دو نگاه به جهان ژانلوكگدار به مناسبت درگذشتش
مردي كه مرزهاي سينما را گسترش داد
گروه هنر و ادبيات
روز گذشته سينماي جهان يكي از سرشناسترين و مطرحترين چهرههاي هنري و پيشگامان موج نوي سينماي فرانسه را در ۹۱ سالگي از دست داد. ژانلوكگدار كارگردان فرانسوي- سوييسي و يكي از چهرههاي كليدي جنبش فيلمسازي درگذشت. تحليلگران بر اين باورند كه او از تاثيرگذارترين فيلمسازان فرانسوي به شمار ميرود كه با شيوه و نگرش خود در روايت، تدوين، صداگذاري و فيلمبرداري، فرم فيلمسازي را متحول كرد. بينش انديشمند و آكنده از خرد و پرسشهاي عميق و جسورانه او بنيادهاي تازهاي در سينماي جهان پي افكنده است. آنچه در ادامه ميآيد، ديدگاههايي است كه به مناسبت درگذشت اين كارگردان نوشته شده است.
نگاهي به تاثيرگذاري و زبان تصويري كه گدار به سينما اضافه كرد
عشق ساختارشكنانه
شادمهر راستين
تا قبل از گدار، ساختار فيلمها غالبي و متاثر از ادبيات نمايشي بود. عمده فيلمسازهايي كه به ساختار مدرن علاقه داشتند براي انتخاب مضامين خود متاثر از ادبيات نمايشي كلاسيك بوده و كمتر فرمال كار ميكردند و اين به ناچار باعث ميشد آثارشان از شأن موضوعي برخوردار باشد نه فرمي. مثل دراير؛ اما گدار با تجربهگرايي و تعريف قصههاي روزمره و داستانهاي گنگستري، زبان جديد تصويري را به سينما اضافه كرد و اين شكل جديد را آنقدر تكرار كرد تا به يك فرهنگ رسيد. اساسا گدار شروع و تجربهكننده در پيدا كردن زبانهاي سينماست. به عنوان مثال كاري كه او در «از نفس افتاده» كرد، باعث شد همه جوانها اين روزها در كليپها و تيزرهاي تجاريشان تكرار كنند و نگران برچسب نوآورانه بودن و عدم ارتباط اثر با مخاطب نشوند. گدار از قدرت سينما در انتخاب تصاوير استفاده ميكرد و به آن حس و حالي ميبخشيد كه بقيه كارگردانهاي دنيا نميتوانستند آن را انجام دهند. او ثابت كرد ميتوان از محدوديتهاي ادبيات نمايشي فراتر رفت. يعني چيزي كه به زبان سينما از ذات سينما برميآيد نه متاثر از هنرهاي ديگر همچون موسيقي يا نقاشي. خود تصوير متحرك است كه در عدم محدوده زمان و مكان اهميت دارد و زبانهاي مختلف سينما را به وجود ميآورد. گدار باعث شد هر كارگرداني كه در فيلمهايش ساختارشكني را پيش بگيرد، خيالش آرام باشد. فقط با اين تصور كه خب گدار هم اين تجربه را انجام داده.نكته ديگر درباره گدار اين است كه او بيش از اندازه به درك بصري خود اعتماد داشت. كاري كه گدار شروع كرد تارانتينو ادامه داد اما كارهاي تارانتينو با قدرت رسانهاي كه امريكا از آن برخوردار بود، بيشتر به چشم ميآمد. از ويژگيهاي ديگر گدار اين بود كه او شروعكننده هر ساختارشكني در برابر قوانين آهنين سينما بود. قبل از گدار مضمون فيلمها بيشتر مطرح بود تا خود سينما. فيلمسازها بيشتر در بخش مضموني و موضوعي توان خود را ثابت كرده بودند اما گدار در استفاده از ابزار سينمايي به تاليف رسيده بود اما بعد از گدار زبان سينما و ساختار سينما اهميت پيدا كرد.اينجا خاطرهاي از گدار بگويم؛ ژان كلود كارير تعريف ميكند كه گدار ميخواست فيلم بسازد. ميگفت: ميخواهم فيلم بسازم. از او ميپرسيديم داستان و موضوع چيست؟ ميگفت نميدانم. ميگفتم درباره چيست، ميگفت نميدانم، ميگفتيم از فيلم چه ميبيني: ميگفت فقط تصوير زن را ميبينم كه سفر ميكند.از او ميپرسيدم اين زن ميآيد يا ميرود، گدار ميگفت: نميدانم از پاريس به سوييس ميرود يا از سوييس به پاريس. شايد همراه او مردي باشد نميدانم. سپس ژان كلود كارير ادامه ميدهد كه به گدار گفتم پس قصه رابطه يك زن و مرد است و گدار گفت بله چرا نمينويسي؟گدار اينگونه فيلم ميساخت. دقيقا مثل نقاشي كه رنگهايش را روي بوم ميكشد و بعد تصوير در ذهنش شكل ميگيرد. گدار با تصاوير كنار هم به ديالكتيك ميرسيد و ايدههاي تصويري را كنار هم شكل ميداد اما آفتي كه گدار داشت، اين بود كه خيليها دنبالهروي او شدند، اما چون ذوق و قريحه اين فيلمساز را نداشتند، آشفتگي در آثارشان به وجود ميآمد كه فيلمهايشان نه ماندگار شد و نه واجد احترامي خاص.
در پايان ميتوان گفت گدار همان قصه هميشگي عاشقانه را در زمينه سياسي يا اجتماعي در ساختاري مدرن و روايتي پستمدرن تبديل به فيلمهاي هنري سينمايي كرد كه نام گدار در مقام مولف روي آن حك شده است.
به مناسبت درگذشت ژانلوكگدار، فيلمساز
و نظريهپرداز سينما فيلسوف معترض سينما
محسن آزموده
سينماگران بزرگ تنها فيلم نميسازند، بلكه امكانات بيان سينمايي را نيز گسترش ميدهند، مثل فيلسوفان كه تنها فلسفه نميورزند يا به تكرار نظريات پيشينيان و شرح ديدگاههاي آنها بسنده نميكنند، بلكه با خلق مفاهيم و ايدههاي نو، گستره سخن فلسفي را بسط ميدهند. به اين اعتبار ژانلوكگدار، سينماگر پيشگام و برجسته فرانسوي را ميتوان فيلسوف سينما خواند، زيرا او تنها فيلمهايي پيشرو (آوانگارد)، متفاوت و هنرمندانه پديد نياورد، بلكه با بسياري از اين فيلمها، معنا و مفهوم سينما و فيلم را نيز گسترش داد و زمينههاي نويني براي بيان سينمايي ايجاد كرد. گدار همچون بزرگاني چون روبر برسون و آندره بازن معناي سينما را بسط داد و امكانهايي تازه فراروي سينماگران همزمان و پس از خود گشود.ژانلوكگدار همچنين نظريهپرداز فيلمي بود كه ضمن نوشتن و صحبت كردن از سينما به عنوان يك هنر، در فيلمهاي متعددي كه خلق كرد، تنها به بيان ايدهها و انديشهها يا قصهها و روايتهاي مورد نظرش نپرداخت، بلكه همچنين خود سينما و فيلم را مورد مداقه و تامل قرار داد. بر اين اساس دوربين گدار، نه فقط رو به سوي امور بيروني داشت و ميكوشيد داستان يا موقعيتي را روايت كند، بلكه همچنان در لايهاي عميقتر، به سمت خود سينما نشانه ميرفت و خود آن را به مخاطب نشان ميداد و روايت ميكرد. از اين حيث آثار اين فيلمساز نظريهپرداز، چندان مورد اقبال عامه علاقهمندان به سينما واقع نبود، چرا كه او در فيلمهايش ميكوشيد قواعد مرسوم و اصول تثبيتشده را به هم بزند و شيوه بياني نو و متفاوت خلق كند. آنچه گدار بر پرده نقرهاي به نمايش ميگذاشت و طريقه و شيوه اين نمايشگري، غريب و ناهمگون مينمود و حوصله تماشاگر عادت كرده به هنجارهاي روايي و تصويري مرسوم را سر ميبرد يا او را در سردرگمي و ابهام فرو ميگذاشت. گدار همچون بزرگاني چون برگمان، برسون، دراير، تروفو، ژان كوكتو، تاركوفسكي، اريك رومر، آلن رنه، آنتونيوني، كوراساوا و فليني سينما را هنري ناب، يكه و يگانه ميدانست و وجه تجاري و بازاري اين هنر، برايش جذابيت چنداني نداشت.البته تاكيد گدار بر وجه هنري سينما، به معناي بيتوجهي و عزل نظر او از سياست و اجتماع نيست. بر عكس، ژانلوكگدار، يكي از سياسيترين سينماگران تاريخ سينماست و اتفاقا در رويكرد سياسي، بسيار راديكال و تندرو و معترض است. گدار از بازماندگان نسلي از هنرمندان و روشنفكران پرشور و هميشه در صحنه فرانسوي است كه ميان كار هنري و روشنفكري و كنشگري سياسي و تعهد اجتماعي مرزبندي نداشت و همواره نسبت به رويدادهاي بحثبرانگيز روز، اعم از اينكه درون مرزهاي فرانسه و اروپا رخ بدهد يا در ساير كشورها، واكنش نشان ميداد. بازتاب نگاه سياسي چپگرايانه و انتقادي در آثار گدار اما كمتر به صورت آشكار و در قالب بيانيههاي پر سوز و گداز يا قصههاي احساساتي مشهود است و بيشتر اين وجه اعتراضي خود را به صورت فرمي و در قالبهاي بياني- تصويري نشان ميدهد. گدار اعتراض خود به وضع موجود را - از جمله مناسبات سرمايهدارانه حاكم بر سينما- از طريق فيلمهايي خلاف آمد روز و خارق عادتهاي تصويري مخاطبان نشان ميداد. البته زبان تصويري تند و تيز او، در محتوا نيز گزنده و تلخ بود و گاه به صراحت به نقد وضع موجود و شرايط حاكم ميپرداخت. با مرگ گدار، نه تنها سينما كه هنر مدرن، يكي از پيشگامان خلاق و پركار خود را از دست داد اما چه باك كه نام ژانلوكگدار، نماد نوعي تلقي منحصر به فرد از سينماست؛ نگاهي كه او به روي سينما گشود و با وجود دهها اثري كه خلق كرده، هيچگاه فروبسته نخواهد شد؛ نگاه فيلسوف معترض سينما.