وجود] دارد يك بحث [ديگر] است. شكايت ميكند و بعد هم دادگاه يك ميليارد و ۱۵۰ ميليون غرامت براي اين خانم محاسبه ميكند به اين دليل كه پنج سال همسر ايشان [چون او] نبوده افسرده بوده است. اما ما اين همه شاهد زنده داريم و هر هفته دو جانباز ما شهيد ميشوند و قانون هم در مجلس نوشته شد و حتي پول هم براي آن گذاشته شد، ولي عزمي براي آن صورت نگرفت متاسفانه و همانطور كه بسياري از مولفههاي منافع ملي ما تحتالشعاع يكسري شعارهاي بزرگ است و اين مولفهها تامين نشده، خيلي از حقوق مردم نيز تحتالشعاع اين شعارها قرار گرفته است. آنهايي كه زياد شعار ميدهند -زمينه حقوقي آن فراهم است- حداقل از لحاظ حقوقي بروند و حق اين جانبازان، آزادگان، رزمندگان و مردم مرزنشين را احيا كنند.
آقاي فلاحتپيشه! من دقيقا متوجه نشدم. موضوع دارد زير سايه ارتباط و نزديكي دو دولت فعلي يعني جمهوري اسلامي و دولت جديد عراق فراموش ميشود يا يك كوتاهي در حال صورت گرفتن است؟ ميخواهم بدانم اين يك تصميم حاكميتي است كه اين غرامت گرفته نشود به دليل ملاحظات منطقهاي يا اين يك كوتاهي عمومي است كه اتفاق افتاده است؟
من كوتاهي مديريتي ميدانم. تصميمي در اين رابطه وجود ندارد. شما اگر غرامت جنگ را نگيريد ممكن است در آينده مورد حمله قرار بگيريد.
شايد اينگونه دولت عراق به نوعي مديون ايران قرار بگيرد، يكي از سياستمداران اين ديدگاه را مطرح كرده بودند...
من قضيه سوريه را نيز مطرح كردم. بالاخره پولي آنجا هزينه شده و بايد برگردد. در عراق نيز همينگونه است. در عراق به هر حال قطعنامه ۵۹۸ و جبران خسارت را ديدهاند. ايران به حدي در شوراي امنيت و در ديپلماسي ضعيف عمل كرده كه براي عضويت دايم فقط يك راي ميآورد و اينها ضعفهاي ديپلماسي است كه شكل گرفته است. اما در هر صورت اين حق مردم است. حالا جنگي هم شكل گرفته و هر دولتي هم روي كار بيايد [همين اتفاق ميافتد]. شما رابطه فرانسه و آلمان را ببينيد. آلمانها به صورت اختياري خودشان غرامتها را پرداخت كردند. همين حالا هم غرامتهايي پرداخت ميشود و غرامت جنگي دادن غرامت واقعي است. اگر ايران نبود كيان دولت در عراق نبود، [تا بخواهد] بعد برسد به جايي كه ما در قبال اين حق بگوييم ملاحظه داريم. ملاحظهاي وجود ندارد. خيلي راحت كارگروهي تشكيل شود و در اين زمينه كاري صورت گيرد و اگر غرامت مستقيم پرداخت نميشود در قالب تسهيلاتي باشد. به هر حال روالي در اين زمينه وجود دارد.
به نظرم موضوع خيلي بزرگتر از آن است كه بگوييم فقط كوتاهي صورت گرفته است. دليل آن چيست؟
دليل آن را از كسي كه مسوول است و مسووليت خود را انجام نميدهد بايد پرسيد. كاري كه من انجام ميدادم اين بود كه سالي يكبار پشت تريبوني كه داشتم قرار ميگرفتم و مشخصا هر زماني يك مقام عراقي به ايران ميآمد خواهش ميكردم براي پيشبرد روابط آينده دو كشور اين موضوع غرامت را حل كنيد. يادم است زماني يكي از نخستوزيرهاي دولت [عراق] از بغداد ميخواست به تهران بيايد. ايشان در فرودگاه بغداد آمد و صحبت كرد و گفت موضوع غرامت منتفي است. نرسيده به تهران من نطق خود را در مجلس انجام دادم و گفتم شما اشتباه كرديد كه گفتيد منتفي است. اين حق ملت است و توي سياستمدار و هيچ سياستمداري در ايران از اين اختيار برخوردار نيست كه اين حق را منتفي كند. اين حق كساني است كه اين آسيبها را ديدهاند. زماني كه ما در كوه و كمر زندگي ميكرديم اين مسوولان كه الان بحث از بخشش ميكنند يا بيتفاوت هستند كجا بودند؟ مردم مرزنشين هشت سال زندگيشان روي كوه و كمر بود. هشت سال نوجواني بنده اينگونه گذشت. هيچكسي در مرز معلم زبان نداشت. اصلا معلم زبان نبود و آن سمت نميآمد. در آن شرايط دانشگاه رفتن معنايي نداشت و هر خانوادهاي يك شهيد و يك جانباز [داشت] و به هر حال اين واقعياتي است كه شكل گرفته است. ارزشهاي دفاع مقدس به جاي خود! من در ۱۳ سالگي در همان پايگاه مقاومت شهرم اسلحه دست ميگرفتم و در شهر مرزي خودم مقاومت كردم، الان هم باشد باز هم اسلحه دست ميگيرم. اينها واقعيات است. به هر حال در جنگ غرامت داده شده است؛ مثلا وقتي فلان خانم امريكايي كه پنج سال شوهرش پيش او نبوده است و غرامت اين موضوع را از دولت ايران ميگيرد و دولت ايران هم نقشي در گروگانگيري او نداشته است، حالا حقوق حقهاي كه هشت سال جنگ و بمباران- آن هم تمام جنايات جنگي كه دولت عراق كرده است- [چه ميشود؟] صدام رفت اما دولتها مسوول هستند و مسووليت نهادي در قبال دولتهاي پيشين خود دارند. به عنوان مثال، ما انقلاب كرديم. آيا بعد از انقلاب بدهيهاي دولتهاي سابق داده نميشد؟ بعد از انقلاب ما الان داريم پول قراردادهاي نظامي با انگليس و امريكا را ميگيريم. اينها واقعياتي هستند كه شكل گرفته است. من هر گونه تلاش براي لاپوشاني موضوع غرامتهاي جنگي از عراق را خيانت ميدانم؛ اول براي اينكه حق است، دوم براي اينكه اين يك ابزار دفاعي است كه كسي در كشورهاي همسايه نيايد و بهراحتي بگويد حملهاي انجام دهيم و بعد بگوييم فلان جريان آمد و حكومت كرد. به عنوان مثال، در عراق بعضي گروهها هستند كه از لحاظ مذهبي نيز شايد به ما نزديك باشند، اما ببينيد كه نوع نگاهشان به ايران چه نگاه توام با توهيني است. اينها واقعياتي است كه وجود دارد. در روابط بينالملل ميان دولتها حقوق بينالملل است كه عمل ميكند و ساير موارد موضوعاتي است كه نميتواند خود را بر مناسبات غالب كند. شما همين حالا ميتوانيد بهترين مناسبات را با مردم كرد و سني در عراق داشته باشيد، بايد هم داشته باشيد، مرز ماست. مجموع مبادلات مرزي ما با عراق بيش از مبادلات ما با ۲۷ كشور عضو اتحاديه اروپاست؛ ظرفيتهاي خوبي است و ميتوانيم استفاده كنيم. عراق دچار ناامني شد و ما دفاع و حمايت كرديم. من بارها به مقامات عراقي توصيه كردم كه به عنوان بخشي از حسن نيت در مناسبات خود با ما موضوع غرامت را خودتان حل كنيد و از زير آن شانه خالي نكنيد. اين حق مردم است و اين حق با دولتهاي چهارساله و هشتساله زير پا گذاشته نميشود.
شما اشارهاي به موضوعات مرزي داشتيد. خاطرم هست زماني كه رياست كميسيون امنيت ملي را در مجلس دهم داشتيد بازديدهاي مستمري از مرزها انجام ميداديد. خرابيهاي مرزها كه متعلق به دوران جنگ است شايد مقداري از طرف برخي چهرهها من نميدانم كه بزرگنمايي ميشود يا خير. بهواقع هنوز اثرات جنگ در مرزها هست. حتي با علم اين تغييراتي كه شما ميفرماييد تعريف مرز را اينقدر تغيير دادند كه شهرهاي مرزي در آن نباشد يا حالا با انگيزههاي ديگر، هنوز مرزهاي ما درگير اثرات جنگ است؟
ما از مرزها تعاريفي داريم. يك قسمت را حوزه نظامي تعريف ميكنند و قسمتي را امنيتي تعريف ميكنند؛ يعني تعريفها مشخص است. از دوران جنگ زمان زيادي را گذرانديم. برخي اعلام كردند مينروبي در فلان سال و از ده سال پيش ميگويند سال آينده تمام ميشود ولي باز هم مين همچنان قرباني ميگيرد و مينروبي كامل صورت نگرفته است. بزرگترين آثاري كه وجود دارد. اجازه بدهيد من فقط مناطق جنگي را نبينم به اين دليل كه بنده در يك سال ۲۸ سفر رفتم و عمدتا در مرزها بود. تقريبا تمام مرزهاي كشور بودند. آخرين سربازها را ديدم و با آنها دست دادم و احوالپرسي كردم. [همه اين كارها] به اين دليل [بود] كه اعتقاد دارم ظرفيتهاي مرزي ما به دليل يكسري محدوديتهاي داخلي احيا نشده است. مثالهايي هم دارم. به مسوولان كشور خيلي نامه نوشتم و توصيه كردم اما عمل نشد؛ مثلا در مناطق جنگي يا غيرجنگي، مثلا در همين مرز سيستانوبلوچستان و جاهاي ديگر، يك تعريف امنيتي ميكنند و يك تعريف نظامي و وقتي شما اين تعاريف را داشته باشيد حوزه نظامي و امنيتي حق وتو دارد. در دنيا بيشترين استفاده اقتصادي از مرز صورت ميگيرد ولي در ايران كمترين استفاده اقتصادي از مرز شكل ميگيرد. به دليل همين تعاريف است [كه گفتم]. من مثال ميزنم...
يعني ملاحظات امنيتي است كه باعث ميشود...
يكسري تعاريف صورت ميگيرد. شما يك منطقه را ميگيريد و ميگوييد اين منطقه امنيتي تعريف شده است. آن زمان اگر يك كارخانهدار بخواهد برود و در آن منطقه كارخانه بزند بايد مجوز نظامي و امنيتي بگيرد. كسي بخواهد تجارت كند بايد مجوز بگيرد. عملا در اين فضا كار اقتصادي پيش نميرود. من هميشه اين موضوع را مطرح كردم كه تعريف و ملاحظات امنيتي [بايد براساس] تعاريف عيني و واقعي باشد؛ يعني مانعي براي واردات، مناسبات اقتصادي و تجاري و... ايجاد نكند. متاسفانه اين موضوع باعث شده اين مانع دليلي شود كه ما از خيلي ظرفيتهاي مرزي استفاده نكنيم. مثالي از چابهار به عنوان يك مرز غيرجنگي ميزنم. زماني در يكي از سفرها به چابهار رفتم. شيلات آن منطقه آمدند و گفتند يك نهادي آمده و يك بخش را تحت عنوان بخش نظامي جدا كرده است و اجازه نميدهد آب دريا بيايد و در استخرهاي شيلات بريزد. مسوولان استاني اين موضوع را گفتند. گفتند اينجا امنيتي است. من مسوولان مربوطه را جمع كردم و مسوول همان نهاد گفتند ما موافق هستيم و خوب است، اما بايد در مركز در اين مورد تصميم گرفته شود. سهشنبه بعد- من عموما جلسات استاني ميرفتم و سهشنبهها جلسات عملياتي ميگذاشتم كه بايد چه كار كنيم كه مسائل مرزي را حل كنيم، به اين دليل كه هر سفري رفتم فقط امنيتي و دفاعي نبود و حتما با فعالان اقتصادي آن استان نيز جلسه ميگذاشتم- جلسه گذاشتيم و توافق كرديم با ملاحظات امنيتي و غيره [با] ۱۸۰ متر كانال اجازه بدهند آب دريا بيايد و در اين استخرها بريزد براي اينكه بتوانند آنجا پرورش شيلات داشته باشند. جالب است كه مديركل مربوطه قبلا خودش نماينده بود و همان زمان گفت آقاي دكتر ميتوان پنج هزار نفر را مشغول به كار كرد. گذشت تا چندي پيش- گروهي داريم ۶۸هاي دانشگاه تهران و ليسانس و اينها [هستند] كه بچهها گروه دارند- من به يكي از دوستاني كه آنجا مسووليتي داشت سپردم و گفتم من آن زمان اين كار را انجام دادم عملياتي شد؟ توافق صورت گرفت؟ گفت كه نه تنها توافقي نشده است بلكه آنجا را سند زدند به نام نهاد مربوطه. مگر ميشود شما بخشي از مرز را سند بزنيد؟! نگاههاي اقتصادي كه پشتبند نگاههاي امنيتي و نظامي ميآيد بهشدت خطرناك است. در غرب تهران كه ريه تهران را نابوده كرده است دستگاههايي ميآيند به نام يكسري ملاحظات امنيتي، دفاعي و... مكانهايي را ميگيرند و بعد هم [آن را] در كار اقتصادي مياندازند. مگر ميشود؟ در مرز هم اين كار خيلي بدتر صورت ميگيرد. شما جغرافياي اقتصادي كشورها را ببينيد. الان در دنيا آباداني اكثر كشورها از مرز به مركز است. مرز آباد است و تراكم اشتغال و كار و تجارت و... در مرز است. در ايران ميبينيد يكسري ملاحظات شكل ميگيرد و حالا چون اسم آن دهان پركن است [اين اتفاق نميافتد] طبيعتا ايران كشور پردشمني است و متاسفانه دشمنان ما زياد است، حالا بعضي كارشان دشمنسازي است و كاري نداريم. من اعتقادم بر اين است كه بايد [اين موضوع را] در قانون توسعه بياوريم. مديريت كشور دو كليدواژه كم دارد و اين دو را در مديريت كشور بگنجانيد؛ يك تنشزدايي در خارج و دوم توسعه در داخل. اين دو كليدواژه را بگذاريد كشور پيشرفت ميكند. هر مسوول، مقام و هر رييسجمهوري طرح تنشزدايي در خارج و توسعه در داخل را بدهد خدمت ميكند، ولي كسي كه تنش ايجاد ميكند خدمت نميكند، راه را اشتباهي رفته است. در داخل هر كسي كه به دنبال توسعه كشور است راه را درست رفته، غير از توسعه [باشد] راه را اشتباه رفته است، بهويژه زماني كه اينها را به يكديگر ربط دهيم و به اسم تنش جلوي توسعه را بگيريم. ما ۱۵ مرز آبي و خاكي داريم؛ ۹ استان ما مرز خاكي دارد و پنج استان مرز آبي و خاكي دارد. تقريبا نيمي از استانهاي ما مرزي هستند. [به آنها] بيشترين امكانات را [بدهيد]، اصلا تسهيلات ايجاد كنيد و موانع را كنار بگذاريد. طبيعتا وقتي منطقهاي منطقه نظامي تعريف شود هر كسي كه حوزه نظامي كار كند حق ماموريت و فوقالعاده نظامي ميگيرد، [اگر] امنيتي تعريف كنيد، حق ماموريت امنيتي و فوقالعاده امنيتي ميگيرد. متاسفانه در تعاريف بسياري از اشتباهات راهبردي در حوزههاي مختلف اقتصادي ديگر نقش دارد. اگر كشور ما همين مرزهاي خود را احيا كند و تبعات جنگ در غرب را بردارد و تعاريف اقتصادي در مرزهاي شرق و جنوب شرق جاي خود را به يكسري تعاريف ديگر دهد من معتقدم كشور ما تحريمپذير نيست. مثال هم زدم؛ مبادلات اقتصادي ما با كشور عراق بيش از مبادلات اقتصادي ما با ۲۷ كشور اتحاديه اروپاست، مبادلات اقتصادي ما با كشور افغانستان بيش از ۶۰ تا ۷۰درصد كشورهاي اروپايي است، مبادلات ما با تركيه تا دوبرابر در حال رشد است. اينها نشان ميدهد كه مرز خيلي مهم است. يك سري نگاههايي كه در ايران متاسفانه وجود دارد. در دنيا نبايد حوزه مدني را ببنديد، حوزه مدني كه در آن رفتار اقتصادي و صنفي شكل ميگيرد، اما در ايران بعضيها را ميبينيم كه حتي قلم آنها نيز اسلحه است. طرف در قلم خود حكم ميدهد. شما كافي است نظري دهيد كه خلاف نظر او باشد توهين كه هيچ، حكم ميدهد. عدهاي در اين مملكت كارت سبز توهين دارند. بايد چه كار كنيم؟ آن كسي هم كه حرفي ميزند را به كنج ميفرستيد. خودتان خوب اداره ميكنيد؟ اگر خوب اداره ميكنيد پس چرا شرايط اينگونه است؟ آيا قابل دفاع است؟ من معتقدم [بايد] به همان دو اصلي كه مطرح كردم برگرديم. ما در انديشه سياسي دو اصل را داريم. ميگوييم هر كسي كه ابطالپذير صحبت كند كار آن شخص از لحاظ علمي احترام دارد؛ يعني حرفي را بزنيد كه قابل ابطال باشد، نه اينكه دوپهلو صحبت كنيد! يا روز است يا شب! من دارم ابطالپذير صحبت ميكنم. دو كليدواژه را ميگويم، توسعه در داخل و تنشزدايي در خارج. هر كسي كه براي اين مملكت تنش درست ميكند اشتباهي است و هر كسي كه تنش را كم ميكند خدمت ميكند؛ مثلا همين دولت آقاي رييسي، تنشزدايي ايشان در آسياي مركزي و قفقاز قابل احترام است، كار خوبي است و هر كسي كه در اين زمينه به دولت خط ميدهد آدم خوبي است، آدمي است كه به فكر مملكت است. اما كساني كه فرصتهاي ما را در برجام ميكشند به نظر من اينها.... بايد يك زماني من توضيح بدهم كه چرا اين فرصتها را كشتند...
شما به موضوع توسعه در داخل اشاره ميكنيد، اما من مشخصا ميخواهم به موضوع بحث كه مناطق جنگزده است برگردم. شما ميگوييد كه مرزها با زمان جنگ فاصله قابل توجهي گرفتند، اما اين مناطق جنگزده فاصلهاي كه از زمان جنگ گرفتند متناسب با فاصله زمانياي است كه پشت سر گذاشتيم؟ چرا ما هنوز در ادبيات خود مناطق جنگزده داريم؟ سه دهه گذشته است...
يكي از اشخاصي كه ادبيات مناطق جنگزده را ميدانست درست خود من بودم، آخرين بار هم در قانون برنامه ششم آورديم.
به اين دليل كه هنوز آن مناطق جنگزده هستند...
الان در قانون برنامه هفتم رهبري فرمودند قانون برنامه را مسالهمحور ببينيد. منطقه جنگي هنوز يك مساله است كه ما آورديم و در قانون برنامه حفظ كرديم. من وظيفه نمايندگي بخشي از اين منطقه را داشتم و مسووليت كميسيوني هم داشتم، لذا اين موضوع را به عنوان يك مساله كماكان حفظ كردم. غرامت هنوز يك مساله است كه در مورد آن بحث ميكنيم.
سوال من اين است كه از نظر مديريتي و اعتباري چرا هنوز اين موضوع حل نشده است؟
يك بنده خدايي نظريه خوبي دارد- من نام نظريهپرداز را نميگويم- ميگويد حال ما تفسيري از گذشته است تا به حالا؛ مثلا مني كه اينجا هستم تفسيري از پيشينه خودم ميكنم تا به الان. حالا به شهر خودم ميروم. شهر من جايي بود كه زماني [آنجا] كارخانه قند معروف شاهآباد را زدند. كارخانه قند آنجا سومين كارخانه قند بزرگ كشور بود، رضاخان در سال ۱۳۱۳ يا ۱۳۱۴ اين را ساخته بود. چيزي كه هنوز يادم است در زمان جنگ و وقتي كه جنگ را ايران و عراق شروع كردند گفتند اهداف اقتصادي را ميزنيم. بعد عراقيها شروع كردند مناطق شهري را زدند، اهداف نظامي را زدند و بعد اهداف اقتصادي را زدند. هر روز بعدازظهر عراقيها ميآمدند و كارخانه قند اسلامآباد را بمباران ميكردند، هر روز.
چيزي كه عملا ويران شده بود...
ويران كردند. در طول صد سال كشاورزي شهر چغندركاري شد، يك شهرك شكل گرفت و حدودا ۱۶۰۰ نفر مستقيم و بقيه در ترابري بودند. اين منطقه خيلي تقويت شده بود و اصلا شهر شد. جزيي از تاريخ بود و در جنگ ويران شد و بعد از آن مجددا با همان تجهيزات چكاسلواكي سابق و بدون اينكه توسعه خوبي پيدا كند مشكلات زيستمحيطي هم پيدا كرد. اگر طبق روال اين شهر، آبادان، خرمشهر، كرمانشاه، اسلامآباد، ايلام و همه شهرهاي مرزي در آذربايجان غربي و كردستان رشد پيدا ميكردند آيا شرايطشان اينگونه بود كه همه مهاجرت كنند و به شهرهاي مختلف بيايند؟ شما الان غرب استان تهران را ببينيد، همه از همان شهرها هستند، مهاجرت كردند. در همان زمان دلار هفت توماني خيلي از مسوولان در مركز كشور كارخانجات فولاد و... زدند كه توجيه آمايش سرزميني نداشت و الان زيانده هستند و مشكل آبي در پنج استان مركزي ايجاد كردهاند. نگاه آمايش سرزميني نداشتند. همين مرز وقتي ما ميگوييم مناطق مرزي بحث اين نيست كه... بله، مردم خانههاي خود را ساختند؛ مثلا شهر من را مردم سه بار ساختند. خود شخص بعد از بمباران منزل خود را ساخت. حالا روز به روز كوچكتر ميشد. خانه ويران ميشد دو اتاقه درست ميكرد، باز صدام ميزد يك اتاقه درست ميكردند، ولي ساختند. اما الان حرفمان چيست؟ ميگوييم دولت تعريف امنيتي ظرفيتهاي مرزي را كنار بگذارد و اين ظرفيتها را احيا كند، زيرساختهاي مرزي را احيا و امكان مبادلات اقتصادي را فراهم كند. دولت اين كارها را انجام دهد. [به] آن كساني هم كه حق خود را نگرفتند حقشان را بدهند. يك بخشي در اين بين ميماند و آن غرامت است و اين غرامت حق ملت است. آن زمان كه مردم روي كوه زندگي ميكردند، بدترين شرايط را داشتند و دو سه وعده يك غذا ميخوردند- آن هم غذا نبود- كدام دولت كنار اين مردم بود كه الان بيايد بگويد ما معتقديم نميشود به غرامت رسيد. بعضي افراد براي خوشخدمتي اين حرفها را ميزنند. اينها حق ملت است و در تاريخ نيز ميماند و من معتقدم عراق در نهايت غرامت را به ايران خواهد داد.
يعني هنوز اميدوار هستيد؟
من اعتقاد دارم. غرامت گرفتني است. اين سند سازمان ملل است؛ مثلا شهري دوبار در جنگ ويران شده است، گفتند اسلامآباد غرب دوبار در جنگ ويران شده است و خرمشهر دوران ويراني هشتساله داشته است. اينها در سند سازمان ملل متحد است. سازمان ملل متحد در دنياي امروز مقرراتي وضع ميكند كه اينها عبارتند از مقررات مردمي. اين را ميدانيد؟
خير. ممنون ميشوم اگر توضيح دهيد.
منشور ملل متحد تا ابتداي دهه 1990 اين را ميگفت كه [اين مقررات] بين دولتهاست ولي الان بين ملتها شده است؛ يعني مردم در سازمانهاي بينالمللي ميتوانند از حق خودشان دفاع كنند؛ مثلا آيسيسي (ديوان بينالمللي كيفري) اينگونه شكل گرفته است كه اگر مسوولان سياسي در يك كشوري آمدند و عليه مردم جنايت كردند [آنها] بروند و شكايت كنند.
از دولت خودشان؟
از هر كسي. الان ما براساس همين قانون الزام دولت را به احقاق حقوق جانبازان، بازماندگان و شهدا از دولت عراق و كشورها و شركتهاي اروپايي- كه 350 شركت شيميايي در انجا ثبت شده است- تصويب كرديم.
حركت مردمي هم اتفاق افتاده است؟
مگر حكم به تاجر هلندي نخورد؟ محكوم شد. جانبازان شيميايي از سردشت و ريجاب استان كرمانشاه همگي شيميايي شده بودند يا از منطقه نثار كه بمباران شده بود جانبازان رفتند و شهادت دادند. حكم هم آمد. همين را تبديل به يك رويه كنيد. در دنياي امروز شرايطي در حال شكل گرفتن است. همين سازمان ملل [كه] فقط بديهايش بايد به ما برسد، امكاناتي نيز دارد. از جمله آن امكانات اين است كه در نهايت بايد غرامتها را دريافت كرد. من معتقدم ايران و عراق دو راه دارند؛ يك، دو كشور دوست هستند و همانگونه كه براي تفحص شهدا كارگروه مشترك تشكيل دادند، يك كارگروه مشترك هم براي اين موضوع مشخص شود؛ دوم اينكه در غير اين صورت نبايد آن سند را در سازمان ملل متحد فراموش كنيد و هيچ دولتي حق ندارد اعلام استرداد كند نسبت به دريافت غرامت يك كشور. اين حق ملت است. هر كسي هم كه درخواست استرداد داده است بايد بيايد و پاسخ دهد.
شما دقيقا در رابطه با اين موضوع تفحص پيكر شهدا اشاره كرديد. نگاهي كه من در سوال ابتدايي داشتم دقيقا همين بود كه خانواده يك شهيد، خانواده يك جانباز و خانوادههاي جنگزده دو محور عمومي دارند؛ يك موضوع غرامتي است كه بايد به آنها پرداخت شود و موضوعي كه بيشتر مورد غفلت است پيكرهايي كه به اعضاي خانوادههايشان داده شده است. من از مصاحبههاي رسانهاي شكايتهاي متعددي از همسران يا خانوادههاي آنها شنيدم كه به نظر ميرسد در بحث تحويل پيكرها [اين اتفاق افتاده است] البته برداشت من است و از شما اين سوال را دارم كه چقدر درست است؟ شايد آنقدر در اين زمينه دقت كافي صورت نگرفته است. تعداد مواردي كه ميگفتند پيكرهايي به ما تحويل داده شده و ما ميدانستيم كه اين شهيد ما نيست اما به اين دليل كه از روند پيگيري خسته بوديم و به خاطر بچهها و خانوادههايمان قبول كرديم زياد است. من مشخصا در برنامه نيمه پنهان خانمي را به خاطر دارم كه با ادله خيلي مشخصي ميگفت پيكري كه به او تحويل داده بودند متعلق به همسر او نبوده است، اما اينقدر فرزند و مادر شهيد در اين سالها رفتوآمدهاي مداوم به معراج شهدا داشتند و اذيت شدند [كه] اين پيكر را قبول كردند. در منطقه شما چقدر اين مسائل وجود داشت و اينكه چقدر اين مساله درست نبود و اين حق آن خانوادها بود كه پيكرها به آنها تحويل داده شود.
من خودم شخصا تجريه اين قضيه را دارم. سعي كردم دقت لازم را در حد امكان داشته باشم. دايي من تقريبا همسن و سال خودم بود كه شهيد شد. ايشان با آخرين تك عراق در ۱۷ مرداد در فكه شهيد شد، در واقع در فكه مفقود شد. ما خيلي منتظر مانديم. دقيقا تجربه فيلم «شيار ۱۴۳» را دارم و اين دقيقا تجربه مادربزرگم بود. انگار كه از زندگي اين بنده خدا فيلم را ساخته بودند. آن زمان بعد از چند سال آمدند و از معراج و بنياد تماس گرفتند كه ما پيكر ايشان را آورديم و بياييد تحويل بگيريد. اخوي من در تهران بود و رفت، اما تحويل نگرفت. آنجا ميگفتند پيكرها آمده است و منتطر بودند و لباس سياه پوشيده بودند و آماده عزاداري بودند. برادر من تماس گرفت و گفت پيكر پيكر دايي ما نيست. گفتيم چرا؟ گفت كه گفتند اين استخوانها، من قبول نكردم. وقتي هم كه استخوانها را ديدم [متوجه شدم] متعلق به يك آدم كوتاهقد است [اما] دايي من قدي حدود 180 سانتيمتر داشت. من تحويل نگرفتم و گفتم اين دايي من نيست. گفت كه من وقتي اين حرف را زدم مسوول آنجا آمد و گفت كه ببخشيد. دايي شما در لشكر ۸۸ خراسان بوده است، اين پيكر متعلق به لشكر ۷۷ زاهدان است. ما اشتباه پلاك را داديم. در هر صورت عذرخواهي كردند و از اين سمت لباسهاي سياه را درآوردند و شاد شدند كه ممكن است برگردد. حالا با اسرا هم برنگشت و درنهايت هم خيلي غمانگيز بود. روزي كه مادربزرگ من فوت كرد- دقيقا همان روز و همان ساعت- با منزل من تماس گرفته شد. گفتم كه مادربزرگ من فوت كرده است و به دنبال پيكر مادربزرگم رفتم. همزمان تماسي گرفته شد و مرحوم پدرم جواب داد. از بنياد بود كه پيكر دايي من برگشته است. پيكري را به ما دادند و هر دو پيكر مادربزرگم و دايي من به يكديگر رسيدند. بالاخره زنده به يكديگر نرسيدند و با يكديگر دفن شدند. چيزي هم نگفتيم. من فكر ميكنم مقداري ملاحظات وجود دارد و به هر حال افراد ملاحظاتي دارند. چه كار ميشود كرد؟! با آن طرف جاني به نام صدام كه گورهاي دستهجمعي درست ميكرد و جنازهها را ميسوزاندند يا آن جناياتي كه مطلع هستيد انجام ميداد. سالياني است كه ميگذرد و باد و توفان و... باعث شد كه عملا خانوادهها كنار بيايند. ما خودمان در مورد دوم ديگر اصلا نگاه هم نكرديم. همان چيزي كه گفتند را با پلاك و... آورديم و دفن كرديم. كساني كه در معراج زحمت ميكشند و كساني كه در تفحص هستند انسانهاي بسيار شريفي هستند. بعضي تكليف خود را برمبناي منصب يا پولي يا شغلي انجام ميدهند، اما اين افراد انسانهاي بسيار شريفي هستند. قطعا از خود من اعتقاد قلبيشان به كاري كه انجام ميدهند بيشتر است، از من كه قطعا شهيد و مفقود داشتم. من به اين اطمينان رسيدهام. اما واقعياتي در جنگ وجود دارد و به هر حال اين شرايط پيش ميآيد، ولي آن چيزي كه ميخواهم عرض كنم اين است كه حق مردم است و بايد گرفته شود. براي اينكه حق تاريخي ملت است و هيچكس ديگر به خودش اجازه ندهد به كشورمان حمله كند. اين جمله را از من به ياد داشته باشيد، هيچ جنگ تمامعياري به همراهي مردم يك كشور صورت نميگيرد. صدام بر اين موج سوار شد و به ما حمله كرد. همان مردمي كه بعدها فهميديم خيلي از آنها چه انسانهاي شريفي هستند. بگذاريد در منطقه ما هم جا بيفتد كه جنگ هزينه دارد و بزرگترين جنگ قرن بيشترين هزينه را داشته است كه اين هزينه بايد به كساني كه قرباني آن بودند پرداخت شود.
خيلي ممنونم از زماني كه براي ما اختصاص داديد.
خواهش ميكنم. خوشحال شديم.
زنده باشيد. متشكرم.
سپاسگزارم. از دوستان ممنونم.
كاري كه من انجام ميدادم اين بود كه سالي يكبار پشت تريبوني كه داشتم قرار ميگرفتم و مشخصا هر زماني يك مقام عراقي به ايران ميآمد خواهش ميكردم براي پيشبرد روابط آينده دو كشور اين موضوع غرامت را حل كنيد. يادم است زماني يكي از نخستوزيرهاي دولت [عراق] از بغداد ميخواست به تهران بيايد. ايشان در فرودگاه بغداد آمد و صحبت كرد و گفت موضوع غرامت منتفي است. نرسيده به تهران من نطق خود را در مجلس انجام دادم و گفتم شما اشتباه كرديد كه گفتيد منتفي است. اين حق ملت است و توي سياستمدار و هيچ سياستمداري در ايران از اين اختيار برخوردار نيست كه اين حق را منتفي كند.
مديريت كشور دو كليدواژه كم دارد يك تنشزدايي در خارج و دوم توسعه در داخل. اين دو كليدواژه را بگذاريد كشور پيشرفت ميكند. هر مسوول، مقام و هر رييسجمهوري طرح تنشزدايي در خارج و توسعه در داخل را بدهد خدمت ميكند، ولي كسي كه تنش ايجاد ميكند خدمت نميكند، راه را اشتباهي رفته است. در داخل هر كسي كه به دنبال توسعه كشور است راه را درست رفته، غير از توسعه [باشد] راه را اشتباه رفته است، بهويژه زماني كه اينها را به يكديگر ربط دهيم و به اسم تنش جلوي توسعه را بگيريم. ما ۱۵ مرز آبي و خاكي داريم؛ ۹ استان ما مرز خاكي دارد و پنج استان مرز آبي و خاكي دارد. تقريبا نيمي از استانهاي ما مرزي هستند. [به آنها] بيشترين امكانات را [بدهيد]، اصلا تسهيلات ايجاد كنيد