• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5321 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۹ مهر

شجره سترگ موسيقي آوازي ايران

پيروز ارجمند

در آستانه سالگرد درگذشت استاد محمدرضا شجريان ضمن ياد و گراميداشت استاد فقيد، به بررسي اجمالي زندگي هنري، جايگاه و رفتارهاي اجتماعي شجريان طي حيات هنري‌اش مي‌پردازم. كتاب پديدار‌شناسي محمدرضا شجريان، حاصل هشت سال پژوهش است. اين كتاب به انتشار نرسيده و اميد وارم به زودي زمينه انتشار آن فراهم شود. كتاب در دو بخش بررسي آواز؛ شامل ترانسكريپسيون و تحليل و تطبيق آوازها و بررسي جايگاه و رفتارهاي اجتماعي محمدرضا شجريان است. اين يادداشت، خلاصه‌اي است از بخشي از كتاب مذكور و روايت زندگي هنري محمدرضا شجريان، شجره سترگ موسيقي آوازي ايران. كمتر هنرمند ايراني در چند سده اخير داراي چنين جايگاه هنري رفيع و اجتماعي وسيع بوده است. هرچند نقدهايي جدي نيز از سوي منتقدانش وارد مي‌شود چه به شيوه بيان آوازي يا به واكنش‌هايش به افراد يا جريانات اجتماعي از جمله؛ قطع همكاري با مركز حفظ و اشاعه موسيقي در دهه پنجاه و همچنين همكاري با آهنگسازان و نوازندگان جوان و درجه چندم به جاي پرويز مشكاتيان و گروه عارف و محمدرضا لطفي و گروه شيدا است. البته شجريان پاسخ اين انتقادات را مستدل داده است. زندگي اجتماعي محمدرضا شجريان در چهار دوره قابل بررسي و ملاحظه است: 
 نخست؛ دوره آغاز فراگيري قرآن و آواز نزد پدر و شروع تدريس و معلمي تا ورود به راديو و برنامه گل‌ها در سال 1345.
اين دوره مصادف با حضور شجريان در كلاس‌هاي اسماعيل مهرتاش در تماشاخانه لاله‌زار بود. حضور شجريان در كلاس‌هاي مهرتاش و بازي در تئاترهاي موزيكال در دوره‌اي است كه موسيقي ايران تحت‌تاثير موسيقي غرب به سمت استفاده از سازهاي غربي با شيوه نوازندگي و رپرتوار موسيقي ايراني قرار دارد. در اين دوره هنوز موسيقي و موسيقيدانان ايراني در جايگاه اجتماعي مناسبي قرار نگرفته‌اند و به همين دليل او از نام مستعار سياوش بيدگاني استفاده مي‌كند تا آوازه خوانندگي‌اش به گوش پدر نرسد. در اين دوره برنامه گل‌هاي راديو بيشترين تاثيررا بر تعليم خوانندگي او مي‌گذارد. شجريان از همين دوره، عزم جدي بر حضور نيافتن در كاباره و مجالس شبانه دارد. 
دوره دوم؛ از آشنايي او با نورعلي برومند نوازنده تار و رديف‌دان در سال 1350 در مركز حفظ و اشاعه موسيقي آغاز مي‌شود. اين دوره مصادف با شكل‌گيري جريان سنت‌گرايي در موسيقي ايراني است.

از جمله افرادي كه جريان سنت‌گرايي را پيش مي‌بردند به دكتر داريوش صفوت، نوازنده سنتور و سه‌تار و مدير مركز حفظ و اشاعه موسيقي، نورعلي برومند و هم‌دوره‌هاي شجريان از جمله، پرويز مشكاتيان، محمدرضا لطفي، حسين عليزاده، پريسا، داوود گنجه‌اي، محمد علي حداديان، ناصر فرهنگفر، جلال ذوالفنون، مجيد كياني و رضوي سروستاني اشاره مي‌شود. به‌رغم نقدهايي كه بر حضورش در جشن هنر شيراز وارد شد همواره با تاييد و دفاع او روبرو شد. 
اين دوره از زندگي موسيقايي و حيات اجتماعي‌اش با خواندن در آلبوم‌هاي ده‌تايي چاووش در سال 57 به پايان مي‌رسد كه نمونه‌اي از موسيقي زيرزميني انقلابي پس از انقلاب مشروطه و انجمن اخوت هستند. هر چند شجريان به جز دو ترانه ملي؛ «ايران ‌اي سراي اميد» و «سواران دشت اميد» از ساخته‌هاي لطفي و عليزاده، از ديگر آهنگ‌هاي آلبوم‌هاي چاووش رضايت ندارد. شايد بتوان اين دوره را ورود شجريان به جريان‌هاي سياسي و اجتماعي بدانيم. شجريان هيچگاه به جريان چپ و حزب توده وارد نشد و همين نقطه اختلاف ايدئولوژيك او با لطفي بود. شجريان با نحله فكري داريوش صفوت مخالفت مي‌كرد و همين موجب خروج خودخواسته از مركز حفظ و اشاعه موسيقي بود.
دوره سوم از حيات هنري و اجتماعي شجريان مربوط به پس از انقلاب اسلامي است. حذف خوانندگان زن و خانه‌نشيني يا فوت بسياري از استادان از جمله بنان و محمودي خوانساري و عدم اجازه فعاليت براي بعضي از خوانندگان از جمله گلپا، شهيدي و ايرج، ممنوعيت موسيقي پاپ و همچنين سابقه عاري از هر نوع وابستگي به خاندان پهلوي يا جريان‌هاي سياسي فعال باعث شد تا شجريان فعاليت‌هاي خوانندگي‌اش را بدون داشتن رقيب و با مجوز از دولت ادامه دهد و اجراي مشتركش با لطفي در سفارت آلمان پس از آزادي از بازداشت يك‌روزه او موجب خلق اثري ماندگار در موسيقي ايران شد با نام «عشق داند». لطفي پس از اين اجرا از ايران مهاجرت كرد.
هوشمندي او در همكاري با مشكاتيان و انتخاب اشعار مناسب با زمانه و انتشار آلبوم‌هاي موفق با تيراژ ميليوني در ايام جنگ هشت ساله باعث تعالي هر چه بيشتر نام استاد شجريان شد. هر چند حضورش در برنامه تحويل سال نو به دعوت لاريجاني رييس وقت صدا و سيما نقطه ديگري از همكاري با دولت و ارايه نظرات موافق و مخالف بود. در اواسط دهه هفتاد، مهدي كلهر رييس وقت مركز موسيقي صدا و سيما با دفاع از دستكاري در سرود ميهن ‌اي ميهن آن اثر را پخش كردند و با اعتراض شجريان روبرو شد. ديري نپاييد كه شجريان در نامه‌اي به صدا و سيما، آن سازمان را از پخش كليه آثارش به جز ربنا بر حذر داشت. 
دوره چهارم كه دوره افول هنري شجريان قلمداد مي‌شود به دو دليل اصلي برمي‌گردد. نخست؛ موضع‌گيري او در همكاري با استادان موسيقي نسل پيش، از جمله جليل شهناز، حسن كسايي، فرامرز پايور و همچنين شروع اختلافش با پرويز مشكاتيان و قطع همكاري‌شان است. او به آهنگسازي و اجراي با نوازندگان نه چندان مطرح روي آورد و حاصل آن خلق آثاري با درجه‌اي بسيارپايين‌تر از آثاري بود كه تا آن زمان خوانده بود. از معدود آثاري كه در اين دوران توليد كرد و ماندگار شدند آثاري هستند كه به آهنگسازي يوسف زماني، كامبيز روشن روان، مجيد درخشاني و همراهي با حسين عليزاده و كيهان كلهر است. 
دومين دليل براي افول شجريان به مواضع سياسي و اجتماعي او پس از سال 88 برمي‌گردد و محدوديت‌هايي كه براي صدور مجوز آلبوم و كنسرت براي او پيش آمد. اين دوره مصادف با آغاز بيماري استاد است. بيش از يك دهه طول كشيد تا مجوز آلبوم خراسانيات براي او صادر شد ولي اين دوره مصادف شد با اوج بيماري شجريان و حتي اگر مجوز اجراي كنسرت نيز داده مي‌شد ديگر استاد توان اجراي صحنه را نداشت. نقطه اميد او براي تداوم مكتب آوازي‌اش، شروع خوانندگي همايون بود كه از كنسرت «همنوا با بم» شروع شده بود. هر چند همايون مسير خوانندگي‌اش را پس از مدتي از شيوه استاد شجريان جدا كرد و اين تغيير شيوه مورد تاييد استاد شجريان قرار گرفت. شايد استاد شجريان مي‌خواست قله آوازي براي هميشه در فتح خودش باقي بماند و همايون، قله‌اي ديگر را در تصنيف‌خواني فتح كند و سوداي صعود به قله آوازي فتح شده توسط پدرش را در سر نپروراند. شجريان همواره در ايران زندگي كرد و هيچگاه مهاجرت نكرد. او معتقد بود موسيقي بايد با شرايط زمانه هماهنگ باشد. آوازي كه خوانده مي‌شود بايد بيان حالات شنونده و خواننده باشد و محيط زندگي ما در آن متجلي باشد. به اين خاطر در هر زمان خاص، برنامه موسيقي، كيفيت آن فضاي فرهنگي و اجتماعي را به خود مي‌گيرد. يك اثر خوب و ممتاز موسيقي بايد با فضاي اجتماعي خود در ارتباط باشد.
٭اتنوموزيكولوژيست و آهنگساز

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون