خاطرات سفر و حضر ( 262 )
اسماعيل كهرم
تبديل به يك محل اقامت كرده بودم. با وصل كردن شبكههاي فلزي اين كشتي را كاملاً غيرقابل نفوذ كرده بودند. رفت و آمد به داخل و خارج كشتي غيرممكن بود. يك در انفرادي رفت و آمد را كنترل ميكرد. اين كشتي را به چند ناحيه تقسيم كرده بودند و هر چند نفر در يك منطقه رها شده بودند. وسايل راحتي و تفريح را داخل كشتي گذاشته بودند ولي هنوز خانه نبود! برخي در اين كشتي تا حدود يك سال اسير بودند. هر چند روز، چند نفر را به اصطلاح ديپورت ميكردند، آنها را با اتومبيل به فرودگاه اورلي ميبردند و از آنجا به كشورشان بازميگرداندند. آنها به دنبال زندگي بهتر به اروپا آمده بودند و چيزي از زندگي بهتر نديده بودند كه هيچ با خفت و نهايت بياحترامي به وطنشان بازگشته بودند. فيلمي را ديدم كه يك عده پناهجو را براي ديپورت كردن به فرودگاه لندن بردند و در آخرين لحظه لباسهاي خود را از تن بيرون كردند و ماموران نميدانستند كه با آنها چه بكنند! اين كار را عمرو عاص در مقابل مولي علي انجام داد وقتي كه مولي با شمشير آخته به سراغ عمرو عاص آمد، وي كه از مراتب شرم و حياي مولي مطلع بود، لباسهاي خود را بيرون آورد و ايستاد! مولي علي(ع) از كشتن او صرفنظر فرمود. شايد اين مهاجران نيز از عمرو عاص كپيبرداري كردند. شايد.
گر بمانديم زنده بر دوزيم/ جامهاي كز فراغ چاك شده/ ور بمرديم عذر ما بپذير / اي بسا آرزو كه خاك شده