آموزش در مقر پليس
تبسم نمازي
مهسا روي تخت بيمارستان با مرگ دست و پنجه نرم ميكند و فرماندهي انتظامي بيانيه ميدهد كه او براي آموزش قوانين به مقر نيروي انتظامي هدايت شده بوده است.
حال پرسش اين است مگر مهسا تمامي 23 سال عمرش تحت آموزش دايمي و رسمي جمهوري اسلامي نبوده و در اين چند ساعت حضور در مقر نيروي انتظامي قرار بوده چه چيزي فراتر از آن همه آموزش ايدئولوژيك شبانهروزي از نظام آموزشي در مدارس تا صدا و سيما تا آن همه بيلبورد تبليغاتي در سطح شهر بگيرد؟ آيا آموزشي كه پس از بازداشت در مقر پليس اتفاق ميافتد آن هم زماني كه فرد نه تنها خودش احساس پشيماني ندارد بلكه از سوي بخش بزرگي از جامعه هم مورد حمايت قرار ميگيرد واقعا ميتواند موثر باشد؟ يا برعكس او را مقاومتر و مصممتر از قبل ميكند؟ وقتي فردي به اتهام سرقت دستگير ميشود و جامعه بلافاصله او را بيگناه و قرباني وضعيت اقتصادي و دولت و تحريم هزارعامل، غير از طمع خود سارق ميداند، اين دزد جريتر از گذشته بازميگردد و به گفته خود نيروي انتظامي سارقان بارها و بارها دستگير و پس از گذراندن دوره حبس آزاد شده و حرفهايتر از گذشته به اعمال غيرقانوني خود ادامه ميدهند و واي به حال نوجوانان و جواناني كه رفتار خود را نه تنها غيرقانوني نميدانند كه البته در هيچ جاي كتاب قانون هم به اندازه و شكل مانتوي بانوان اشاره نشده، بلكه آن را حق طبيعي و انساني خود ميشمارند و حال ميبينند كه همانند مجرمان و سابقهداران و در كنار آنها در مقر پليساند و با آنها همانگونه برخورد ميشود كه با دزدان و زوربگيران و قمهكشان.
قطعا نتيجه چنين برخوردهايي هر چه باشد آموزش نخواهد بود تنها تنبيهي است كه فقط زخم نفرت بر پيكر اجتماع ميگذارد. بارها تصاويري از بازداشت بانوان در فضاي اجتماعي و اعتراض حاضران در صحنه منتشر شده كه اين تصاوير به آساني خشم و نارضايتي ديگراني را نشان ميدهد كه بازداشت نشدهاند و حال در نظر بگيريد خانواده فرد بازداشت شده چه ميزان خشم را با خود حمل ميكنند.
آيا مسوولان نيروي انتظامي تاكنون چند بار ديدهاند كه خانوادهها از بازداشت فرزندشان ابراز رضايت كرده باشند و حتي در موارد بهشدت محدودي كه خانواده هم با نوع پوشش فرزندش موافق نبوده وقتي خود خانواده قادر به توجيه كردن فرزند با زبان مهر و عطوفت نبوده مامور عصباني و گاه تند نيروي انتظامي قادر به تغيير در باور اين فرد است؟ ماموران نيرويي انتظامي تا چه اندازه آموزش ديدهاند كه بتوانند نقش يك آموزگار را داشته باشند كه اساسا هم اين امر به دليل ذات قدرتمندانه پليس نميتواند شدني باشد. ويژگي آموزش پايدار رابطه برابر ميان آموزشدهنده و آموزشگيرنده و پذيرش آموزگار از سوي فرد تحت آموزش است كه ناگفته پيداست كه اين نميتواند در مقر پليس و تحت جو سنگين نظامي آن اتفاق بيفتد.
تنها دليل چنين بازداشت و برخوردهايي صرفا ميتواند ايجاد ترس و تنبيه به اميد بازدارندگي باشد پس ديگر آموزش در اينجا معنا نميدهد. بهتر است به همان كلمه تنبيه اكتفا شود كه ارشاد و آموزش ابزارشان چيزي غير از بازداشت و جريمه است و علوم روانشناسانه تربيتي مدتهاست كه چنين روشهايي را مردود ميشمارند.