به زشتي و بدي خو نگيريم
نيوشا طبيبي
فطرت آدمي با كژي و نازيبايي و بدي در ستيز و ناسازگاري است. بينظمي با سرشت طبيعت و آفرينش در تضاد است. بر مبناي سنت و شيوهاي كه اساس جهان بر آن بنا شده، كار دستگاه زندگي بسامان نميشود مگر با نظم و ترتيب. بينظمي مولد فقر است، سبب هزار گرفتاري و پيچيدگي است. نظم يعني براي هر درد و مساله، درماني منطقي و معقول و دقيق پيشبيني شود. چنانكه خالق متعال در تمامي امور جهان چنين سنتي را اعمال فرموده است.
بينظمي و زشتي ميتواند آدمها را به كارهاي نامعقول و خلاف عرف و قانون و اخلاق بكشاند. نمونههاي فراواني را ميتوان به عنوان مثال آورد: معابر تهران چنان طراحي و ساخته شدهاند كه رانندگان را به خلاف كردن تشويق ميكنند. مثلا ورودي تونل از بزرگراه چهار بانده كردستان را چنان تنگ و تُرُش گرفتهاند كه جز يك خودرو نميتواند عبور كند، اين ورودي بسيار تنگ به علاوه ازدحام خودروهاي بيشمار در ساعات پرترافيك، سبب انسداد ورودي تونل شده، اين انسداد و ازدحام با عملكرد رانندگان غير ملتزم به قانون و ادب رانندگي، باعث بند آمدن كل تردد در مسير جنوب به شمال بزرگراه ميشود كه پيامدش ساعات متوالي سرگرداني و سوختن وقت و عمر عده زيادي از شهروندان است.
اين مثال را ميتوان به بسياري از جادههاي برونشهري هم نسبت داد كه بيحساب در جايي عريض و در جايي تنگ ميشوند، خطكشي و آسفالت مناسب ندارند و همين سبب ميشود تا رانندگان به هر سويي كه ميخواهند برانند و براي رد كردن حفرههاي روي جاده فرمان را ناگهاني به اين سو و آن سو بگردانند، نمونهاش، ابتداي جاده كرج - قزوين، حوالي عوارضي سابق.
نمونهاي ديگر: به ظاهر اتوبوسهاي تهران دقت فرمودهايد؟ حجم مكعب گونهاي كه فرسودگي و بينظمي و كثيفي از سر و رويش ميريزد. اتوبوسهايي كه توسط بخش خصوصي اداره ميشوند بدتر و زشتتر، فقط مشغول گرفتن پول از مسافر هستند و لابد دليلي نميبينند كه دستي به ظاهر خودروي عظيم خود بكشند. اين احجام غولآسا كه در تمام سطح شهر تهران پراكندهاند، جزيي از آرايش و بدنه و كالبد شهر به شمار ميروند. اين اتوبوسهاي غولآساي بدرنگ كه مقادير عظيمي دود و گرد و خاك به حلق خلايق فرو ميكنند، دايم جلوي چشم شهروندان در تردد هستند. تاثير روحي و رواني و عصبي عميقي كه اين حجم زشتي و كثيفي در ذهن آدمي كه آنها را ميبيند، ميگذارد، روشن است.
زشتيها و نازيباييهايي كه حس بيقاعدگي را القا ميكنند فقط در جاده و اتوبوس نيستند. نماهاي زشت و بيدر و پيكر و بيهويت ساختمانهاي شهر تهران را ببينيد: وقتي از مسير بزرگراه شهيد همت از غرب به شرق عازم هستيد بعد از تقاطع اشرفي اصفهاني، به سمت راست خود نگاه كنيد. ساختماني بزرگ و بلند خواهيد ديد كه عنواني دانشگاهي و فرهنگي دارد. اين ساختمان از نمادهاي بيقوارگي و بيترتيبي شهر تهران است. قامت ناموزون آن دچار عدم تقارن است. تمامي اجزاي بيروني اين ساختمان نشان ميدهد كه اساسا طرح و برنامه و نقشهاي براي ساخت آن وجود نداشته و سازندگان و سفارشدهندگان مكعبي به نام ساختمان بنا كرده و بر بدنه اين مكعب دريچه و پنجرههايي تعبيه كردهاند بر بلنداي اين مكعب زشت بيقواره سقفي ناموزون برافراشته و با حروفي درشت و زشت - كه وهن به خط زيباي بيبديل نستعليق فارسي است - نام دانشگاه را نقش كردهاند.
بر بدنه شهر تهران از اين زخمها فراوان وجود دارند. از ادارات نوساز دولتي كه نماهايي به غايت زشت با سنگهاي سياهرنگ صيقلي و قابهاي شيشهاي دارند گرفته تا ساختمانهاي بدقواره و بد شكلي كه در هر محله و كوچهاي سر برآوردهاند و با نماهاي رومي و سنگي و… چهره شهر را آلودهاند و عجب كه زيباسازي شهرداري تهران از سالها قبل تا به امروز به آنها اعتراضي نكرده! از اين زشتيها و رفتارها و نمادهاي بدوي - به معناي متضاد مدني - ميتوان در شهرها و جاهاي مختلف فراوان پيدا كرد. به ويژه در كلانشهرها نمونههاي متعدد و بيشماري را ميتوان مثال زد.
كاش به زشتيها خو نگيريم، آنها را ببينيم و به وسع خود در رفع آنها بكوشيم. اگر ما شهروندان به مسووليتهاي شهروندي خود گردن بگذاريم و كاري خلاف مدنيت انجام ندهيم و در دام بدويت نيفتيم، مسوولان هم ناچار هستند خود را به ما برسانند و از بدويتي كه در اداره شهر و كشور به آن دچار شدهاند، بيرون بيايند و شهرها و جادهها و روستاها را شايسته و در خور شهرونداني ملتزم به قانون و زيبايي و پاكيزگي اداره كنند.