تاثير امنيت سايبري
بر ساختار سياست خارجي
سجاد عابدي
عصر اطلاعات به همراه تكنولوژيهاي پيشرفته آن باعث شده تا شاهد دگرگونيهاي عميقي در مفهوم واژههايي چون تسليحات، اهداف، تاكتيكها، شيوههاي جنگي و... باشيم. در سالهاي اخير
خودكار كردن زيرساختهاي داخلي بعضي كشورها در بخشهاي نظامي، سياسي و امنيتي، به نحو چشمگيري شتاب يافته است؛ زيرا پيشرفت در شبكههاي اطلاعاتي، فرصتهاي جديدي را براي هزينه كمتر و راندمان بيشتر فراهم ساخته است.فضاي تعامل سياست و سايبر، جديدترين و مهمترين حوزه مورد توجه كارشناسان سياست و روابط بينالملل در عرصه نظري و عملي محسوب ميشود كه غفلت از آن ميتواند آسيبهاي جدي و غيرقابل پيشبيني براي كشورها به عنوان مهمترين بازيگران در عرصه روابط بينالملل داشته باشد. امروزه در عرصه روابط و سياست بينالملل از «امنيت سايبري» صحبت ميشود. فضاي سايبر فضايي واقعي در عرصهاي جديد براي تاثيرگذاري و تاثيرپذيري و در نتيجه دوستي، همكاري، رقابت، دشمني و حتي جنگ بين كشورها و ساير بازيگران است.
اين موارد به خوبي نشان ميدهد كه اينترنت و فضاي سايبر عرصهاي جديد براي سياست مهيا نمودهاند؛ فضايي كه در آن افراد، گروههاي مختلف و دولتها در حال بازيگري و سياستورزي هستند. در عرصه روابط بينالملل، تحتتاثير سنت واقعگرايي، مسائل بينالمللي به مسائل بسيار مهم و حياتي همچون امنيت و مسائل كمتر مهم مثل موضوعات اقتصادي تقسيم ميشود. برخي كارشناسان بر اين باورند كه به دليل اهميت فضاي سايبر، بايد امنيت سايبري را جزو مسائل بسيار مهم، حياتي و امنيتي يا سياست عالي قرار دارد.در فضاي «امنيت سايبر» به عنوان موضوعي مهم و جديد در عرصه سياست و روابط بينالملل، همچون ساير حوزههاي سياست، «ارزشها» و «منافع» توسط بازيگران مختلف همچون دولتها، سازمانها و بازيگران دولتي و غيردولتي و حتي افراد توليد، توزيع و مصرف ميشود. در واقع امنيت سايبري برخلاف گذشته، بازيگران جديدي را در كنار دولتها به عنوان مهمترين بازيگران روابط بينالملل قرار داده است كه در فضاي اينترنت گاهي تواناتر و موفقتر از دولتها هستند.به هر حال جداي از تمامي مزايا و ويژگيهاي مثبت اينترنت، واقعيت اين است كه اينترنت «فضاي جنگي جديدي» را مهيا نموده كه از آن تحت عنوان «جنگ سايبري» ياد ميشود. در اين نوع جنگ، كشورها و ساير بازيگران از اينترنت براي جاسوسي، خرابكاري، ايجاد شورشها، انقلابات و حتي انهدام تاسيسات و مراكز نظامي و حياتي طرف مقابل استفاده ميكنند.
البته اينترنت فضايي جديد براي «همكاري» و «تعامل» كشورها نيز ايجاد نموده است. در اين راستا، اينترنت با توجه به سرعت و دقت بالا، ايجاد رابطه بين تمامي بازيگران از جمله دولتها، افراد، سازمانها و نهادهاي مختلف را ارزان و راحت نموده است. در نتيجه شرايط براي همكاري و تعامل مهياتر از گذشته شده است. ضمن اينكه كشورها و ساير بازيگران از ضرورت همكاريهاي گسترده بينالمللي در زمينه اينترنت آگاهي دارند و ميدانند كه فضاي سايبر حوزهاي جديد از همكاري در عرصه بينالمللي ايجاد نموده است.
درنهايت اينكه فضاي جديدي در عرصه بينالملل شكل گرفته كه نميتوان آن را براساس نظريهها، رويكردها و سطوح گذشته مورد تحليل قرار دارد. در واقع محتوا و فلسفه فضاي جديد كه از آن با عنوان فضاي سايبري ياد ميشود، بسيار متفاوت از گذشته است. در اين فضاي جديد انواع جديد و متفاوتي از دوستي، همكاري، رقابت، دشمني و جنگ در كنار الگوهاي گذشته ايجاد شده است. ضمن اينكه بازيگران متنوع و متفاوتي به بازيگران سنتي اضافه شدهاند كه بسيار مبهم و غيرقابل پيشبيني هستند. در نتيجه اين شرايط بايد بر نظريات، رويكردها و ديدگاههاي جديدي تاكيد نمود كه بسيار منعطفتر و بازتر از گذشته هستند.
بنابراين فضاي سايبر شرايط جديدي ايجاد نموده كه در آن موضوعات روابط بينالملل به شكل متفاوتي مطرح ميشوند و در نتيجه شكل جديدي از سياست با عنوان امنيت سايبري ايجاد شده كه پيامدهاي ويژهاي در حوزه امنيت ملي و جهاني دارد. بر اين اساس به طور كلي ميتوان گفت كه «سياست امنيتي» معنايي متفاوت از آنچه تاكنون بوده، پيدا مينمايد كه شامل دو اصل بنيادين است. از يكسو، برنامهريزان سياسي، ديپلماتها، همچون حقوقدانان و نخبگان فكري، در يك برنامه جمعي بايد در مقام آن برآيند تا جايي را براي بازيگران خرده و مافوق ملي در عرصه سياست و اداره جامعه بيابند.
از سوي ديگر، عرصه جهاني بيانگر حوزههاي جديدي خواهد بود كه حكومتها به تنهايي در آن نقشآفرين نيستند و به عبارتي «غيرحكومتي» ميباشند. بنابراين ضمن مشخص شدن قلمرو نفوذ دولت، گونهاي خاص از مسائل پديد ميآيد كه پيدا كردن راهحل مناسب براي آنها ضرورتا از عهده دولت برنميآيد. درك و پذيرش اين تفكيك، اصلي مهم در معادلات امنيت به حساب ميآيد. بر اين اساس برنامه مطالعاتي تازهاي شكل ميگيرد كه ماهيت آن نه صرفا دفع تهديدات بلكه ايجاد فرصتها و محقق ساختن نيازمنديهايي است كه ناظر بر توانمنديهاي يك نظام سياسي ميباشد.
در اين چارچوب است كه انديشهگران جديد حوزه مطالعات امنيتي به تفكيك دو رويكرد دولت محور و غير دولت محور از يكديگر پرداخته و به اين ترتيب به تعريف و شناساندن بازيگران تازهاي در معادلات امنيت ملي ميپردازند كه تا پيش از آن براي تحليلگران چندان مهم نبودند. همزمان با توسعه مطالعات امنيت ملي، مقوله «تهديدات» نيز متحول گرديده و شاهد عطف توجه به كانونهاي تهديدزاي تازهاي ميباشيم كه عمدتا غير دولتي بوده و برخلاف دوران جنگ سرد، در دو فضاي «مادون» و «مافوق» دولت ملي قرار دارند. ضمن آنكه ملاحظات امنيت ملي ايران داراي تحولات گوناگوني بوده كه در اين تحولات شاهد توجه بيشتري به لزوم توازن ميان مقدورات و محدوديتها در ملاحظات امنيت سايبري و ملي هستيم.