درباره «خيزش، غرش، آتش» يا «آر آر آر»
خوانش ابرقهرماني از مبارزان تاريخ هند
سحر عصرآزاد
فيلم سينمايي «خيزش، غرش، آتش» يا «آر آر آر» كه اين روزها روي اكران سينماهاي ايران است؛ عنوان سومين فيلم پرفروش تاريخ سينماي هند را به خود اختصاص داده و در جهان نيز با بازخوردهاي مثبتي مواجه شده كه نياز به تامل بيشتر بر اين فيلم را ايجاد ميكند. اس اس راجامولي؛ نويسنده و كارگردان هندي كه آثاري همچون «باهوبالي: آغاز» و «باهوبالي 2: فرجام» را در كارنامه دارد، بيشتر به ساخت فيلمهاي اكشن، حماسي و فانتزي شهرت دارد. «آر آر آر» به نويسندگي و كارگرداني راجامولي، براساس داستاني از پدرش؛ كي وي وجايندرا پراساد ساخته شده كه فيلمنامه دو فيلم ديگر او را نيز نوشته است. اصليترين ويژگي اين فيلم سه ساعته تاليوودي (به زبان تلوگو) را بايد فيلمنامه آن دانست كه خوانشي دراماتيك از زندگي دو مبارز واقعي تاريخ كشور هندوستان است. دو انقلابي كه در دهه 20 ميلادي و سلطه انگلستان بر اين كشور، براي استقلالطلبي و مبارزه با استعمار به روش خود جنگيدند و خط زندگي واقعيشان با هم تلاقي نداشت. به مدد جادوي درام و تخيلپردازي نويسنده و كارگردان، خط داستاني اين دو قهرمان ملي؛ آلوري سيتاراما راجو (رام چاران) و كومارام بيم (ان تي راما رائو جونيور) با يكديگر تلاقي كرده است. به اين ترتيب شيوههاي مختلف مبارزه آنها براي يك هدف مشترك، با خوانشي فانتزي دچار همافزايي شده و آنها را بدل به ابرقهرماناني كرده كه هم مخاطبان هندي با آنها حس قرابت دارند و هم مقبول طبع مخاطبان جهاني شدهاند. بالطبع در اين خوانش فانتزي، كارگرداني نقش مهمي دارد به گونهاي كه بتواند سويه ابرقهرماني، قدرت ناميرايي و پيچ و خمهاي داستاني را در كش و قوس فلاشبكهاي متعدد، چرخشهاي زماني و اتفاقات خلقالساعه؛ در جهان فيلم باورپذير و ملموس كند هرچند غيرواقعي. اين سويه ميتواند يادآور اغراق، بزرگنمايي و غيرمنطقي بودن مألوفِ رويدادها در فيلمهاي باليوودي و به خصوص اكشنهاي هندي باشد كه به عنوان يك سبك و سياق جا افتاده و هر اتفاق عجيب و غيرعادي را در فيلم، ممكن و شدني جلوه ميدهد. اما نكته اينجاست كه در «آر آر آر» همين ويژگي نهادينه شده براي مخاطبان و علاقهمندان سينماي هند؛ با خوانش فانتزي از واقعيت و شخصيتهاي حقيقي، به سبك و سياق فيلمهاي ابرقهرماني پهلو زده و به همين واسطه متعادل و پذيرفتنيتر شده است. فيلم با خط داستاني معرفي كاراكتر بيم، محافظ قبيله گوند در عادلآباد آغاز ميشود. درحالي كه مالي، دخترك خوشصداي قبيله، توسط يك صاحبمنصب انگليسي و همسرش ربوده ميشود و او براي رهايي دختر به دهلي ميآيد. شهري كه به شكل موازي پذيراي كاراكتر راجو است؛ جواني جاهطلب از ارتش هند كه براي ارتقا يافتن به يك افسر ويژه، ماموريت دستگيري بيم را به عهده ميگيرد. اين پيچيدگي و نياز دراماتيك ظاهرا متضاد كاراكترها، با بسط خطوط داستاني هر يك و اطلاعاتي كه از گذشته و حال آنها ارايه ميشود، رفاقت ناخواسته بين بيم و راجو را چالشبرانگيز ميكند. به خصوص وقتي متوجه ميشوند مبارزه با استعمار انگليس هدف مشترك آنها از مسيرهاي مختلف بوده است. ناگفته پيداست كه اين حجم از قصه در طول سه ساعت نياز به توزيع و گسترش تدريجي دارد تا بتواند هر لحظه مخاطب را با اطلاعات تازه مواجه كند و در عين حال در جهان آميخته به درام و فانتزي، باورپذير جلوه كند نه لزوما منطقي! اين اتفاقي است كه در فيلم «آر آر آر» افتاده و توانسته هم مخاطبان هندي را به واسطه ريشههاي تاريخي مستند و ذائقه شكل گرفته با جريان رايج فيلمهاي هندي همراه كند، هم اغراق و غيرمنطقي بودن رايج فيلمهاي باليوودي را با عبور از فيلتر فانتزي، به گونهاي تعديل و قابل هضم كند. فيلمساز تلاش كرده براي رويدادهاي تصادفي فيلم هم منطق و استدلالي هر چند ساده و ابتدايي طراحي كند كه همين نكته نشان ميدهد به سوراخهاي روايي داستان خود واقف بوده است، به همين دليل سر و شكلي دراماتيك به اين سويهها داده تا تعديل شوند و كمتر مخاطب را اذيت كنند. همانطور كه از موسيقي و سكانسهاي گروهي رقص و آواز كه شناسه جذاب فيلمهاي باليوودي است، بهره برده اما متناسب با جنس قصه و رويدادهاي محوري اين سويه را دراماتيزه كرده تا از ويژگيهاي بالقوه و امتيازات اصيل اين سينما بهره هوشمندانه برده باشد. هرچند ميتوان به نوع و كيفيت اكشن، صحنههاي زد و خورد و فانتزي حاكم بر سكانسهاي درگيري، مبارزات تن به تن و... در مقايسه با اكشنهاي بينقص و فانتزيهاي خوشساخت هاليوودي خرده گرفت، اما منصفانه اين است كه «آر آر آر» در نسبت با اسلاف خود در سينماي هند و قلههايي كه در داخل و خارج فتح كرده قياس شود تا نقاط قوت و ضعف و افقي كه پيش روي سينماي آينده هند قرار دارد، به درستي تحليل شوند. واقعيت اين است كه «خيزش، غرش، آتش» افق جديدي را پيش روي علاقهمندان سينماي هند و پيگيران فيلمهاي ابرقهرماني قرار ميدهد تا پيوند اين دو قطب را بر بستري متفاوت ببينند و از زاويه نگاه خود براي چرايي استقبال از اين فيلم پاسخي بيابند.