هم برو، هم ببر
ابراهيم عمران
به حتم شنيدهايم كه در زمانهاي نه چندان دور؛ خانوادههاي متمول و دارا و نه لزوما حكومتي فرزندان خويش را راهي اروپا ميكردهاند. در اين بين برخي از اين پولدارهاي زمان به همراه فرزندان خويش، فرد يا افرادي را نيز به خرج خود همراه فرزند راهي ميكردند. تا هم مواظب و تيمارگر آقازاده و خانمزاده باشند و هم از صدقه سري آنان، درس و دانش روز بياموزند كه مثال از اين دست در سه، چهار سده اخير زياد است و همگان آگاهند چه كساني به پشتوانه ديگران كسب علم كردهاند. مراد از اين پيش قلياني بحثي است كه در مورد مهاجرت و تحصيل نورديدگان برخي صاحب منصبان راه افتاده است. اين بار نيز بسان سالهاي پيشين درز كرده كه فرزند صاحب مقامي در اروپا و امريكا و كاناداست. به حتم بار آخر هم نيست و نخواهد بود. در دعواهاي سياسي و گلآلود كردن فضا، لختي اين خبر سيبل ميشود و به ناگاه هم فراموش. ولي اگر بر اساس نگره خطوط ابتدايي عمل شود و اين دوستان حكومتي يا شخصي كمي بيشتر سر كيسه را شل كنند؛ شايد به ثواب و صواب و صلاح باشد. مگر نه اينكه حاليه دوستان تازه كار مجلسنشين براي هر امري قانون وضع ميكنند؛ قانوني هم بگذارند كه فرزندان مقامهاي حكومتي و دولتي در صورتي ميتوانند رحل اقامت (دايم يا موقت) در ينگه بگزينند كه در كنار هر مهاجرتي، فردي داراي استعداد ولي كم توان مالي را هم با خود ببرند. آنگاه مشخص ميشود به قول تجار خاك خورده بازار چرا، يه شاهي برخي بيشتر و بعضي كمتر است؟! آري ميتوان با كمي دورانديشي نه مورد نوازش عموم قرار گرفت و نه براي دستگاه دولتي و حكومتي عقوبت نابجا خريد. هر چند پيشنهادهايي از اين دست شايد در وهله اول فانتزي و روياپردازانه به نظر آيد ولي مگر نه آن است كه هر آنچه براي ما (در اينجا صاحبان قدرت و پول) خوب است براي ديگران نيز بايد چنين باشد؟ اين از قسمت دولتي و حكومتي ماجرا. قسم شخصي آن نيز بسته به كرم و معرفت هر فرد متمول است كه دستي گيرد كه زياد در اين يادداشت مورد امعاننظر نيست. بودهاند افراد توانايي كه اين كار را انجام دادهاند و افراد قابل توجهي از قبل آنان آموزش ديدهاند در خارج از كشور. وضع قوانيني از اين دست زياد سخت نيست. اگر فرزندان مقامهاي رسمي براي كسب علم ميروند و فينفسه مذموم هم نيست؛ بچههاي افراد عادي هم بايد اين توان رفتن را داشته باشند. هم آنان بايد برگردند و هم افرادي كه احيانا همراهشان روانه ميشوند. اين قيد الزامآور برگشت خود ميتواند جواب پرسشهاي بيشماري گردد كه اين روزها تعيين وثيقه از آن پيشگيريهاي برنگشتن است.آنگاه مشخص ميشود به قول شيخ سخن: اگر پادشاه است وگر پينهدوز/ چو خفتند گردد شب هر دو روز