ادامه از صفحه اول
انگيزههاي مبهم يك واگذاري
آقا! دانشگاههاي ما هم كتابخانه دارند؛ نه مال كسي هستند، نه وقفياند. همانطور كه دبيرستانهاي ما هم كتابخانه دارند؛ مساجد ما هم دارند! حالا شخصيهايش را نميگويم. اگر اينطور است، پس [وزير ارشاد] لطف بفرمايند چتر مديريت خود را روي آن كتابخانهها هم بيندازند! اين فاجعه است كه به هزار كتابخانه فكر كنند و به آن همه كتابخانه ديگر فكر نكنند! اينجا معلوم ميشود كه اين درخواست كاملا غيركارشناسانه است و مردم حق دارند فكر كنند غرض و مرضي پشت قضيه خوابيده است.
ضمن اينكه كتابخانه كانون پرورش فكري با چيزي از كتابخانه در معناي عمومي آن مدنظر داريم، فرق دارد.
بله با چيزي كه اينها توي ذهن دارند، فرق دارد. كتابخانه كانون موسيقي دارد، تئاتر دارد، فيلم دارد، قصهگويي دارد، نقاشي دارد و... كانون محل پرورش استعدادهاي مختلف هنري و ادبي بوده و نويسنده و هنرمند تربيت كرده است.
در حالي كه نهاد كتابخانههاي عمومي هيچ كدام اينها را ندارد.
معلوم است كه ندارد! كل ادعايشان اين است كه در سالهاي گذشته توانستهاند سه، چهار شماره مجله دربياورند كه بنده به عنوان كسي كه 50 سال است براي كودكان كار ميكنم، بايد بگويم تا به حال مجلههايشان را نديدهام. نهاد كتابخانهها جز اين چه دارد؟ اصلا نميدانيم اين نهاد تا به حال موفق بوده يا نه! ميگويند ميخواهيم هزينهها را كمتر كنيم؛ نه، اينطور نيست. اگر به آينده بچههاي اين مملكت فكر ميكنيد، بايد بودجه كانون پرورش فكري را بيشتر كنيد تا بتواند مثل گذشته موثر باشد. چقدر كارگردان، نويسنده، بازيگر تئاتر و سينما و نقاش و بهطور كلي هنرمند سابقه كار در كانون دارند و در كانون رشد كردهاند؟ كدام آدم برجستهاي را ميشناسيد كه بگويد از نهاد كتابخانهها به سامان رسيدهام؟ بايد ديد چه هدفي يا چه اختلافي پس و پشت قضيه وجود دارد كه منجر به طرح چنين درخواستي از سوي وزير ارشاد شده است. از طرف ديگر ميخواهم بگويم آقاي وزير ارشاد! تو الان سينماي به زمينخورده داري؛ تئاترِ به زمينخورده داري؛ كتاب به زمينخورده داري؛ كاغذ نيست؛ نويسندههاي اين كشور نميتوانند از راه نويسندگي زندگي كنند؛ به فكر جمع و جور كردن مسائلي كه در اختيار خودت هست باش آقا! چه شده است كه به فكر دست گذاشتن روي جايي مثل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان افتادهاي؟ چقدر در وظايف ذاتي خودت موفق بودهاي؟ وقتي تئاتر نداريم، وقتي سينما نداريم، وقتي كتاب درست چاپ نميشود و تيراژ كتاب براي جمعيت 80 ميليوني شده است 500 نسخه و شما آمدهاي و توفيقي نداشتهاي، بايد استعفا بدهي و بروي كنار.
از اهداف نامعلوم اين درخواست گفتيد كه يعني هر چه هست از جنس فرهنگ نيست؛ اين با توجه به ساير مواردي كه در زمينه سينما و تئاتر و... گفتيد، نشان از نگاه خاصي به مقوله فرهنگ دارد كه فرهنگ را قابل هدايت به سمت و سويي مطابق با خواسته دولتها ميداند. با اين نگاهِ تقريبا بيسابقه، چه چشماندازي را پيش روي فرهنگ ميبينيد؟
گفته شده «عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري». خيليها آمدند براي فرهنگ خط و نشان كشيدند، نقشه كشيدند و برنامهريزي كردند تا مسير فرهنگ را به آنجايي كه دلشان ميخواست هدايت كنند، اما نتوانستند. فرهنگ خيلي قويتر از اين آدمهاست و اينها نميتوانند جهت آن را عوض كنند. بنابراين من نگران آينده نيستم.
عملكرد دولت در آيينه اربعين
كمبود و گراني وسايل نقليه (نه فقط در عراق كه در خاك خودمان) باعث نارضايتي مردم نشده و...
دم صداوسيما گرم كه در اين فقره، ملت را فداي دولت نكرد و اطلاعرساني را تا حد قابل قبول، منصفانه انجام داد و همچون رسانههاي دولتي يا نانخور دولت، آواي «آسوده بخوابيد، شهر در امن و امان است» سر نداد.
5- عملكرد دستگاههاي اجرايي در تدارك مراسم اربعين، آيينه تمامنماي توانمندي دولت است، آنهم نه در شرايط بحراني بلكه در شرايطي كه كاملا قابل پيشبيني بود. برخي خبرها حكايت از آن دارند كه حتي از يك تماس تلفني مشورتي با مسوولان قبل اين مراسم دريغ شده است.
6- اتفاقات روزهاي اخير يك فرصت طلايي است براي دولت كه توان و ظرفيت واقعي خود را بشناسد و تبليغات آگرانديسمانشده رسانههاي خودي را باور نكند و مانند ملانصرالدين باورش نشود كه در كوچه بالايي آش ميدهند و قابلمه به دست راهي آنجا شود.
واگذاري كانون با تصميم عجولانه
گفت: «كودكي من در اينجا آغاز شد و اولين كتابهايم را در اينجا خواندم و اولين داستانهايم را اينجا نوشتهام.» سوال اينجاست وقتي اين افراد ارزشمند، كودكي و نوجواني خود را در كانون گذراندهاند و در آن پرورش يافتهاند چرا بايد درباره چنين نهادي بدون هيچ مطالعهاي تصميم گرفت... در نتيجه مسوولان بايد در اين زمينه كمي عاقلانهتر و منطقيتر رفتار كنند. اگر واقعا نگراني براي كانون و كتابخانههاست، خوب است كه مسوولان ببينند مشكلات آنها چيست و تقويتش كنند نه اينكه به اين شكل باعث از بين رفتن كانون و كتابخانههاي آن شوند. فعاليتهاي كانون صرفا به يك انتشاراتي كه كتاب توليد ميكند، محدود نميشود و بخشهاي مختلفي دارد و تبديل به يك نهاد بزرگ شده است. مانند اين نهاد با اين عظمت و اين همه فعاليت و پيشينه درخشان، در حوزه كودك و نوجوان در ايران وجود ندارد. بخش اساسي و اصلي كانون هم كتابخانههاي آن است، كتابخانههايي كه تا دورترين نقاط كشور نفوذ كردهاند و من بارها گفتهام كه پل ارتباطي بين ما نويسندگان و خوانندگانمان همين كتابخانهها هستند.
با عملي شدن اين تصميم كه اميدوارم هرگز اتفاق نيفتد، مطمئنا لطمه بزرگي به نهاد كانون ميخورد و مهمتر از همه اين بخش تخصصي ادبيات كودك و نوجوان در حوزه كتاب و كتابخواني ناديده گرفته شده و پر واضح است كه بعد از آن چه اتفاقي ميافتد.
٭ نويسنده كودك و نوجوان