گاهي چه زود دير ميشود
آذر منصوري
امروز اربعين كسي است كه در سراسر جهان به عنوان نماد آزادگي شناخته ميشود. در چنين روزي كه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ است، مهسا اميني دختر مظلوم وطن در گوشهاي از اين ملك به خاك سپرده شد. روايت مرگ مهسا كه ژينا ناميده ميشد، آنقدر تلخ و تاثربرانگيز بود كه اگر اربعين هم نبود، همه ايران امروز عزا بود. مهسا با شيون و فريادهاي خانواده و دوستان و همشهريهايش به خاك سپرده شد، اما ايران در سوگ اوست. نه تنها آثار روحي و رواني هر كدام از اين فجايع تا مدتها روح و روان مردم ايران را ميآزارد، بلكه در شرايط تعميق روزافزون شكاف حاكميت-ملت نيز بر خشم و اعتراض مردم ميافزايد. سالهاست مدافعان حقوق زنان و برخي نوانديشان ديني با رويكردهاي مختلف ديني، سياسي و اجتماعي و فرهنگي در نقد گشتهاي ارشاد و حجاب اجباري گفتهاند و نوشتهاند. نگارنده اين سطور نيز از زمان فعال شدن گشتهاي ارشاد و برخوردهاي قهري با زنان به بهانه بدپوششي مكرر گفتهام و نوشتهام كه اين رويه با هيچ امر به معروف و نهي از منكري كه در دين ما به آن توصيه شده است، قرابت و شباهتي ندارد و پوشش زنان ايران، موضوعي تكساحتي نيست كه تصور كنيد با رفتارهاي سلبي و حتي ايجابي صرف، ميتوانيد آن را به نماد يك جامعه اسلامي تبديل كنيد و اساسا با اصرار بر اين رويه شما هم به گونهاي ديگر راه رضاشاه را در كشف اجباري حجاب ميرويد. مكرر گفتهايم كه راهحل اين مناقشه دو وجه دارد؛ وجه اول آن توجه به خواست زنان ايران مبني بر حق انتخاب پوشش است كه با قانون حجاب و رفتار گشتهاي ارشاد در تعارض است و هر قدر اصرار بيشتر بر اين رويه كنيد، مقاومت مدني عليه آن ابعاد گستردهتري پيدا خواهد كرد و ديديم كه سر از آن سوي مرزها هم در آورد و شوربختانه به عاملي براي فشار بر ايران هم تبديل شد. وجه دوم آن موضوعي فراتر از پوشش زنان است. سالها پيش در مطلبي به اين مساله با ابعاد حقوق بشري پرداختم. حرف اصلي در آن نوشته اين بود كه شما وقتي به زن ايراني ميگوييد بايد پوششي كه مطلوب من حكومتدار است را رعايت كني، زن ايراني هم از شما سوال ميكند كه اين جامعه اسلامي كه پوشش من بايد نماد آن باشد، چه آوردهاي براي من به عنوان زن ايراني و نيمي از جمعيت كشور داشته كه حالا پوشش مورد اصرار شما قرار است تكميلش كند؟! به بيان ديگر وقتي رتبه شكاف جنسيتي زنان ايران جزو پنج كشور آخر دنياست يعني حاكميت آوردهاي
در راستاي رفع اشكال تبعيض عليه آنها نداشته است و همين زن معترض به حجاب اجباري از شما سوال ميكند كه سهم من در اين جامعه اسلامي مدنظر شما از سياست و اقتصاد و اشتغال و كسب و كار و حقوق عادلانه در خانواده و... چه بوده است؟ اينها تنها بخشي از سوالاتي است كه نه تنها به آنها پاسخي داده نميشود، بلكه حتي نويسنده و گوينده متهم به طرح آنها هم ميشود! در چنين وضعيتي و با چنين صورتمسالهاي از ميزان تبعيضها عليه زنان ايران است كه مقاومت در برابر حجاب اجباري روز به روز ابعاد گستردهتري پيدا ميكند و به همين دليل باز هم مكرر پيشنهاد داديم عاقلانهترين اقدام از جانب حاكميت جمع شدن بساط گشتهاي بهاصطلاح ارشاد و حذف قانون حجاب اجباري است. توصيههاي مكرري كه آنقدر به آن توجه نكرديد كه اينبار به فاجعهاي بينهايت تلخ تبديل شد. مرگ مهسا اميني آنچنان جامعه ايران را در سوگ فرو برد كه كمتر وجدان بيداري را ميتوان سراغ گرفت كه در برابر آن سكوت كند و بيتفاوت از كنار آن بگذرد. اين داغ يك داغ فراگير است و خوب است در روز اربعين حسيني اين توصيه اكيد آن نماد آزادگي و ظلمستيزي را به فرزندشان يا به كساني كه خود را پيرو او ميدانند يادآوري كرد كه: «يا بُني إِياك و ظُلْم منْ لا يجِدُ عليك ناصِراً إِلا الله» اي فرزندم، از ظلم به كسي كه در برابر تو، هيچ ياريكنندهاي به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.