يك ايراني نخستين طلاي تاريخ صربستان را گرفت
مرد سيندرلايي
اميررضا احمدي
ميگويند اميد كه داشته باشي، جهان مجبور به زانو زدن در مقابلت ميشود؛ وقتي علي ارسلان طلاي كشتي جهان را با پرچم صربستان گرفت و اشك و فريادش در هم آميخت، ميشد همين جمله را برايش به كار برد؛ علي ارسلان سال گذشته در اعتراض به سياستهاي تبعيضآميز محمد بنا، به صربستان رفت، برنز اروپا را گرفت و در جهاني امسال موفق شد بالاخره به طلا بوسه بزند.
درست مثل سكانس درخشان مرد سيندرلايي، وقتي جي براداك (راسل كرو) از دل يك مسابقه تمريني موفق شد خودش را ثابت كند و بالاخره تواناييهايش را فرياد بزند؛ ارسلان هم آمده بود تا خودش را ثابت كند و نشان دهد اگر تواناييهايش ديده ميشد، ميتوانست اين طلا را براي ايران ضرب كند. طلايي كه قرباني سيستم گلخانهاي كشتي فرنگي شد تا كيلومترها دورتر به كام صربستان باشد اما كيست كه نداند كه نقش اول اين درام اشكبار و هيجانانگيز، شخصيت اصلي اين داستان رويايي و كارگردان اين سكانس بينظير، پسري است كه از آمل تا صربستان، اول از همه بهانهها را خاك كرده و به نا اميدي سالتو زده؛ جوان تركهاي قامتي كه هم قامتش از ديوار بهانهها بلندتر بود و هم بازوانش از دست تقدير، قدرتمندتر؛ فرنگيكاري كه اميد سوخت پروازش بود و نا اميدي در دايره لغاتش معنا نداشت تا وقتي همه درها در ايران به رويش بسته شد، عازم كشوري ديگر شود و با طلاي خود مقابل چشمان همانها كه طردش كردند، بغض فرو خوردهاش را فرياد بزند و بر سكوي نخست دنيا بايستد؛ يك طلاي ۲۴ عيار براي علي ارسلان.