بازجويي از قاتل ناصرالدينشاه (2)
مرتضي ميرحسيني
ميرزا رضا كرماني كه مرداد 1275 به جرم قتل ناصرالدينشاه اعدام شد، ميگفت با اين كارش درخت فساد را قطع كرده و انتقام مردم ستمديده ايران را گرفته است. او در بازجوييهايش از مردمي گفت كه براي كار، آنهم پستترين كارها به كشورهاي همسايه پناه ميبرند و مجبورند براي نجات از نكبت و گرسنگي، زادگاه خودشان را ترك و آوارگي در سرزميني ديگر را تحمل كنند. «گوسفندان شما همه رفته و متفرق شدهاند. نتيجه ظلم همين است كه ميبينيد. ظلم و تعدي بيحد و حساب چيست و كدام است و از اين بالاتر نميشود.» ميگفت مردم از ظلم به تنگنا آمدهاند و ديگر رمقي برايشان باقي نمانده است. اما سكوت ميكنند و چيزي نميگويند، چون ميترسند. چون ظالم تحمل شنيدن حرف حق و حقيقت را ندارد و كساني مثل من كه در واكنش به بيداد صدا بلند ميكنند، بدترين تحقيرها و شكنجهها را به جان ميخرند. «گوشت بدن رعيت را ميكنند و به خورد چند جره باز شكاري خود ميدهند: صد هزار تومان از فلان بيمروت ميگيرند خرج عزيزالسلطان ميكنند كه نه براي دولت مصرف دارد، نه براي ملت و نه براي حفظ نفس و غيره و غيره و غيره، كه آن چيزها را همه اهل شهر ميدانند و جرات نميكنند بلند بگويند.»
از زشتيها و تيرگيهاي زمانه ميگفت، اما نسبت به آينده نااميد نبود. ميدانست كار بزرگي كرده و اين كار بزرگ، به شرط اينكه به تلنگري براي شاه بعدي تبديل شود، ميتواند تغييراتي در رفتار حكومت و به دنبال آن تحولي مثبت در زندگي مردم ايجاد كند. «حالا كه اين اتفاق بزرگ به حكم قضا و قدر به دست من جاري شد، يك بار سنگين از تمام قلوب برداشته شد. مردم سبك شدند و دلها منتظرند كه پادشاه حاليه، حضرت وليعهد (يعني مظفرالدين ميرزا كه بعد از مرگ پدرش شاه ايران شد) چه خواهند كرد. به عدالت و رأفت جلب قلوب شكسته خواهند كرد يا خير. اگر ايشان چنان چه مردم منتظرند يك آسايش و گشايشي به مردم مرحمت فرمايند اسباب رفاه رعيت ميشود و اسباب طول عمر و صحت مزاج خواهد شد.»
هرچند ميدانست شايد شاه جديد در همان مسير ناصرالدينشاه گام بردارد و دليل حقيقي قتل پدرش را نبيند يا نخواهد كه ببيند، كه «اگر ايشان هم همان مسلك و شيوه قبلي را پيش گيرند، اين بار كج به منزل نخواهد رسيد» و از حكومت او نيز نتيجهاي جز بدتر شدن اوضاع حاصل نخواهد شد. حرفش اين بود كه شاه جديد بايد اشتباهات پدرش را بپذيرد و براي جبران ستمهايي كه تا به امروز به مردم ايران شده است تلاش كند.
«حالا وقت اين است كه به محض تشريف آوردن بفرمايند اعلام كنند كه اي مردم حقيقتا در اين مدت به شما بد گذشته است و كار بر شما سخت بوده است، آن اوضاع برچيده شده است و حالا بساط عدل گسترده است و بناي ما بر معدلت است و رعيت متفرقه را جمع كنند، اميدواري بدهند، قرار صحيحي براي وصول ماليات به اطلاع ريشسفيدان رعايا بدهند كه رعيت تكليف خود را بداند. هي محصل پشت محصل نرود كه يك تومان اصل را ده تومان فرع بگيرند.»