گفتوگو با ايتن هاوك، كارگردان مستند «آخرين ستارگان سينما»
كه به زندگي پل نيومن ميپردازد
معيارهاي جامعه و هنرمند يكي نيست
براي درك زندگي هنرمند، بايد شكستهايش را درك كني
رويا ديانت ٭
ايتن هاوك در 51 سالگي، يك كارنامه پرو پيمان از كارهاي خلاقانه دارد. او با «انجمن شاعران مرده» در حالي كه 18 سال داشت، ستاره شد. در 24 سالگي با «واقعيت گزنده است» به نماد نسل خود بدل شد و 25 ساله بود كه در «پيش از طلوع» اولين فيلم از سهگانه شاخص ريچارد لينكليتر در كنار ژولي دلپي محبوب دل خيلي از سينمادوستان شد. او بعد از آن با دو فيلم بعدي اين مجموعه يعني «قبل از غروب» و «پيش از نيمه شب» نيز درخشيد و فيلمنامهنويسي كار را هم به وظايفش افزود. هاوك خيلي وقت پيش كارگردان هم شد و سال 2011 «يوارهاي چلسي» را ساخت. 2 دهه بعد از اين فيلم، او هنوز به همان اندازه كه يك بازيگر است، به عنوان يك شخصيت خلاق هم شناخته ميشود. هاوك با مينيسريال «پرنده ارباب خوب» در سال 2020 به يك سازنده سريال بدل شد و اكنون با مستند جديدش «آخرين ستارگان سينما» براي اچبياو، تمركز خود را بر تواناييهاي حرفهاي و دستنيافتني و عاشقانه پل نيومن و جوان وودوارد گذاشته است؛ گرچه موضوع اين فيلم ميتواند به نوعي خود او هم باشد. در «آخرين ستارگان سينما» ايتن هاوك از دستنوشتههايي استفاده كرد كه از نوارهاي گفتوگوي پل نيومن با استوارت استرن نويسنده پياده شدهاند. اين پروژه قرار بود به عنوان خاطراهاي از نيومن بماند كه در آن استرن با وي و بسياري از دوستان و خانوادهاش گفتوگو ميكند. اما در نهايت پل نيومن نوارهاي صدا را نابود كرد و تنها رونوشت آنها باقي ماند. حالا از گفتههاي پل نيومن، ايتن هاوك استفاده كرده تا صداي اين بازيگر محبوب را با صداي جورج كلوني به گوش دوستداران سينما برساند. در بيشتر اين مصاحبه تلاش بر اين است تا روشن شود رابطه اين زوج سينمايي چگونه از جنبههاي مختلف بر زندگيشان تاثير گذاشته است. هاوك ترجيح ميدهد مستند 380 دقيقهاي خود را در قالب يك فيلم واحد ببيند، هر چند پخشكننده آن را يك سريال 6 قسمتي معرفي ميكند. در هر حال اين فيلم را در هر قالبي كه قرار دهيم در نهايت تاثيرگذارترين و حساسترين اثري است كه ايتن هاوك در پشت دوربين ايستاده و آن را ساخته است و از آن ميتوان به عنوان مراقبهاي درباره رابطه پيچيده خودش با شهرت و اشتياق هنري ياد كرد. يك بعدازظهر را انتخاب كرده بوديم تا او را در رستوراني نزديك خانهاش در بروكلين ملاقات كنم. پيش از رسيدن من، او آنجا بود و درگير يك گفتوگوي عميق و جدي با پيشخدمت درباره بازيگران افسانهاي دهه 1970. بعد از آن يك مرد بيخانمان به سراغش رفت كه هاوك او را ميشناخت و ميدانست در همان محله زندگي ميكند و يك 20 دلاري به وي داد و گفت: «اين را براي تو دارم» و زير لب گفت: «از اين بشر خوشم ميآيد». پيشخدمت وقتي كارش تمام شد و داشت شيفتش را ترك ميكرد به هاوك گفت: از صحبتمان لذت بردم و پاسخ هاوك هم اين بود: ادامهاش ميدهيم!و اما در اين گفتوگو او از انگيزههايش حرف زد. از اينكه هدفش بررسي دقيق حرفهاي پل نيومن و همسر جوانش وودوارد بود و نيز از كارهاي اخير خودش گفت. اين گفتوگو را كه اندكي خلاصه شده در ادامه ميخوانيد.
اين مستند، چالشي را عيان ميكند كه بازيگران جدي پس از معروف شدن با آن مواجه ميشوند. چقدر اين موضوع شما هم هست؟
براي من اين فيلم يك پروژه واقعا شخصي بود. در يك سال اولي كه صرف آن كردم، به اين فكر ميكردم كه چرا اين پروژه در دامن من قرار گرفت؟ مستندسازان بهتري هم وجود دارند و من چه چيزي را ميتوانم به آن اضافه كنم؟ خب من يك بازيگرم و ميدانم ساخت يك فيلم خوب چقدر سخت است. اگر اين حس را دوست داشته باشي و بخواهي هر بار تجربهاش كني، فوقالعاده استرسزا و رقابتي است. نيومن در دهه 1950 جايزه بهترين بازيگر جشنواره كن را برد و در دهه 1990 هم خرس بهترين بازيگر برلين را دريافت كرد. اين يك حرفه بزرگ است و هيچ دوره بدي در مسير كاري او وجود ندارد شايد دو سال و نيمي اين وسط باشد.
به نظر ميرسد شما دلتان ميخواست بيشتر به برخي از بازيهاي او كه كمتر مورد توجه واقع شده توجه كنيد مثل «زندگي و زمانه قاضي روي بين» [فيلمي در ژانر وسترن و كمدي به كارگرداني جان هيوستون در سال ۱۹۷۲]...
اگر بخواهي زندگي يك هنرمند را درك كني بايد شكستهايش را درك كني. اينجوري به نتيجه عالي ميرسي. وقت گذاشتن و تماشاي «قاضي روي بين» براي من واقعا باارزش بود. يك فيلم درخشان است كه در سطح جهان مورد توجه قرار گرفت. برخي از فيلمها هستند كه شايسته توجه جهاني ميشوند و بقيه اين طوري نيستند.
آن فيلم براي شما چه ارزشي داشت؟
خب «گاتاكا» [فيلمي در ژانر علمي- تخيلي با بازي ايتن هاوك، اوما تورمن و جود لاو از سال 1997] چنين جايگاهي نداشت. من با كارگردان فيلم اندرو نيكول يك روز پس از اينكه فيلم بيرون آمد، قدم ميزدم؛ ما در منهتن بالا و پايين ميرفتيم و روزنامهها را نگاه ميكرديم. هيچ نقل قولي نتوانستيم براي گذاشتن در بالاي آگهي پيدا كنيم. هيچ نقلقول خوبي نداشت. فيلم هم وقتي اكران شد مردم را كاملا گيج كرد. بعد از يك دهه، نقد فيلم و نوشتن درباره آن تازه شروع شد و اين زماني بود كه مردم داشتند آن را دوباره تماشا ميكردند.
برخي از كارها فقط با گذر زمان اهميت خود را نشان ميدهند و در حال قدر نميبينند. چگونه با اين نياز به دريافت اعتبار در زمان حال كنار ميآييد؟
هميشه اين را به دخترم مايا ميگويم كه موضوع فقط به كار و شغل مربوط نيست. توان بيان خود است كه مهم است. مثل يك تار عنكبوت است. اين كار هست، آن يكي هست و بعد وقتي 15 سال بعد به اين كارنامه نگاه ميكني در مجموع بايد نتيجه را ببيني. وقتي به وسعت كاري شخصيتي مثل نيومن نگاه ميكني، ميبيني تكتك بازيها شگفتانگيز است. من نميتوانم بهترين كار او را انتخاب كنم. به نظر من نبوغ نيومن اين است كه در طول 50 سال، اين توانايي را داشت كه براي مدتي طولاني عالي باشد. به نظر من اين قدرت هم الهامبخش و هم ترسناك است.
شما هم مثل نيومن با ماجراي طلاقي روبرو شديد كه جنبه عمومي پيدا كرد و با آن مثل يك رسوايي برخورد شد. چه چيزي به شما كمك كرد از اين مسير بگذريد؟
جواب هميشه كار است. وقتي در برخي علايق سطحي وجود دارد، بايد چيزي به آنها داد تا دربارهاش حرف بزنند. در سالهاي پس از طلاق، به عنوان يك بازيگر، دو برابر كار كردم. چند فيلم سينمايي بازي كردم و نمايشهاي چخوف و شكسپير را به مدت يك سال در دور دنيا اجرا كردم. تصميم گرفتم، نگذارم هيچ نشريه بدي، مرا به يك بازيگر بد بدل كند.
اما در مقعطي اين نگراني وجود داشت كه مردم شما را جدي نگيرند.
وقتي به گذشته نگاه ميكنم، سختترين دورههاي زندگي بيشترين رشد را ايجاد كردهاند. خندهدار است اما كمي قبل از «روز تعليم» نميتوانستم هيچ كاري به دست بياورم چون پسر روي پوسترهاي نسل ايكس بودم و همه مرا با آن ميشناختند. ميخواستم براي «نجات سرباز رايان» تست بازيگري بدهم و نتوانستم چون همه مرا ميشناختند و نميخواستند. مطمئنم اگر با مت ديلون يا دي كاپريو هم صحبت كنيد - آنهايي كه در جواني موفق بودند و شناخته شدند- تاييد ميكنند كه به چنين ديوارهايي برخوردهاند. بايد آنقدر تواضع داشته باشي تا بتواني اين شرايط را پشت سر بگذاري.
نيومن با اين فشار هم روبرو بود كه وارد كارهاي تجاري شود. شما در اين فيلم مصاحبهاي ناخوشايند از او را در زمان اكران «آسمانخراش جهنمي» ارايه كردهايد كه درباره فيلمي است كه با نقاط قوت او نميخواند.
بله ديدن چنين لحظههايي سخت است. او در همان مقطعي كه صنعت سينما به او ميگفت براي بازي بايد پول بدهي، مقاومت ميكرد تا به يك برند بدل نشود. اگر پول درنياوري كه آزادي خلاقيت نداري. امروز ميتوانيم «آسمانخراش جهنمي» را به سخره بگيريم اما بزرگترين فيلم سال بود. او با بازي در آن فيلم اين امكان را به دست آورد تا 10 سال آزادي كارهاي خلاقانه را به دست بياورد. نيومن باهوش بود و اين كار را انجام داد و در فيلمي بازي كرد كه شايد ارزش قرار گرفتن در ميراث كاري به جاي مانده از او را نداشته باشد.
نيومن جوايز متعدد سينمايي كسب كرد اما اين چقدر معيار براي موفق بودن است؟ شما 4 بار نامزد اسكار شدهايد، اما هرگز آن را نبردهايد و «پرنده ارباب خوب» هم سال گذشته اصلا به امي راه نيافت.
خب، جان كولترين هم هرگز جايزهاي نبرد. معيارهايي هست كه جامعه دوستشان دارد اما معيار يك هنرمند نيستند؛ اگر باشند يعني شما راهتان را گم كردهايد. گاهي فكر ميكنم اگر تام كروز براي «ماگنوليا» اسكار ميبرد، آيا تراژدي زندگي حرفهاياش تغييري ميكرد؟ به نظر ميرسد او از تاييديه صنعت دست كشيده و راه خودش را رفته است كه برايش خوب بوده اما گاهي آرزو ميكنم كاش براي «ماگنوليا» به او جايزه ميدادند تا باز هم چنين نقشي را ايفا ميكرد. اگر گوئينت پالترو براي «شكسپير عاشق» اسكار نميگرفت شاهد 50 بازي بهتر ديگر از او ميبوديم؟ بعضي وقتها جايزه جواب ميدهد و بعضي وقتها نه.
در مورد تام كروز مسير او را عوض كرد...
او دارد جدي كار ميكند. من نيومن را الهامبخش ميدانم زيرا او براي «قاضي روي بين» «ضربه محكم» و «بوفالو بيل و سرخپوستها» به عنوان 3 تا از زيباترين بازيهايش فقط براي «بوفالو بيل» در برلين جايزه برد. خيلي سخت است كه بتواني در اين خط بماني و براي او سختتر از من بود.
درباره همكاري شما و لينكليتر بدترين تجربهاي كه داشتيد چه بود؟
مردم با پايان «پيش از غروب» مشكل داشتند؛ در حالي كه من فكر ميكردم اگر قرار باشد به يك كار زندگيام مطمئن باشم، همين فيلم است. برادران وارنر حتي از ما خواستند تا پايانش را دوباره فيملبرداري كنيم.
چطور لينكليتر نپذيرفت؟
او هرگز با كسي مخالفت نميكند؛ به انرژي خودش اجازه ميدهد آنها را شكست بدهد. او آنقدر درباره موضوع صحبت ميكند كه مخالفانش را خسته كند. خب، آنها هم دلايلي دارند. اسكورسيزي هم همين را ميگويد.
حرف از اسكورسيزي شد. شما او را تاييد ميكنيد كه ميگويد سينما بايد چيزهاي مهمتري باشد بعد در «شواليه ماه» بازي ميكنيد؟
اگر افرادي مثل اسكورسيزي و كاپولا نباشند كه روي حقيقت پافشاري كنند و بگويند مهمتر از پول درآوردن هم هست پس چه كسي بگويد؟ اما بايد يكي هم بگويد همهچيز كه ساختن «فاني و الكساندر» نيست. چه كسي قرار است «نور زمستاني» را بسازد؟ من از بزرگان سينما تشكر ميكنم كه يادآوري ميكنند سطح را خيلي پايين نياورند.
پس چطور در «شواليه ماه» بازي كرديد؟
خب مايا به من گفت چرا بيرون نشستهاي و وارد بازي بقيه نميشوي؟ به اسكار آيزاك گفتم بايد برويم و در جعبه شني مارول بازي و سعي كنيم نشان دهيم چه كاري ميتوانيم بكنيم و ببينيم براي آنها جالب هست يا نه. بنابراين تمرين زيادي كرديم و واقعا تجربه خوبي داشتيم.
چقدر آزادي عمل داشتيد؟
آنها بهشدت به بازيگر علاقهمند هستند و ممكن است هواي كارگردان را نداشته باشند. اسكورسيزي و كاپولا هم همين را ميگويند. فكر ميكنم كوين فايگي وقتي به رابرت داوني جونيور آزادي عمل داد فهميد اشتياق داوني بخش بزرگي از موفقيت فيلمهايش را رقم زد.
ممكن است زمان زيادي گير مارول بيفتيد؟
بايد يك قرارداد با آنها امضا ميكردم اما علاقهاي به تعهد طولانيمدت ندارم.
پيتر وير فيلمساز استراليايي امسال اسكار افتخاري دريافت ميكند و شما در 18 سالگي در «انجمن شاعران مرده» او بازي كرديد. او نقش مهمي در شروع كار شما داشت. چرا از سال 2010 تا به حال فيلمي نساخته است؟
فكر ميكنم علاقهاش به سينما را از دست داده است. راسل كرو و جاني دپ [«شانترام» قرار بود با بازي دپ ساخته شود اما هرگز نشد] او را شكستند. او اين روزها از آن افراد كمياب است؛ يك هنرمند محبوب، او فيلمهاي اصيل هنري ميسازد. براي اينكه بودجه داشته باشي تا «نمايش ترومن» يا «استاد و فرمانده» را بسازي به جيم كري يا راسل كرو نياز داري. فكر ميكنم او بايد با بازيگراني مثل هريسون فورد يا ژرار دو پارديو كار ميكرد چون آنها كارگردان پسند هستند و خود را در اختيار كارگردان ميگذارند و به خودشان فكر نميكنند.
حس ميكنيد كه خلاف عقربه ساعت كار ميكنيد؟
قطعا از يك جوان پير به يك پير جوان بدل شدهام. بازي در نقش پيرمرد «پرنده ارباب خوب» به نظرم آغاز آخرين بازيام است. اما آغاز است، ميداني؟ قطعا مدام به اين فكر ميكنم كه كداميك را حذف كنم چون فيلمهاي زيادي هست. وقتي جوان بودم فكر ميكردم يك دنيا وقت دارم و حالا ميگويم به جاي اينكه اين يا آن چيز را ياد ميگرفتم بهتر بود با خانوادهام وقت صرف ميكردم.
در قسمت پاياني مستند نحوه پرداختن به مرگ پل نيومن توسط رسانهها را نشان دادهايد. تا به حال فكر كردهايد بعد از رفتنتان چگونه درباره شما صحبت ميشود؟
در اين باره يك حس عجيبي دارم. وقتي فيلم را بازي ميكنم يا صحنهاي را دوست دارم فكر ميكنم اين همان سكانس است كه در يادبودم ميگذارند.
شما كدام سكانس را انتخاب ميكنيد؟
صحنه ورودي شخصيت من در «هفت باشكوه». آنتوان فوكوا ميداند چطور كسي را معرفي كند اما اگر من بخواهم انتخاب كنم از سكانسهايي از «پيش از...» انتخاب ميكنم. اين فيلمها براي من واقعا شخصي هستند.
٭گردآورنده و مترجم
منبع: ايندي واير
قطعا از يك جوان پير به يك پير جوان بدل شدهام. بازي در نقش پيرمرد «پرنده ارباب خوب» به نظرم آغاز آخرين بازيام است. اما آغاز است، ميداني؟ قطعا مدام به اين فكر ميكنم كه كداميك را حذف كنم چون فيلمهاي زيادي هست. وقتي جوان بودم فكر ميكردم يك دنيا وقت دارم و حالا ميگويم به جاي اينكه اين يا آن چيز را ياد ميگرفتم بهتر بود با خانوادهام وقت صرف ميكردم
اگر افرادي مثل اسكورسيزي و كاپولا نباشند كه روي حقيقت پافشاري كنند و بگويند مهمتر از پول درآوردن هم هست پس چه كسي بگويد؟ اما بايد يكي هم بگويد همهچيز كه ساختن «فاني و الكساندر» نيست. چه كسي قرار است «نور زمستاني» را بسازد؟ من از بزرگان سينما تشكر ميكنم كه يادآوري ميكنند سطح را خيلي پايين نياورند