ادامه از صفحه اول
در جذابيت رسانه
موجي از اظهارنظرهاي موافق و مخالف را به دنبال داشت. گفتوگويي كه در اين زمان عسرت رسانهها نشان داد كه اگر يك بسته مطبوعاتي داراي جذابيتهايي باشد كه خوانندگان يا مخاطبان را راضي كند، مردم ميل به خواندنش ميكنند و حتي سوژه گفتوگوهاي كارشناسي و مردمي ميشود كه همين اتفاق افتاد. بگذار مثالي برايتان بزنم. چندي پيش در ميان جماعتي بودم كه به يك ميهماني آمده بودند و مثل هميشه درباره مشكلات جامعه از سياست گرفته تا اقتصاد، از مديران كارنابلد تا اقتصادي كه گرفتار تورم است، صحبت ميكردند. مدتي كه گذشت يكي از آنان رو به من كرد و گفت بياييد از بهزادي بپرسيم كه روزنامهنگار است و البته مسائل مهم را مثل بقيه روزنامهنگاران پنهان ميكند و در روزنامه چيزي نمينويسد. من گرچه مدتهاست سعي دارم درباره مسائل كشور كه البته جزو تخصص من نيست چيزي نگويم و ننوسم، ولي درباره اين موضوع چون مربوط به كار رسانه بود، تذكراتي دادم.
به دوستان گفتم، آيا شده است از جايي گذر كنيد بوي كباب يا قورمهسبزي و در واقع غذاهاي خوشبو ذائقه شما را بنوازد و هوس خوردن به سرتان بزند؟
رسانهها هم اگر گزارش، گفتوگو، مقاله يا يادداشتهايي كه ذهن شما را به خواندن يا گوش دادن و ديدن تحريك كند منتشر كنند، مثل همان بوي هوسناك اغذيه ذهن شما را تحريك به دانستن و خواندن ميكنند. البته در آن جمع غيرحرفهاي چيزي از علتهاي مشكل بازار مطبوعات نگفتم و موضوع را به كاركرد مطبوعات مختلف كشاندم و بحث را تمام كردم ولي در اينجا با پوزش از همكاراني كه كار فكري رسانه را با كار شكم مقايسه كردم، بايد بگويم كه ما روزنامهنگاران بايد از حرفهاي كار كردن عقبنشيني نكنيم. سانسور كه به خودسانسوري ميرسد كار روزنامهنگار نيست بگذاريم ديگراني اين كار را بكنند. بسياري از سانسورها مثل سانسور شوراي امنيت ملي لازمالاتباع است ولي اينكه در نوشتن نگران باشيم و هر خوراك مطبوعاتي را پاك و پاكيزه كنيم و تحويل مخاطب دهيم بيشتر بستههاي رسانهاي همينطور ميشود كه حالا داريم.
اگر همه گزارشهاي ما شبيه آنهايي باشد كه روز شنبه در انجمن صنفي مطبوعات معرفي شدند و لوح تقدير و جايزه گرفتند حتي با گلايههايي كه نويسندگانشان از سانسور داشتند و فرصت نشد به آنان بگويم همين كه گرفتار اتوسانسور نبودند از آنان سپاسگزارم. اگر اكثر مصاحبهها شبيه مصاحبه ليلاز باشد و جرات انتشارش نيز وجود داشته باشد و اگر يادداشتها نيز شبيه يادداشتهاي امروز عبدي و ليلاز باشد، اطمينان دارم مخاطبان به خواندن رسانهها تمايل پيدا ميكنند.
من اطمينان دارم خود همكاران من در تاثيرگذاري مطالب رسانهها بهترين داورها هستند و بايد در اين داوري قاطع عمل كنند. مطلبي كه نتواند مخاطب را جذب رسانه كند، جايش سبد كاغذهاي باطله است.
محدودسازي انتخابها در اقتصاد ايران
ايرانيان به طرز حيرتآوري خودروهاي بيكيفيت را با قيمتهاي گزافي خريداري ميكنند. به عنوان نمونه فردي در امارات خودرو بنز، بيام دبليو يا تويوتا 2011 تا 2013 را با قيمت 100 الي 120ميليون تومان خريداري ميكند؛ در حالي كه ايرانيان ناچارند خودرويي مانند پرايد را با قيمت بالاي 200 ميليون تومان بخرند. اين وضعيت، فقط در حوزه توليد خودرو نيست، تقريبا در بسياري از حوزهها به نام توليد داخل، رشد اقتصادي و... شما را محدود به انتخابي ميان بد و بدتر ميكنند. از قهوه و شكلات و آدامس گرفته تا پوشاك و لوازم خانگي و... همين وضعيت حاكم است.
دليل اين امر به طبيعي جلوه دادن حق محدود كردن انتخاب در دولتها باز ميگردد و البته ريشه آن را در مناسبات بين ذينفعان اقتصادي ايران بايد جستوجو كرد. اقتصادي ذينفعانهاي كه ذينفعان در بطن آن با تابلو حمايت از توليد، حمايت از بخش خصوصي، حمايت از بازارها و... درصدد محدود كردن بازارها هستند و تلاش ميكنند منافع سرشاري را به قيمت تاراج مصرفكننده برداشت كنند. نكته دردآور نيز آن است كه تغيير دولتها و ساختارهايي سياسي، تغييري در اين وضعيت ايجاد نميكند. آيند و روند دولتها هر چند در ظاهر باعث بروز تغييراتي ميشود، اما نهايتا اين منافع ذينفعان بانفوذ است كه بايد تامين شود. اقتصاد ايران براي رشد اقتصادي مستمر، ميبايست ابتدا اقتصاد را به عنوان اصل، هدف و ريشه برنامهريزيها تعريف كند و در مرحله بعد، نظام تصميمسازيها و سياستگذاريها را
در راستاي دستيابي به اين اهداف تنظيم كند. اقتصاد ايران طي يك دهه گذشته با رشد اقتصادي صفر درصدي دست به گريبان بوده و براي بهبود وضعيت بايد بستر لازم براي رشد اقتصادي فراهم شود.
ترجيح منافع ملي در برجام
بدون شك چنين نگاههاي حزبي و مواضعي كه منافع گروه قليلي را تامين ميكند در خصوص مسائل كلان كشوري با هيچ عقل و منطقي سازگار نيست و در بلندمدت اثرات سوء خود را از جمله در خصوص تحريمهاي بهداشتي و درماني حتي نسبت به آناني كه به اصطلاح كاسبان تحريم هستند نيز ميگذارد. در روزگاري كه فشار شديد اقتصادي كمر طبقات متوسط جامعه را خم كرده است و اميد جوانان به كار و صاحب خانه، ماشين و... شدن به حداقل رسيده است، نگاه منفعتطلبانه به مسائل و سياستهاي يك بام و دو هوا آنهم از سوي مسوولان و مقامات را هيچ عقل و منطقي نميپذيرد و دود آن دير يا زود به چشم حاميان چنين وضعيتي خواهد رفت.