در جستوجوي اميد از دست رفته
حسن لطفي
از وقتي لبخند ليلا حاتمي را جلوي دوربين عكاسان حاضر در هفتادونهمين جشنواره فيلم ونيز ديدهام و صحبتهاي وحيد جليلوند را درباره فيلم جديدش (شب داخلي ديوار) خواندهام، حس خوبي دارم. حسي كه از وقت خبردار شدن از حضور فيلمهاي جليلوند و دو فيلمساز خوب با آتيه ديگر (متين وزير دفتري و هومن سيدي) در كنار فيلمساز منتقد و معترض (جعفر پناهي) در وجودم جوانه زده است. اصلا هم برايم مهم نيست نتيجه داوري اين دور از جشنواره چه ميشود و ليلا حاتمي و داوران ديگر شير طلايي را به كدام فيلم اهدا ميكنند. همين لبخند در كنار عكسهايي كه از عوامل اين چند فيلم ديدهام نشانه موفقيت سينماي ايران است؛ موفقيتي كه برخلاف تصور عدهاي ربطي به سياهنمايي فيلمسازاني همچون وحيد جليلوند ندارد. بهتر است صداقت كلام فيلمسازاني مثل او را بپذيريم و باور كنيم نقد اجتماعي آنها تلاشي براي بازگردن اميد از دست رفته است. اميدي كه براي كساني مثل او هنگام ديدن مشكلات كمرنگ ميشود. مشكلاتي كه براي از بين بردنش نياز به پذيرش آن است. انكار مشكلات و معضلات وقتي مردم با گوشت و پوستشان آنها را لمس ميكنند بيشباهت به انكار خورشيد در روز نيست. گذشته از آن هنگامي كه حمايت از بيان اين مشكلات و نمايش فيلمهايي كه فيلمسازانش دغدغههاي اجتماعي دارند را به بيگانگان واگذار ميكنيم بهطور ناخواسته و نامحسوس آنها را مبدل به دايههاي مهربانتر از مادر ميكنيم. آن هم در حالي كه بدون شك پيش از آنكه به فكر منافع مردم ايران باشند به فكر منافع خود هستند. يادمان باشد اگر فرزندان، همسر و عزيزانمان را از خود برانيم ديگراني هستند كه به آنها توجه كنند. يادمان باشد خيلي وقتها اصليترين كسي كه عليه ما است، خود ماييم. هيچكس تواناتر از خود ما براي ضربه زدن به خودمان نيست. آدمها با رفتار غلطشان رقبا را از بين نميبرند خودشان را نابود ميكنند. اين را آينده ثابت ميكند. آيندهاي كه از آنچه فكر ميكنيم به ما نزديكتر است.