« اعتماد» بررسي ميكند
نقش« استراتژيكها» و « سنگينها» در تجارت دود
قلدرها در بازار جهاني مواد مخدر
بنفشه سامگيس
ويديوي كوتاهي بود كه در شبكههاي اجتماعي پخش شد؛ كنار جاده، در خاك ايران، نزديك مرز شرق، كمي دورتر از هياهوي آمد و شد كاميونها و خودروهاي سنگين، چند جوان، پاي يك ترازوي ديجيتالي، مشغول خريد و فروش بستههاي كوچك حشيش و ترياك و ماريجوانا هستند. خريدار و فروشنده، ترسي از نمايش چهرهشان ندارند. گرم حرف و تست هستند و گاهي هم نگاهي به دوربين مياندازند. راوي ويديو، از اين آزادي حاكم بر فضا به وجد آمده و ابراز خوشحالي ميكند.....
آيا اين همه ماجراست؟ محدود بودن اين سفره كوچك به چند قلم «جرم» سوالبرانگيز نيست؟ چرا در جوار گذرگاه ورودي مواد از افغانستان، نه خبري از هرويين هست و نه از متآمفتامين و نه از قرص K و فنتانيل؟ اگر آن روز، هرويين و مت و مرفين در اين سفره دست به دست ميشد هم، اجازه ميدادند دوربين روشن بماند؟ در بازار عرضه و تقاضاي مواد، كدام اطلاعات، سوخته است و كدام، طبقهبندي شده؟ آيا در بازار عرضه و تقاضاي مواد هم مثل همه بازارها، ميشود سراغ از مواد استراتژيكي گرفت كه نبض بازار را ميتكانند؟
فصل اول: دستگاه پليسي و امنيتي در تمام كشورها به اين ضعف خود معترف است كه با وجود تجهيز به جديدترين امكانات شناسايي و كشف، با وجود در اختيار داشتن بهترين خبرچينها و نيروهاي نفوذي و افسران رابط اطلاعاتي، با وجود همه تلاشها براي ردزني توليد و توزيع و ترانزيت مواد، حداكثر موفقيت در مبارزه با قاچاق، از 30 درصد بيشتر نيست و شبكه قاچاق هميشه 70 درصد جلوتر از دستگاه مقابله ميدود. بخشي از اين شتاب 70 درصدي، نتيجه تكاپوي آزادانه آن ذهن خلاقي است كه براي بقاي شبكه قاچاق، برنامهريزي ميكند در همان زماني كه دستگاه پليسي، با بروكراسي سختگيرانه و پوسيدهاي كه چيزي جز سرعتگير خلاقيت نيست، سروكله ميزند.
فصل دوم: قاچاق تمام كالاها و از جمله مواد و پيشسازها، تابع اين قانون نانوشته است كه جابهجايي امن و بيدردسر يك محموله عظيم (چه به شكل عرضه بومي و چه در قالب ترانزيت و انتقال بينالمللي) نيازمند تلفات است. پس، براي انتقال بيدردسر دهها تن هرويين از مبدا افغانستان تا مقصد اروپا، لازم است چند كيلو مرفين كه در ظاهر، ارزش بيشتري دارد چون ماده اوليه توليد هرويين است، هدر برود؛ يك نفر، يك گروه، حمالان حجم اندكي (در مقابل آن حجم وزيني كه قرار است به مقصد نهايي برسد) ميپذيرند به عنوان خطشكن، لو بروند تا حواس دستگاه پليسي با اين موفقيت در ظاهر قابل تحسين، منحرف و پرت شود و در اثناي جشن گرفتن دولتها بابت اين ميزان اكتشاف، محموله اصلي از روزنههاي تاريك اما رها شده، رد ميشود و به مقصد ميرسد. شبكههاي بزرگ قاچاق مواد در تمام كشورها، نفوذيهايي در دستگاه پليسي و امنيتي دولتها دارند كه آنها را از آخرين تصميمهاي مقابله مطلع كند. بسته به ميزان باج و رشوهاي كه رد و بدل ميشود، اطلاعات دست اولتر عرضه خواهد شد. لو رفتن حمالهاي خرد، بخشي از همين بازي است كه با هماهنگي همان نفوذيها اجرا ميشود تا هدف اصلي - رسيدن محموله سنگين به مقصد نهايي - محقق شود. قاچاق عمده مواد با آن دامنه سود چند ميليارد دلاري، قدرت پيراموني، حاشيه امن و اعتباري براي قاچاقچي ايجاد ميكند كه دولتمردان را هم به وسوسه مقايسه صفرهاي حساب بانكي خودشان و قاچاقچي مياندازد. ورود قاچاقچي و شبكهها به بدنه دولت و استتار با قدرت قانوني، قطعا در لواي همكاريهاي اقتصادي و تجاري برقرار شده و ادامه مييابد. ممكن است انتهاي نخ پولشويي در برخي كشورها، به يكي از صاحب منصبان دولتهاي يك كشور ديگر برسد. ممكن است صاحب منصب دولتي در يك كشور، مهره شبكه قاچاق در دستگاه دولتها باشد تا اوامر آنها را در پوشش پيشنهاد و توصيه به گوش دولتها برساند. در هر صورت، هدف اصلي از اين مدل همكاري، دوام تجارت مواد -چه در خارج مرزها و چه در محدوده جغرافيايي كشور تابعه -با پوشش امنيتي كامل به ازاي تامين اميال مادي مردان دولت است. بهاي اين ارتباط پنهاني و دوجانبه، بر مبناي قيمت جهاني مادهاي كه قاچاق ميشود، ميزان گردش مالي در ترانزيت داخلي و در نهايت، ارزش استراتژيك جنس، ارزشگذاري و تعيين ميشود. افزايش احتمال شناسايي عوامل فساد در بدنه دولتها، اختلال در تسويه مطالبات مردان دولت، حاصل نشدن توافق بر سر رقم رشوه، تغيير دولتها و روي كار آمدن عناصري كه قلق يا قيمتشان بالاتر از اين سطح توافق باشد، خطر لو رفتن و شناسايي شبكه يا قاچاقچي را افزايش ميدهد. تمام عوامل شبكه قاچاق؛ خردهپاها و نفوذيها و حتي سركردهها، به سادگي قابل معاوضهاند وقتي براي مجموعه، تبديل به يك مهره سوخته ميشوند. خط خوردن اين مهره سوخته، چند ثانيه زمان ميبرد. به ناگاه، يك چهره كليدي در قاچاق هرويين كه سالها از چشم دستگاه پليسي پنهان مانده، در يك توقف چند ساعته در سالن ترانزيت فرودگاه، بهطور ناباورانهاي شناسايي ميشود !.... به همين سادگي.....
در مواردي كه دولتها به كارفرماي قاچاقچيان تبديل ميشوند، شيوه جابهجايي، ساختار تجارت و حتي هزينهكرد سود حاصله از ترانزيت و توزيع در بازار عرضه هم متفاوت ميشود. تا دهه 1990 ميلادي كه كانون توليد ترياك و هرويين جهان در منطقه مثلث طلايي - برمه، لائوس و كامبوج / تايلند - مستقر بود، شبه نظاميان مخالف دولت مركزي افغانستان، از مقادير ناچيز ترياك توليد شده پاي مزارع كوچك، هزينه مبارزه با نظاميان شوروي را تامين ميكردند. نقشه كشت خشخاش در افغانستان تا پيش از سال 1994 نشان ميدهد كه پايگاه اصلي كشت خشخاش در جوار مرز شرقي اين كشور بود و غرب افغانستان يك منطقه پاك محسوب ميشد. بعد از روي كار آمدن طالبان در افغانستان (1994) و تا پيش از دستور تاريخي ملاعمر براي توقف كشت خشخاش (ژوييه 2000) دولت امارت اسلامي به تسهيلگر تجارت ترياك و هرويين افغانستان تبديل شد و ميزان زمينهاي زير كشت خشخاش در افغانستان طي 6 سال حكمراني «امارت اسلامي» با افزايش 11 هزار هكتاري، به 82 هزار هكتار رسيد. بعد از حمله امريكا به افغانستان، نقشه جغرافيايي مناطق كشت خشخاش در افغانستان كاملا تغيير كرد. به دنبال استقرار طالبهاي مخالف دولت مركزي در جنوب غرب، شمال غرب و جنوب افغانستان، نيمه غربي كشور به يك كشتزار وسيع خشخاش، انبار نگهداري ترياك و آزمايشگاه توليد هرويين تبديل شد. تا مرداد 1400 كه امارت اسلامي براي دومين بار افغانستان را اشغال كرد، شايعات تاييد نشده از انتفاع برخي دولتمردان افغانستان و از جمله برادر حامد كرزاي، دستگاه امنيتي و حتي پليس محلي از تجارت محلي و بينالمللي مواد شنيده ميشد از جمله كه مركز عدلي و قضايي مبارزه با مواد مخدر افغانستان، سال 2017 در گزارشي اعلام كرد كه از 565 نفر مجرم قاچاق مواد مخدر، 23 نفر، ماموران امنيت در وزارتهاي داخله و دفاع بودهاند. مسوولان وزارت مبارزه با مواد مخدر افغانستان هم سال 2018 در گزارشي از شكست مقابله با كشت خشخاش در ولايات جنوبي كشور (هرات، هلمند، بدخشان، نيمروز و بادغيس) خبر دادند و دليل اين شكست را هم انتفاع «اكثر مقامات دولت» در كشت خشخاش و قاچاق مواد اعلام كردند.
فصل سوم: بازار مواد مثل هر بازار ديگري از مولفههاي خاص خود پيروي ميكند. مولفههايي كه بسته به تفاوتهاي جغرافيايي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، در هر منطقه متفاوت ميشود. هرويين عرضه شده در بازار خردهفروشي ايران كه يكي از كشورهاي واقع در منطقه خاورميانه است و حتي هروئين عرضه شده در بازار اروپا هيچ شباهتي به خروجي اوليه از لابراتوارهاي افغانستان ندارد اگرچه پايه هر دو جنس، در ظاهر، مرفين فرآوري شده با انيدريد استيك است و اتفاقا، كاروان ترانزيت هرويين افغانستان به مقصد اروپا، از مسير بالكان ميگذرد كه ورودي مسير بالكان هم، از خاك ايران است و بنابراين، بايد جنس درجه يك، در همين بارانداز اول نشتي بدهد در حالي كه نتايج برخي تحقيقات انجام شده در سازمان پزشكي قانوني كشور و آزمايشگاه پليس مبارزه با مواد مخدر بر نمونه هرويين توقيف شده در ايران، نشان ميدهد كه خلوص هرويين عرضه شده در بازار خردهفروشي و حتي آنچه در قالب ترانزيت از محورهاي مواصلاتي ايران رد ميشود، پايينتر از كف كيفيت است. طبق نتيجه مطالعهاي كه زمستان سال 1398 در فصلنامه پژوهشهاي اطلاعاتي و جنايي منتشر شد، محققان با طرح سوالاتي درباره ناخالصي هرويينهاي مكشوفه در ايران، نوع ناخالصيها و محل افزودن ناخالصيها، آزمايشي بر 50 نمونه هرويين توقيف شده از خردهفروشان در استان فارس و 50 نمونه هرويين ترانزيت شده از افغانستان انجام دادند و در نتايج اين بررسي اعلام كردند كه هم هرويين ترانزيت شده از مبدا افغانستان و هم هرويين كشف شده از خردهفروشان، حاوي استامينوفن و كافئين بوده اما مشخص است كه ناخالصيها، در كشور افغانستان و صرفا براي حجيمتر شدن وزن محموله و افزايش گيرايي آن اضافه شده است. نتيجه تحقيق ديگري كه در دهه 1380 و توسط محققان سازمان پزشكي قانوني بر 85 نمونه هرويين توقيف شده در داخل كشور انجام شد، نشان ميداد كه همه نمونهها حاوي انواع داروهاي خوابآور از جمله دكسترومتورفان، فنوباربيتال، ديازپام، كلونازپام، ترامادول و استامينوفن بوده است.
با توجه به نتايج اين تحقيقات ميتوان گفت محصولي كه از لابراتوارهاي افغانستان خارج ميشود، هرويين خالص و نسبتا درجه يك است، اما هر بلايي كه قرار است بر سر اين محصول درجه يك بيايد، در فاصله بارگيري در خاك افغانستان تا تحويل نهايي در مقصد - قاره اروپا - رخ ميدهد . هرويين افغانستان تا به اروپا برسد بايد از مرز سه همسايه غربي (ايران)، جنوبي (پاكستان) و شمالي (كشورهاي آسياي ميانه) گذر كند . مسير شمال شامل مرز و محورهاي غيرقانوني تاجيكستان، ازبكستان، روسيه و چين است و البته مسير نسبتا گران و ناامني براي حمل غيرقانوني مواد محسوب ميشود . در مسير جنوب، محموله هرويين افغانستان از پاكستان به هند و سپس به آفريقا ميرود تا از طريق آبهاي آزاد به اروپا برسد . در مسير «بالكان» به مقصد اروپا، به دليل طول مسافت و تعداد بازارها در كشورهاي بين راه، حجم محمولههاي هرويين بسيار سنگينتر است و بنابراين مسير بالكان، مهمترين و پردرآمدترين مسير ترانزيت مواد و جرايم سازمانيافته جهان به شمار ميآيد . 21 كشور از ابتدا تا انتهاي مسير بالكان از هرويين افغانستان تغذيه ميشوند؛ تركيه (آغاز مسير از ابتداي مرز مشترك ايران و تركيه) آلباني، مجارستان، كرواسي، صربستان، مقدونيه، بلغارستان، يونان و مونتهنگرو مهمترين مسيرهاي ترانزيت هستند و بازارهاي اصلي در كشورهاي فرانسه، انگليس، اتريش، بلژيك، جمهوري چك، دانمارك، ايتاليا، كوزوو، اسپانيا، اسلووني، لوكزامبورگ، لهستان و پرتغال مستقر است، اما تغذيه بازار هر كشور بر اساس تصميم شبكههاي اصلي خواهد بود . به استناد نقشههاي سازمان ملل كه طي دهه گذشته از تجارت هرويين در مسير بالكان منتشر شده، ميتوان در ردگيري خطوط واردات و صادرات مشاهده كرد كه به عنوان نمونه، از تركيه، مسير حمل مستقيم به مقصد هلند، آلمان، فرانسه برقرار است، اما شبكه قاچاق در بلغارستان (از كشورهاي واقع در مسير بالكان) بخشي از نياز بازار اتريش را هم تامين ميكند و در عين حال، بخشي از هرويين آلمان هم از طريق اتريش تامين ميشود . مثال ديگر اينكه آلمان يكي از بازارهايي است كه هرويين افغانستان را بيواسطه از تركيه تحويل ميگيرد، اما بخشي از نياز بازار آلمان هم از طريق بلغارستان تامين ميشود . ميتوان به بازار ايتاليا هم اشاره كرد كه از بلغارستان و آلباني و تركيه واردات مستقيم هرويين دارد، اما بخشي از نياز بازار آلمان را هم تامين ميكند . در عين حال، حجم محمولهاي كه بهطور مستقيم از تركيه به هلند ميرسد هم در حدي است كه اين كشور ميتواند نياز كشورهاي پرتغال، اسپانيا، ايرلند، آلمان، اتريش را پاسخگو باشد. ميتوان گفت كه مسير بالكان، يك شبكه تارعنكبوتي و درهم تنيده است كه به همين دليل، اهميت اين بازار پرجمعيت براي شبكه توليد هرويين افغانستان از تمام كشورهاي جهان بيشتر است و بنابراين، منطقي به نظر ميرسد كه در اين مسير طولاني و پرترافيك، ميزان ناخالصيهاي افزوده به محموله اصلي، در حدي باشد كه آنچه به بازار مقصد ميرسد، هيچ شبيه به خروجي لابراتوار واقع در ولايت «نيمروز» يا «فراه» نباشد.
محمدرضا فروغي؛ كارشناس تحليل عرضه و تقاضاي مواد، در گفتوگو با «اعتماد»، در معرفي مولفههاي شكلدهنده به بازار عرضه مواد در جهان ميگويد: «عرضه از قواعد خاص خودش پيروي ميكند. فاصله كانون توليد تا بازار عرضه و مصرف، امنيت حاكم بر كانون توليد، امنيت مسير حمل و ترانزيت محمولههاي توليد شده، شدت و ضعف قوانين و جرمانگاريها، سهولت يا دشواري دسترسي به پيشسازها، شرايط سياسي، اقتصادي و اجتماعي خاص كانون توليد، حتي تعداد بيكاران يك كشور كه ميتواند نيروي كار ارزان براي شبكه توليد فراهم كند از مولفه خاص بازار عرضه است. در دههاي كه كشت خشخاش در منطقه مثلث طلايي (برمه، تايلند و لائوس) بالا و تجارت ترياك و هرويين در اين منطقه پررونق بود، تسلط بر اين منطقه و حتي انتخاب فردي براي اداره سياسي و حاكميت بر اين منطقه بسيار مهم بود، چون مثلث طلايي، از محل تجارت ترياك درآمد بالايي داشت. در دهه 1960 ميلادي، جنگ در منطقه مثلث طلايي آغاز شد كه شعلههاي اين جنگ به ويتنام هم رسيد و نيروهاي امريكايي سالها در اين منطقه حضور نظامي داشتند و مشغول جنگ بودند و حتي بعد از استقرار در منطقه، قاچاق ترياك و هرويين را از مثلث طلايي به سمت امريكا و اروپا سازماندهي كردند. تقريبا به فاصله هر سه يا چهار دهه در قرن گذشته، جنگهايي در جهان رخ داده كه مبناي آنها تجارت مواد بوده؛ چه در امريكاي لاتين، چه در آسياي جنوب شرقي، چه در آسياي مركزي و البته افغانستان بهترين نمونه در اين مورد است؛ يكي از پايههاي اساسي جنگي كه از سه دهه گذشته در افغانستان آغاز شده، تجارت مواد است. كشت خشخاش و تجارت مواد براي افغانستان نه تنها منافع ايجاد كرده حتي بخش قابل توجهي از جهتگيريهاي حاكميت افغانستان را هم شكل داده. بنابراين، ميتوان گفت كه بستر توليد مواد در يك كشور، حتي ميتواند استراتژي جنگهاي مرتبط با مواد را تعيين كند. امريكاي لاتين و كشورهايي مثل ونزوئلا، نيكاراگوئه، پرو و كلمبيا در دو يا سه دهه گذشته، قطب جنگهاي منطقه بود و انتقال حجمهاي بالاي كوكايين از اين منطقه به سمت امريكا هم اتفاقا توسط مقامات دولتي در اين منطقه انجام ميشد. حجم درآمد از مسير توليد يا تجارت هم ميتواند تقاضاي بازار را تعيين كند. گاهي ميزان ارزش افزوده و ثروتي كه از مسير قاچاق براي منطقه ايجاد ميشود، در حدي است كه حتي دولتها و قدرتهاي بزرگ هم مداخله ميكنند تا از اين سرمايه عظيم بهرهمند شوند و چرخه تجارت مواد را در دست بگيرند. به استناد گزارشهاي سازمان ملل، در فاصله سالهاي 2007 تا 2017، حدود 724 نوع ماده جديد سنتتيك و بر پايه غيرگياهي NPS در دنيا توليد و به بازار عرضه شده اما بخش كمي از اين حجم، جذاب بود و به توليد انبوه رسيد. امروز بعضي از انواع NPS در بعضي كشورها به شدت مورد استقبال قرار گرفته اما اين الگوي مصرف، دوره مشخص و موقت دارد چنانكه در مورد متآمفتامين شاهد بوديم بعد از يك دوره بروز و اوج مصرف، تقاضا فروكش كرد و نمودار مصرف مسطح شد و امروز تعداد مصرفكنندگان متآمفتامين در جهان كاهش پيدا كرده در حالي كه در عوض، استقبال نسل جوان از مواد شيميايي طوري افزايش يافته كه ميتوان گفت آنها تعيين ميكنند از ميان اين حجم بالاي مواد شيميايي (آزمايشگاهي) تجارت كدام ماده، پررونق شود. بازار هر كدام از مواد شيميايي حجيمتر باشد، بايد منتظر بهرهگيري قدرتهاي سياسي يا اقتصادي از اين بازار باشيم و اين مداخلات هم در هر نقطه از دنيا ميتواند اتفاق بيفتد.»
فصل چهارم: ساختار بقاي عرضه و تقاضاي مواد، چند پايه كليدي دارد؛ ناامني سياسي، اقتصادي و اجتماعي، جنگها و تنشهاي درون مرزي يا منطقهاي، ميزان آزاديهاي اجتماعي، ميزان توسعهيافتگي كشورها، سرمايه اجتماعي و ميزان رضايتمندي شهروندان از دولتها، سطح و ميزان توزيع رفاه و امكانات، نرخ بيكاري و اشتغال جمعيت مولد، حتي توزيع و تنوع خدمات سلامت براي شهروندان يك كشور ميتواند حجم مصرف، قيمت، الگوي تقاضا و حتي تركيبات ماده را تغيير دهد. در اولين سال شيوع كوويد 19، دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم ملل متحد UNODC، به استناد نتايج تحقيقاتش، اعلام كرد كه فراگيري مشكلات اقتصادي و اجتماعي در تمام كشورهاي جهان -بيكاري، كاهش درآمد افراد به دليل از دست دادن شغل، خانهنشيني اجباري، ترس از ابتلا، سوگ، برهم خوردن روابط عاطفي، كاهش حضور اجتماعي و تغيير نحوه گذران اوقات فراغت از جمعي به انفرادي -خطر افزايش تعداد مصرفكنندگان مواد، تغيير الگوي مصرف، گرايش به مصرف مواد سنگين و همچنين افزايش تعداد حمالان خرد در بازار عرضه را تشديد خواهد كرد. امروز كه طبق هشدار سازمان ملل متحد، جنگ بر سر آب، نفت و گندم، مهمترين خطر بالقوه پشت مرزهاي كشورهاست، ميشود گفت كه جنگهاي منطقهاي، نحوه و ميزان توزيع انرژي، آب و مواد اوليه توليد غذا در 5 قاره هم در آينده نزديك ميتواند به مولفههاي تاثيرگذار در تغيير شكل بازار عرضه و تقاضا تبديل شود. امروز، مرز برخي كشورهاي منطقه خاورميانه كه درگير جنگ داخلي و منطقهاي هستند، به مسير ترانزيت مواد به سمت اروپا يا امريكاي مركزي تبديل شده و در مواردي، درآمد حاصل از فروش اين مواد، هزينه جنگهاي منطقه را تامين ميكند. ناامنيها و فساد اداري و نارضايتيهاي عمومي در كشورهاي منطقه خاورميانه همواره عامل موثري در بسترسازي براي جرايم سازمان يافته بوده است. بهترين مثال بابت ارتباط تجارت مواد با عقبماندگي كشورها، افغانستان است. تا پيش از تصرف دوباره افغانستان توسط طالبان - نيمه مرداد 1400 - گزارشهاي دفاتر منطقهاي سازمان ملل حكايت از آن داشت كه با وجود وابستگي 80 درصدي معيشت افغانها به درآمد زراعت و دامداري و در حالي كه 31 درصد از درآمد ناخالص ملي اين كشور از كشاورزي و دامپروري تامين ميشد، كمتر از يكدوم از وسعت 8 ميليون هكتاري زمينهاي حاصلخيز در اين كشور تحت پوشش زراعت آبي بود و با وجود مرغوبيت زمينها براي كشت برنج، زعفران، گندم، ذرت، انواع ميوه و مركبات، كشت و زراعت در اين كشور عملا محكوم به شكست بوده و هست چون كشاورزان افغان، هم بابت آگاهي از روشهاي نوين كشاورزي و دانش كشت پيشرفته و هم بابت زيرساختهاي توسعه كشت در محروميت مطلق هستند. گذشته از خشكسالي فراگير در افغانستان كه بحران آب را به يك سلاح كشتار جمعي قدرتمند در اين كشور تبديل كرده، در 34 ولايت افغانستان، از مجموع 40 هزار روستا، فقط 3 هزار روستا به جاده مناسب دسترسي دارند. تا پيش از تصرف دوباره افغانستان توسط طالبان، كل توان صادراتي اين كشور به 900 ميليون دلار نميرسيد در حالي كه سالانه حداقل 7 ميليارد دلار كالا به افغانستان وارد ميشد. 4 سال قبل كه يك دولت قانوني و مقبول جامعه جهاني در افغانستان حاكم بود، نرخ بيكاري در جمعيت 15 تا 64 ساله اين كشور حدود 35 درصد برآورد شد. سال ۲۰۱۷، وزارت مبارزه عليه مواد مخدر افغانستان اعلام كرد: «دهقانان افغانستان به سه دليل خشخاش ميكارند؛ غذا تهيه كنند، قرضهايشان را بدهند و هزينه درمان بيماريهايشان را بپردازند.»
فصل پنجم: فعلا گرانترين مواد پرمصرف دنيا؛ كوكايين و هرويين، در سه كشور -منطقه آشوبزده جهان توليد ميشود؛ كانون توليد هرويين، در افغانستان، برمه، مكزيك (صرفنظر از هرويين لهستاني كه در اروپاي شرقي طرفدار دارد) و كانون توليد كوكايين در كشورهاي كلمبيا، پرو و بوليوي است. ذائقه بازار، فرمان اصلي را در دست دارد اما هنر فروشندهاي كه بخواهد در اين عرصه دوام داشته باشد، شناخت تفاوت ذائقه هر منطقه، هر كشور و هر گروه از مصرفكنندگان است تا بتواند در موقعيتهاي خاص و براي جلوگيري از روزمرگي بازار، به شكل نامحسوس، غيردستوري، موازي با وضعيت موجود و با القاي آزادي انتخاب به مشتري، تنوع مورد نظر خود را به بازاري كه در دست دارد تحميل كند. بازار عرضه مواد، شايد از معدود بازارهايي باشد كه تقليد و كپيكاري در آن محكوم به شكست است، چون سليقه مصرف هيچ نقطه از دنيا مثل نقطه ديگر نيست.
فروغي در تحليل ذائقه بازار تقاضا ميگويد: «طبع افراد، ويژگي جغرافيايي و اقليمي محل سكونت در انتخاب و الگوي مصرف موثر است. در مناطق با آب و هواي خشك و كويري كه مردم، آرام و اهل سكوت و آرامش هستند، مصرف محركهاي شيميايي كمتر است و طبع افراد هم، چندان با مواد رخوتزا همخواني ندارد. اگر در برخي نقاط دنيا وفور مصرف كوكايين را ميبينيد، حتما مناطقي هستند كه مردمانش ميخواهند اوقات فراغت را به تحرك و شادي و رقص بگذرانند در حالي كه در كشورهاي عربي از جمله عربستان كه طبيعت و فرهنگشان، آنها را به شب بيداري عادت داده، مصرف خانواده كانابيس و قرص كپتاگون به دليل خاصيت تحركزايي، بسيار طرفدار دارد. در مناطق مرطوب و ساحلي هم شاهد مصرف بالاي مشتقات شاهدانه هستيم در حالي كه ميزان مصرف ماريجوانا يا حشيش در آب و هواي خيلي خشك و گرم چندان بالا نيست. مهمترين اصل در عرضه، نوع تقاضاست. بازار تعيين ميكند كدام ماده به كدام منطقه قاچاق شود و حتي بازار تعيين ميكند قاچاق همان ماده به همان منطقه متوقف شود.»
در بازار عرضه مواد فقط يك استثنا حاكم است؛ نبض اقتصاد عرضه و تقاضا، با كالاي استراتژيك ميتپد. در تجارت جهاني، گندم، نفت، آب، دارو، زعفران، كالاهاي استراتژيك محسوب ميشوند علاوه بر آنكه در تقسيمات جغرافيايي كشورها هم شاهد تعيين كالاهاي استراتژيك با تعاريف بومي و منطقهاي هستيم.
محققان دفتر استراتژي دانشگاه صنعتي شريف در تعريف «كالاي استراتژيك» مينويسند: «كالاي استراتژيك در واقع كالايي با ضريب اهميت بالاست كه بايد براي آن يك برنامهريزي بلندمدت انجام شود تا بتوان به اهداف كلاني در حوزه تامين و عرضه دست پيدا كرد. كالاهاي استراتژيك يا كالاهاي راهبردي نياز به يك برنامهريزي جامع و هدفمند دارند كه طبق آن بايد استراتژي خاصي براي هر يك از گروههاي كالايي انجام شود. كالاهاي استراتژيك به دو نوع كالاهاي استراتژيك خاص و كالاهاي استراتژيك حساس تقسيمبندي ميشوند. كالاهاي استراتژيك خاص، كالاهايي هستند كه كاربردي خاص دارند و بايد به آنها بهطور خاص توجه شود، زيرا آنها ويژگيهايي در خود دارند كه آن كالاها را از ديگر كالاهاي معمول جدا ميكند. كالاهاي استراتژيك، كالاهايي هستند كه براي مقاصد و كاربردهايي حساس مصرف ميشوند؛ تامين و عرضه كالاهاي استراتژيك حساس بايد به گونهاي باشد كه حساسيتهايي را براي مصرفكنندگان ايجاد نكند؛ زيرا عدم دسترسي مصرفكننده به كالاهاي استراتژيك حساس ميتواند پيامدهايي غيرقابل پيشبيني داشته باشد.»
با نگاهي به ويژگيهاي مواد (به نسبت قيمت در عرضه جهاني) وضعيت عرضه در كانونهاي توليد، نحوه طبقهبندي مواد تحت كنترل در جدولهاي پنجگانه ضميمه به كنوانسيون 1961 (معاهده جامع مقابله با قاچاق مواد) پروتكل الحاقي 1971 (معاهده بينالمللي براي كنترل عرضه غيرقانوني داروهاي روانگردان از نوع آمفتامين، باربيتوراتها، بنزوديازپينها و مكمل معاهده 1961) و كنوانسيون 1988 (معاهده بينالمللي براي مبارزه با تبعات قاچاق مواد از جمله پولشويي و كنترل پيشسازهاي توليد و همچنين استرداد قاچاقچيان مواد) و بازنگريهاي ادواري اين معاهدهها ميتوان مواد استراتژيك را از فهرست طولاني مخدرها و محركها بيرون كشيد. مرفين (چه به عنوان ماده اوليه و چه به عنوان ماده مصرفي) هرويين و كوكايين، كالاهاي استراتژيك در بازار مواد هستند كه شبكه بومي، منطقهاي و بينالمللي، براي عرضه آنها برنامهريزي درازمدت، جامع و هدفمند دارد. ويژگيهاي كوكايين، مرفين و هرويين؛ چه بابت تاثير و ميزان ايجاد وابستگي براي مصرفكنندگان، چه بابت تاثير در اقتصاد بازار منطقهاي و جهاني، چه بابت درگير شدن گستره وسيعي از فروشندگان خرد و شبكههاي كلان و صاحبان قدرت و ثروت در گردش مالي قاچاق، چه بابت تعداد مصرفكنندگان و حجم عرضه به ازاي ارزش مالي فروش، چه بابت تاثيراتي كه بر امنيت، سياست منطقهاي و جهاني دارد، چه بابت جرايم سازمان يافته متصل به قاچاق هر سه ماده (پولشويي، جنايت، قاچاق انسان، فحشا، ارتشا، قتل، ناركوتروريسم) و چه بابت پيامدهاي پيشبيني نشدهاي كه به دنبال قطع دسترسي (براي مصرفكننده يا تحديدهاي مرزي و امنيتي در مقابل قاچاق) رخ ميدهد به گونه و در مقياسي است كه هر سه ماده را به فهرست استراتژيكهاي بازار عرضه ميفرستد.
استراتژيك بودن صرفا محدود و منحصر به كالاي ساخته شده نيست. در جدولهاي ضميمه اين كنوانسيونها، اسامي صدها ماده شيميايي و حلالهاي صنعتي پيدا ميشود كه همگي در طي شدن فرآيند احيا تا توليد محصول نهايي؛ آنچه به اسم هرويين و متآمفتامين و اكستاسي ميشناسيم، نقشآفريني ميكنند. تورق اين جدولهاي پنجگانه و فهرستهاي ضميمهشان و جستوجوي كاربردهاي دوگانه اين حلالها فوقالعاده هيجانانگيز است؛ اينكه چطور ممكن است استون يا آنچه به اسم جوهرنمك ميشناسيم يا گازوييل يا تينر، ساختار يك تركيب ويرانكننده انسان را تكميل كنند؛ افدرين (پيشساز متآمفتامين) ارگومترين (پيشساز الاسدي) ارگوتامين (پيشساز الاسدي) فنيل پروپان (پيشساز متآمفتامين) سودوافدرين (پيشساز متآمفتامين) انيدريداستيك (پيشساز هرويين) اسيد فنيل استيك (پيشساز متآمفتامين) پرمنگنات پتاسيم (پيشساز كوكايين) از معروفترينها در اين جدولهاي پنجگانه است و علاوه بر اين، تولوئن، يد، فسفر قرمز، استون صنعتي، فنيل پروپانول، بنزن، تينر، اسيد سولفوريك، هيدروكلريك اسيد، اتر، آمونياك، گازوييل، بيكربنات سديم و... از جمله ايزومرهايي هستند كه همگي در جدولهاي ضميمه كنوانسيونهاي پنجگانه سازمان ملل و در فهرست مواد تحت كنترل قرار دارند و طبق معاهدات و توافق جهاني، خريد، فروش، صادرات و واردات هر گرم و ليتر از اين مواد كه پركاربردترينها در صنايع هم هستند، بايد تحت نظارت دولتها بوده و انحراف يا قاچاق آن مشمول جرمانگاري باشد.
نگاهي به فهرست پيش سازها در جدول هاي ضميمه كنوانسيون هاي 5 گانه ، يك پيام مهم را پررنگ ميكند . فهرست مواد و رده اهميت و هشداري آنها در اين جدولها ، تقريبا ثابت و كم تغيير است مگر آنكه شناسايي روانگردان هاي بر پايه گياهي ، تغييري در اين جدول ها بدهد وگرنه ، هرويين و كوكايين و مرفين ، از همان ابتداي تدوين و تصويب كنوانسيون 1961 در جدول شماره يك و در فهرست پر خطرترين ها بوده اند و تا امروز هم تنزل مرتبه پيدا نكرده اند . اما فهرست پيشسازها ، دائم در حال افزايش است و اصلا علت هيجان انگيز بودن تماشاي اين فهرست و جدولها به همين دليل است كه شاهد سرعت بالاي تكاپوي شيميست هاي همكار با شبكه هاي توليد مواد براي سبقت گرفتن از دستگاه پليسي در سطح جهاني هستيم . به محض ممنوعيت تجارت آزادانه يك حلال صنعتي ، شيميدان همكار با شبكه توليد مواد ، نتيجه آزمايش موفقيت آميز از اثر گذاري مفيد حلال ديگري را رو مي كند . امروز ده ها فرمول ساخت شيشه و ساير مواد اعتياد آور آزمايشگاهي وجود دارد اگرچه كه فرمولها ، ديگر ساختار مت آمفتامين به دست نمي دهد اما آنچه از اين فرمول ها به بازار عرضه مي رسد ، باز هم به اسم شيشه فروخته مي شود . دليل طولانيتر شدن فهرست پيشسازها ، چيزي نيست جز خلاقيت آزادانه؛ تاييد دوباره اي براي علت عقب افتادگي 70 درصدي دستگاههاي پليسي كشورها در مقابل سرعت قدم هاي شبكه توليد مواد .
فصل ششم: در ساختار تقاضاي مواد، با يك اصطلاح ديگر هم مواجه ميشويم. هيچ مصرفكنندهاي نميگويد كه به يك ماده «استراتژيك» وابسته شده. اصطلاح رايج، مصرف «سنگين يا سبك» است. هرويين، مرفين و كوكايين، مواد سنگين هستند. در طبقهبندي از نوع سنگين و سبك، بايد متآمفتامين را هم اضافه كنيم؛ متآمفتامين؛ از مشتقات آمفتامين كه ساختار واقعي آن، احياي سودوافدرين با فسفر قرمز است. سودوافدرين در فارماكوپه دارويي، يك داروي ضد آلرژي از گروه افدرين و موثر بر اعصاب مركزي و البته ماده موثره داروهاي درمان بيش فعالي است. يكي از نكات قابل توجه در جدولهاي 5گانه ضميمه كنوانسيونهاي بينالمللي مقابله با تجارت مواد همين است كه بسياري داروهاي اعتيادآور يا از گروه فلجكننده اعصاب يا تاثيرگذار بر عملكرد مغز و اعصاب مركزي، در اين فهرست گنجانده شده و تاكيد دولتها بر اين است كه فروش اين داروها به دليل اينكه ميتواند در تكميل فرآيند توليد يك ماده سنگين مثل هرويين، مورد سوءاستفاده قرار گيرد (مثل داروي آسپرين كه ممكن است براي توليد هرويين و استخراج انيدريد استيك، مورد سوءاستفاده قرار بگيرد) بايد محدود شود، اما تا زماني كه در فهرست داروهاي ضروري و اضطراري سازمان بهداشت جهاني است، امكان جرمانگاري يا تعيين مجازات كيفري براي قاچاق آن وجود نخواهد داشت.
فروغي در توضيح تفكيك مواد در بازار عرضه و طبقهبندي مواد در بازار تقاضا ميگويد: «موادي مثل متآمفتامين يا هرويين كه مصرفكننده را از رفتار هنجار به سمت رفتار نابهنجار ميبرد، مواد سنگين محسوب ميشوند. مصرفكننده هرويين، متآمفتامين و حتي كوكايين، در صورت محروميت يا پس از مصرف مواد، ممكن است مرتكب جرايم كيفري همچون قتل و ضرب و شتم شود علاوه بر اينكه اختلالات ناشي از عدم دسترسي هم در طبقهبندي مواد سبك يا سنگين نقش دارد. مصرفكننده هرويين در صورت محروميت از مواد، بايد به سمت درمان و ترك مصرف برود چون آثار محروميت بسيار دشوار است؛ التهاب، درهم ريختگي شديد عصبي، درد استخواني شايعترين آثار محروميت دسترسي به هرويين است. به همين دليل ميگوييم كه هرويين در گروه مواد سنگين قرار ميگيرد در حالي كه محروميت دسترسي به مشتقات شاهدانه، چنين التهاب جسمي و روحي ايجاد نميكند و بنابراين، اين گروه، ماده سنگين محسوب نميشوند. ميزان جرمانگاري قاچاق يك ماده مخدر يا محرك ميتواند مولفه ديگري در طبقهبندي مواد باشد اگرچه كه بسته به قوانين هر كشور، متفاوت خواهد بود. مجازات قاچاق 30 گرم هرويين در ايران، اعدام است. بنابراين در ايران، هرويين يك ماده سنگين محسوب ميشود. علاوه بر تاثيرات جسمي بر مصرفكننده، قيمت هم نقش مهمي در اين طبقهبندي ايفا ميكند. امروز كوكايين در تمام كشورها بالاترين قيمت را دارد و پس از آن، متآمفتامين و هرويين گرانترينهاي بازار عرضه هستند. ارزش مواد، ميزان حفاظت از محموله، حجم روابط پشت پرده، فساد اداري و دولتي و حتي ميزان مشاركت دولتها براي بهرهجويي مالي و انتفاع از تجارت مواد را تعيين خواهد كرد. از اين منظر ميتوانيم بگوييم كوكايين، هرويين و متآمفتامين، بابت ارزش قاچاق، استراتژيكترينها در تجارت مواد هستند و ترياك و مشتقات كانابيس در ردههاي بعدي قرار ميگيرند. كوكايين، حتي بابت درگير شدن دستگاه پليسي و تعدد كارتلها در رديف اول جدول استراتژيكهاست. اگرچه كه جمعيت مصرفكننده كوكايين در كل دنيا به نسبت تعداد مصرفكنندگان هرويين و مشتقات كانابيس كمتر است و طبق آمارهاي جهاني، تعداد مصرفكنندگان كوكايين، 20 درصد كل جمعيت مصرفكنندگان مواد را شامل ميشود، اما قاچاق كوكايين حتي براي همين بازار تقاضا، گردش مالي بالاتري ايجاد ميكند و سرمايهگذاري بالاتري را هم ميطلبد. بنابراين، باوجود آنكه همچنان مصرفكنندگان هرويين و مشتقات شاهدانه در ردههاي اول و دوم جدول تقاضاي جهاني هستند، ارزش اقتصادي كوكايين، استراتژيك بودنش را تاييد ميكند و امروز حجم تجارت كوكايين در دنيا، چندان كمتر از حجم تجارت هرويين نيست و چه بسا گردش مالي بالاتري دارد چون گرانتر از هرويين است.»
فصل هفتم: بنا بر نتايج تحقيق موسسه ملي سلامت و اعتياد امريكا NSDUH، در سال 2014، از جمعيت 27 ميليون نفري مصرفكننده مواد اعتيادآور در اين كشور، 22 ميليون و 200 هزار نفر، ماريجوانا مصرف كردهاند، 569 هزار نفر، متآمفتامين، يك ميليون و 473 هزار نفر جمعيت بالاي 18 سال، كوكايين و 435 هزار نفر هرويين مصرف كردهاند. در سال 2019 (بعد از آزادسازي مصرف ماريجوانا در 18 ايالت امريكا) تعداد مصرفكنندگان ماريجوانا در ايالات متحده به 42 ميليون و 668 هزار نفر (حدود 2 برابر افزايش) تعداد مصرفكنندگان كوكايين به 5 ميليون و 394 هزار نفر (حدود 5 برابر افزايش) تعداد مصرفكنندگان متآمفتامين به يك ميليون و 891 هزار نفر (حدود دوبرابر افزايش) تعداد مصرفكنندگان هرويين، به 771 هزار نفر (كمتر از دوبرابر افزايش) رسيده است.
ابتداي سال 2021، مركز مبارزه با مواد مخدر امريكا DEA با مدلسازي از ميزان مصرف سه سال پيش از آن در 18 منطقه ايالات متحده، تخمين زد كه تا پايان سال 2021 در مجموع بيش از 266 تن مواد به ارزش بيش از 4 ميليارد و 700 ميليون دلار (83 تن كوكايين با ارزش بيش از 3 ميليارد دلار، 2 تن فنتانيل با ارزش بيش از 78 ميليون دلار، دو تن هرويين با ارزش بيش از 72 ميليون دلار، 115 تن ماريجوانا با ارزش بيش از 472 ميليون دلار، 155 كيلو اكستاسي با ارزش بيش از 3 ميليون دلار، 60 تن متآمفتامين با ارزش بيش از 657 ميليون دلار و 71 كيلو اكسي كدون با ارزش بيش از يك ميليون دلار) در 18 منطقه امريكا فروخته خواهد شد.
به استناد اين تخمين، درآمد حاصل از فروش كوكايين، با توجه به حجم فروش به ازاي قيمت (هر گرم حدود 36 دلار) در صدر جدول قرار داشت و در رده دوم، عرضه خرد هرويين (هر گرم حدود 36 دلار) قرار ميگرفت اما حتي درآمد حاصل از عرضه خرد متآمفتامين قادر به رقابت با كوكايين و هرويين نبود چنانكه قيمت خردهفروشي هرگرم مت بيش از 11 دلار نبود. مرور قيمتهاي تخميني انواع مواد پرمصرف در اين جدول، يك پيام روشن داشت؛ با وجود حاكميت سرمايهداري و اصل رقابت براي تمام كالاهاي مصرفي و بازارها در ايالات متحده، قيمتگذاري بر مواد از اين قاعده مستثني بود چنانكه قيمت خرد و عمدهفروشي تمام مواد پرمصرف در 18 منطقه اين كشور، تفاوتي با يكديگر نداشت. به نظر ميرسد تجارت مواد در ايالات متحده، در اختيار يك شبكه سراسري و هادي در كل كشور است كه با وجود ايجاد تقسيمات منطقهاي، نيازي به ايجاد بازار رقابتي براي سر شاخههاي ايالتي نميبيند. به همين دليل، در بازارهاي منطقهاي و در تمام ايالتها، صرفنظر از فاصلههاي دور و نزديك تا كانون توليد هرويين، كوكايين و متآمفتامين -مكزيك، كلمبيا، پرو، بوليوي، ايالت فلوريدا و نوار مرزي امريكا و مكزيك - قيمت هر گرم هرويين، مت، كوكايين و باقي مواد، برابر است.
اين مدل قيمتگذاري البته وقتي به عرضه جهاني ميرسد حتما متفاوت خواهد شد و از قوانين بازار تبعيت خواهد كرد. UNODC در گزارش سال ۲۰۱۷ پيشبيني كرده بود كه 7600 الي 7900 تن از ترياك افغانستان، براي توليد حدود ۵۵۰ الي ۹۰۰ تن هرويين با خلوص ۵۰ تا ۷۰ درصد يا توليد ۳۹۰ الي ۴۵۰ تن هرويين خالص، مصرف خواهد شد. در همان سال، از هر هكتار زمين زير كشت خشخاش، حدود 8 كيلوترياك به دست ميآمد در حالي كه هر 12 كيلو ترياك، يك كيلو مرفين به دست ميداد اما تا سال 2019، به دنبال واردات بذرهاي با درصد مرفين بالاتر، ميزان دورريز ترياك براي استحصال مرفين كاهش يافت و يك كيلو مرفين از
7 كيلو ترياك به دست ميآمد. طبق اعلام UNODC، سال 2017، قيمت خريد هر كيلو ترياك خشك در افغانستان، كمتر از 200 دلار بود. سال 2019، هر كيلو ترياك خشك افغانستان، پاي مزارع اين كشور حدود 60 دلار فروخته شد در حالي كه همزمان، قيمت هر كيلو هرويين افغانستان در بازار جهاني، بين 2000 تا 2700 و حتي 3200 دلار در نوسان بود. اين قاعده در مورد كوكايين هم صادق است. هر سه كيلو خمير كوكا، در تركيب با حلالها و مواد شيميايي ممنوعه همچون پرمنگنات پتاسيم و هيدروكلريك اسيد و اتر و آمونياك و استون و كربنات كلسيم، حدود يك كيلو كوكايين خالص پس ميدهد. در پايان سال 2020، هر كيلو كوكايين در ايالت كاليفرنيا، حدود 14 هزار و 500 دلار فروخته شد درحالي كه درآمد هر كشاورز كلمبيايي كوكار (معروف به COCALERA) از فروش هر كيلو عصاره كوكا در همين سال كمتر از 5000 دلار بود.
اين طبقهبنديها و حتي چرايي تنظيم جدولهاي 5گانه، باز هم به فلسفه لايهبندي در بازار عرضه گره ميخورد. توليد، جابهجايي، توزيع و فروش غيرقانوني مواد استراتژيك و سنگين -حتي پيشسازها و مواد اوليه توليد اين مواد- با توسعه جرايم سازمان يافته در ارتباط است و در واقع، قاچاق مواد استراتژيك و سنگين و جرايم سازمان يافته مثل حلقههاي زنجير در يكديگر چفت ميشوند.
فروغي معتقد است كه ارتباط جرايم سازمان يافته با قاچاق، مطلق نيست و براي جرم سازمان يافته هم، تعريفي مطابق استانداردهاي جرمانگاري قائل است و ميگويد: «سازمان يافتگي جرم چند مولفه دارد؛ وقوع جرم بايد ناشي از اهداف مالي و اقتصادي باشد. ارتكاب به جرم سازمان يافته، تابع يك ساختار و سلسله مراتب و تقسيم كار و البته در پيروي از قوانين نانوشته است و حتما بيش از سه نفر در ارتكاب اين جرم دخيل هستند. با اين مولفهها، بيش از 20 نوع جرم را ميتوان در دايره جرايم سازمان يافته قرار داد. اما قاچاق هر نوع مواد به اقتضاي الگوي مصرف هم، معيار مطلق شكلگيري جرم سازمان يافته نيست اگرچه كه بازار مصرف به جريان قاچاق سمت و سوي حركت ميدهد. كانون توليد كوكايين در امريكاي لاتين است در حالي كه بازار مصرف كوكايين در اروپاست. مراكش كانون توليد شاهدانه، حشيش و ماريجواناست اما بازار تقاضا در امريكا و اروپاست. در مسير قاچاق كوكايين، حشيش و ماريجوانا به سمت اروپا و امريكا، شبكههايي در جريان حمل و نگهداري و توزيع خرد ايجاد ميشود و در اين مسير، جرم سازمان يافته هم رخ ميدهد چون تجارت مواد در اين مسير، شامل همه مولفههاي جرايم سازمان يافته است؛ منافع مالي، سلسله مراتب و تقسيم كار، شبكه گسترده فعال و در نهايت، تابعيت از قوانين نانوشته. قواره قاچاق كوكايين، حشيش و ماريجوانا در مسير امريكاي لاتين و آفريقا به سمت امريكا و اروپا، يك جرم سازمان يافته است علاوه بر اينكه در همين مسير انتقال، پولشويي هم اتفاق ميافتد چون پول اين تجارت بايد در ميانه راه، تطهير و جانمايي شود تا امكان تزريق به تجارت و اقتصاد قانوني كشورها داشته باشد. در اين مسير حتي ناركوتروريسم هم اتفاق خواهد افتاد چون مناطق توليد و مسير ترانزيت تا مقصد بايد امن باشد و نيروي مسلح، بايد حفاظت از جريان توليد و حمل و توزيع و تحويل را تامين كند. در دهههاي 1360 و 1370، كاروانهاي خودرويي كه از مرز افغانستان وارد كشور ما ميشد و تا عمق كوير شهداد و اصفهان پيش ميراند، معمولا حامل مرفين بود. اين كاروان گاهي متشكل از 40 يا 50 وانت بود كه حجم بسيار سنگيني از مرفين را با پوشش حفاظتي بسيار بالا تا مرز شمال غرب حمل ميكرد. تعداد محافظان و تعداد سلاحهاي نيمه سنگين براي حفاظت از كاروان، نشانه ارزش محموله و ميزان سرمايهگذاري شبكه قاچاق بود. چنين كاروانهايي هيچگاه براي حمل حشيش شكل نگرفت و حمل ترياك هم نياز به اين حجم بالاي محافظت نداشت. در واقع، اين مولفهها مثل حلقههاي زنجير در هم گره خوردهاند و هر لايه، نياز لايه ديگر را تامين ميكند اما سازمان يافتگي هر كدام، در درون هر لايه مستتر است علاوه بر اينكه هر لايه، كاملا تخصصي عمل ميكند. امروز افرادي در شبكههاي قاچاق حضور دارند كه جز پولشويي، هيچ كار ديگري انجام نميدهند.»
فعلا گرانترين مواد پرمصرف دنيا؛ كوكايين و هرويين، در سه كشور -منطقه آشوبزده جهان توليد ميشود؛ كانون توليد هرويين، در افغانستان، برمه، مكزيك (صرفنظر از هرويين لهستاني كه در اروپاي شرقي طرفدار دارد) و كانون توليد كوكايين در كشورهاي كلمبيا، پرو و بوليوي است. ذائقه بازار، فرمان اصلي را در دست دارد اما هنر فروشندهاي كه بخواهد در اين عرصه دوام داشته باشد، شناخت تفاوت ذائقه هر منطقه، هر كشور و هر گروه از مصرفكنندگان است تا بتواند در موقعيتهاي خاص و براي جلوگيري از روزمرگي بازار، به شكل نامحسوس، غيردستوري، موازي با وضعيت موجود و با القاي آزادي انتخاب به مشتري، تنوع مورد نظر خود را به بازاري كه در دست دارد تحميل كند.
در بازار عرضه مواد فقط يك استثنا حاكم است؛ نبض اقتصاد عرضه و تقاضا، با كالاي استراتژيك ميتپد. در تجارت جهاني، گندم، نفت، آب، دارو، زعفران، كالاهاي استراتژيك محسوب ميشوند علاوه بر آنكه در تقسيمات جغرافيايي كشورها هم شاهد تعيين كالاهاي استراتژيك با تعاريف بومي و منطقهاي هستيم.
محققان دفتر استراتژي دانشگاه صنعتي شريف در تعريف «كالاي استراتژيك» مينويسند: «كالاي استراتژيك در واقع كالايي با ضريب اهميت بالاست كه بايد براي آن يك برنامهريزي بلندمدت انجام شود تا بتوان به اهداف كلاني در حوزه تامين و عرضه دست پيدا كرد.»