حق مهسا زندگي بود
جعفر گلابي
سن و سال و اتفاقا نوع حجاب و مجموع شرايط مرگ غمافزاي خانم مهسا اميني بدون اغراق يك شوك بزرگ به جامعه وارد كرد. بسياري از گروهها و احزاب و شخصيتها پيام دادند، مردم در شبكههاي اجتماعي گريستند، فرياد زدند و گاهي آرزوي مرگ كردند! پيداست كه شدت اين غم همه وجدانهاي بيدار را تكان داده است و ميتوان به جرات گفت كه اگر اينترنت هم نبود با كمي تاخير خبر گوش به گوش، سينه به سينه چون سيل خود را به همه جا ميرساند كما اينكه در مقاطع مختلف تاريخي كه حتي راديو و تلويزيوني وجود نداشته است برخي حوادث چنان برجسته شده، جامعه را تكان دادهاند كه تصورش سخت بوده است. در حال حاضر مسوولان مثل هميشه قول پيگيري دادهاند تا ابعاد ماجرا را مشخص كنند و اميدواريم براي يكبار هم كه شده اين محنت دردناك با معرفي و مجازات مقصران يا قاصران احتمالي و تغيير روشها و روندها اندكي كمتر شود و مثل موارد پيشين موضوع در آسمان رها نشود تا علي گونههاي جامعهمان از غصه دق كنند كه سزاوار است. اگرچه برخي اصولگرايان ماجرا را بزرگنمايي شده قلمداد ميكنند و عبور از كنار آن را ميپسندند، ولي بسيار بعيد مينمايد كه مسوولان و تصميمگيران حكومت شدت جريحهدار شدن افكار عمومي در اين رابطه را دريافت نكرده باشند. البته تاكنون در رفتار مسوولان در زمينههاي مختلف و حوادث مشابه تغيير يا ميل به تغيير ديده نشده و اغلب سناريوهاي تكراري به اجرا در ميآيند تا به قول معروف آبها از آسياب بيفتد و داغ قضايا سرد شود و نقطه سر سطر، همه چيز مثل گذشته ادامه پيدا كند! موفقيت نسبي و ظاهري در اينگونه موارد شايد اين تلقي را در ايشان ايجاد كرده كه در اين قضايا گردي به دامانشان ننشسته و نخواهد نشست. آنها در مديريت امواج اجتماعي خود را هوشمند و زيرك و توانا ميدانند و اساسا وضع موجود را داراي اشكال مهمي نميدانند كه نياز به تغييرات مهم و اصلاح روشها وجود داشته باشد.
با چنين تصوري به نظر ميرسد كه حتي احتمال تاثيرگذاري عوامل نفوذي در تخريب همه سرمايههاي اجتماعي را چندان جدي نميگيرند! اما به نظر ميرسد عبور آنها از حوادث بيش از اينكه ناظر به نوع مديريتشان باشد كه اتفاقا پرعيب و نقص است، به اين دليل است كه جامعه هنوز اميد دارد كه با مسالمت و بدون خسارتهاي بزرگ، روشها و روندها تغيير كنند و خواستهها و تمايلات مردم در تصميمها و سياستها اصل باشد و جامعه از طريق رفع موانع و وفاق ملي به پيشرفت و توسعه دست يابد.عدم انعطاف در رفتار مجموعه حاكميت واقعا اعجاببرانگيز است! براي نمونه، يك نظام چرا بايد براي ادامه پديدهاي به نام گشت ارشاد اين همه هزينه پرداخت و حجاب خانمها را به مساله اول خود تبديل كند؟! در موضوع پوشش خانمها فكر ميكنند و گفتهاند كه اگر كمي شل بگيرند وضع به جاي غيرقابل تحملي خواهد رسيد، ولي اين فكر اشتباه است، چنانچه ديدهايم كه با اين همه بگير و ببندها اوضاع حجاب روزبهروز بدتر ميشود و توقفي در آن ديده نشده است. اگر اجباري در كار نبود و اگر از راه درست و سماحت و نصيحت و خصوصا صداقت وارد عمل ميشدند بعد از كمي افراط و تفريط جامعه به نقطه تعادل خود ميرسيد و اين نقطه واقعي و پايدار بود (بحث در اين مورد مفصل است و در اين مختصر نميگنجد). دليل ديگر آقايان براي گريز از كوچكترين انعطافها چه در امور داخلي و چه در امور خارجي اين است كه اگر يك قدم عقبنشيني كنيم مجبور خواهيم شد قدم به قدم بازگرديم و همه قدرت و هويت و امتيازات خود را ازدست بدهيم! با اين تفكر و تصور خدا ميداند كه تاكنون چه فرصتهاي بزرگي را از دست دادهايم و چه خسارتها كه چشيدهايم. ميتوان نمونههايي آورد كه اتفاقا انعطافهاي بجا و بهموقع در سياست اغلب سبب اقتدار و پيشرفت و خصوصا جلوگيري از شكست و خسارت بوده است. بهترين نمونه آن قبول قطعنامه شوراي امنيت در جنگ با عراق بود كه كشور را از يك پرتگاه حتمي نجات داد. در طول تاريخ هم سياستمداران پيروز آنها بودهاند كه براساس شرايط روز با عقلانيت حركت كرده براي خود هيچ دوست يا دشمن هميشگي نتراشيدهاند. تامين منافع ملي در داخل رعايت دقيق حقوق شهروندي و پاسداشت كرامت همه انسانها و در خارج تشنجزدايي و ايجاد ارتباط دوستانه با جهان و استفاده هوشمندانه از مناسبات موجود بينالمللي است. رعايت اين دو اصل متضمن هيچ عقبنشيني نيست و نه تنها تهديدهاي داخلي و خارجي را به شدت كاهش ميدهد كه فرصتهاي بزرگ اقتصادي و اجتماعي پديد ميآورد. درگيري كشور و جامعه با انواع تابوهاي غيرضرور شرايط زندگي را واقعا سخت كرده است چنانچه طبق آمار خود مسوولان مهاجرت خصوصا مهاجرت نخبگان ابعاد انفجارآميزي به خود گرفته است. قطعا اشتباه ميكنند كساني كه تصور ميكنند مرگ يك دختر 22 ساله با اين حجم از بازتاب اجتماعي جراحتهاي عميق را متوجه روح و روان جامعه نخواهد كرد. خستگي، نااميدي، سرخوردگي، ترس، غم و ابهام و تيرگي چونان پتك گران سينهها را ميكوبد و جامعه را از بالندگي و تحرك باز ميدارد. مردم زندگي ميخواهند نه اينكه تنها زنده باشند و نفس بكشند. مهسا و ميليونها دختر و پسر ايراني ميخواهند زندگي كنند و از نعمتهاي خدادادي لذت ببرند و اين حق آنان است. نتيجه تراكم انواع فشارها خصوصا فشارهاي اجتماعي و اقتصادي هر دلسوز آگاهي را متوجه عمق خطراتي ميكند كه روزي از جايي سر بر ميآورند كه درمانپذير نيستند. مشكل آنجاست كه گويي فشارسنج مسوولان معيوب است يا آقايان به اعداد آن توجه نميكنند.