عبدالحسين زرينكوب محقق و نويسندهاي خستگيناپذير
عبدالحسين زرينكوب اديب، مورخ، اسلامشناس، ايرانشناس، محقق و نويسنده خستگيناپذير معاصر محسوب ميشود. صفت بارز و برجسته خصيصه استاد از آغاز جواني تا پايان عمر اين بود كه هيچگاه قلم و كتاب از دستش نميافتاد. در سفر و حضر و شدت و سلامت و اين نوع تنوع هيچگاه باعث كمرنگ شدن صبغه علي و پژوهشي آنها نميشد. زرينكوب دانشمندي نوگرا و نوانديش بود. با آشنايي كمنظير خود با فرهنگ و تمدن اسلامي و احاطه بر آن هيچكسي را بيپاسخ نميگذاشت. او با تلفيق تاريخ و ادبيات و گام نهادن در هر دو زمينه، هر دو حوزه را به خوبي به هم نزديك كرد. امانت و صداقت در نقل و نگاهي عاري از تعصب و يكسونگري بر ارزش پژوهشهاي او ميافزايد. بر تمام محاسن نوشتههاي زرينكوب بايد شيوه مطلوب نگارش و جذابيت و كشش نثر زيباي او را افزود.
زرينكوب متولد 27 اسفند 1301 در بروجرد در كنار تحصيل در دوره متوسطه اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزهاي نمود و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب، به شعر عربي هم علاقهمند شد. در سال 1320، در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد. با آنكه پس از كسب رتبه اول، در دانشكده ثبتنام هم كرده بود، اما به الزام پدر، ناچار به ترك تهران شد. پس از ترك دانشكده حقوق به زادگاه خود بازگشت و به كار معلمي پرداخت.
زرينكوب در 1327 به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغالتحصيل شد و سال بعد وارد دوره دكتراي رشته ادبيات دانشگاه تهران شد و در سال 1334 از رساله دكتراي خود با عنوان (نقد الشعر، تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديعالزمان فروزانفر تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد. پس از اخذ درجه دكترا، از سوي فروزانفر، براي تدريس در دانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 با رتبه دانشياري، كار خود را دردانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام، تاريخ اديان، تاريخ كلام و مجادلات فرق، تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت.
براي مدت كوتاهي نيز امور مربوط به انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب را به عهده گرفت. پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (1339)، در دانشسراي عالي تهران و نيز در دانشكده هنرهاي دراماتيك تدريس كرد. در 1342 سردبيري مجله «راهنماي كتاب» را برعهده گرفت و از 1341 به بعد در دانشگاههاي آكسفورد، سوربن، هند، پاكستان و در سالهاي 1347 تا 1349 به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كاليفرنيا و پرينستون به تدريس پرداخت. در انتشار مجلاتي همچون سخن، يغما، جهان نو، دانش، علم و زندگي، مهر و فرهنگ ايرانزمين، نقش مهمي داشت.
حوزه وسيع مطالعات زرينكوب در تاريخ، فلسفه، ادبيات، تصوف، عرفان و تاريخ اديان خلاصه نميشود، بلكه آشنايي با معارف قديم و جديد، علوم اسلامي و روشهاي تحقيق نوين، فراگيري زبانهاي باستاني ايران از وي دانشمندي جامعالاطراف ساخت كه خدمات ارزشمندي به فرهنگ و تمدن ايران و اسلام كرد.
مصطفي ملكيان درباره زرينكوب چنين ميگويد: «زرينكوب بسيار متواضع، مهربان و براي كساني كه اهل مطالعه و تحقيق بودند، بسيار مددكار بود. هيچگونه بخل علمي در زرينكوب نديدم و هر بار كه به ياد او ميافتم، روحم با حسرت عجين ميشود؛ براي اينكه هميشه با خود ميگويم از او بسيار بيشتر از اين هم ميشد، بهره گرفت.»
زرينكوب، صاحب فضايل اخلاقي بيشماري بود. صبر و تحمل او در مقابل مصائب و مشكلات زندگي بسيار زياد بود. همچنين در برابر بيماريهايي كه گاه و بيگاه وجودش را آزار ميداد، بسيار صبور بود. در برابر تهمتهاي ناروايي كه به او زدند (برنامه هويت)، سكوت پيشه كرد و هرگز درصدد پاسخگويي برنيامد.
وقتي در سال 1364 براي عمل جراحي چشم مجبور به فروش بخشي از كتابخانه شخصي خود شد و اين موضوع به گوش وزير ارشاد وقت (سيدمحمد خاتمي) رسيد، او چكي را توسط واسطهاي براي دكتر زرينكوب فرستاد كه استاد آن را نپذيرفت و وقتي با اصرار آن واسطه روبرو شد، چك را به رزمندگان جبهههاي جنگ تقديم كرد. او همچنين كتابخانه شخصي خود را به مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي كه سالهاي پاياني عمرش را در آنجا به تحقيق و پژوهش ميپرداخت، اهدا كرد.
زرينكوب در 24 شهريور 1378چشم از جهان فرو بست و در قطعه هنرمندان بهشت زهراي تهران آرميد.