بازخواني پرونده ويژه روزنامه اعتماد
در 20خرداد95 با موضوع دهه هشتاديها كه مسوولان توجهي به آن نكردند
«اعتماد»
هشدار داده بود
از ظهور نسل c تا مطالبات نسل z
صداي پاي دهه هشتادي ها
تيتر اول« اعتماد» 20 خرداد 1395
محمد سلطانيفر استاد ارتباطات در بخشي از يادداشت خود نوشته بود
معماي نسل C
چنانچه سيستمهاي آموزشدهنده بخواهند با دهه هشتاديها مبارزه قهرآميز كنند، آنها اين سيستمها را دور زده و راه خود را پيدا ميكنند
ما بايد به يك باور برسيم و آن اين است كه با نسلي مواجهيم كه با نسلهاي سابق خود، پدران و مادران و پدربزرگان و مادربزرگان خود تفاوت بسيار فاحشي دارد. در دنيا به اين نسل، نسل C ميگويند، اين نسل خصوصيات خاص و مشترك خودشان را دارند. سن آنها از نوجواني تا حداكثر 25 سال تعريف ميشود. آنها كسانياند كه تمام رهبري و راهنماييهاي خود را از شبكههاي مجازي دريافت ميكنند. غالب اوقات فراغت خود را با شبكههاي مجازي مشغول هستند و براي انتقال پيام و دادههاي خود از فضاي مجازي استفاده ميكنند، روابط رودرروي بسيار محدودي دارند، اما چنانچه تصميم بگيرند تجمعاتي را شكل دهند، از راهبري شبكههاي مجازي تبعيت ميكنند. نقش والدين در آنها بسيار كمرنگ است. آنها به نوعي شبكههاي مجازي را جايگزين آموزههاي والدين خود كردهاند. تبعيت آنها از معلمان و سيستمهاي آموزش سنتي نظير والدين و آموزشهاي رسمي مثل دبيرستان و دانشگاه هر روز كمتر شده و آموزههاي خود را در فضاي ديگر دنبال ميكنند. چنانچه سيستمهاي آموزشدهنده بخواهند با آنها مبارزه قهرآميز كنند، آنها اين سيستمها را دور زده و راه خود را پيدا ميكنند. پس بهتر آن است كه اين سيستمها به جاي تحريم شدن در اختيار آموزشدهندگان قرار گيرد و سيستمهاي رسمي و والدين براي هدايت و كنترل فرزندان خود شخصا آلوده به اين فضا شوند. در غير اينصورت كساني كه تحريم ميشوند خود تحريمكنندگان خواهند بود. تجمع دو روز گذشته بزرگراه ستاري نه نخستين نوع از اين تجمعات بود و نه آخرين آنهاست، آنچه در پارك آب و آتش اتفاق افتاد، بازي پاشيدن آب روي ديگران، تجمع ميدان مادر و مسائلي شبيه به آن از جمله زنگهايي است كه به دنبال هوشيار كردن ما در شناخت اين نسل C است. اين نسل دهها خصوصيت روانشناسانه و كاربردي دارد. چنانچه ما اين خصوصيات را نشناسيم نسل C ما را مجبور به پذيرش تحميل آنان خواهد كرد.
اين موضوع كه ما در طول تاريخ هميشه با تكنولوژي با تاخير برخورد كرديم، يكي از خصوصيات ذاتي ما ايرانيهاست. اما اينكه اين رسانه امروز آنچنان بر جوانان ما مستولي شده كه بايد به اجبار هم كه شده آن را بشناسيم، موضوع ديگري است. در گذشته تاخر ما در شناخت تكنولوژي فاصله و شكاف ما و دنيا را عميق ميكرد، اما امروز عدم شناخت ما نسبت به اين تكنولوژي، شكاف نسلي ما را از درون عميقتر ميكند. امروز خطر، جديتر در كنار ما است و با دادن هزينه و جبران آن توسط سيستمهاي مالي قادر به پوشش اين خطر نيستيم. چنانچه امروز ما تكنولوژيهاي نسل C را نشناسيم فرزندانمان را از دست ميدهيم. رشد شكاف نسلي كه در گذشته تصاعد حسابي داشت، به شكاف نسلي با رشد تصاعد هندسي تبديل خواهد شد و به زماني خواهيم رسيد كه هيچ چيزي نتواند اين شكاف را پر كند. اما دليل اينكه چرا ما نسلهاي گذشته نميخواهيم اين رسانه را بشناسيم آن است كه يك، اميدواريم كه در خواب بوده باشيم و اين اتفاق بر ما مستولي نشود و دوم اينكه رفتن به سمت اين تكنولوژي نياز به صرف وقت و هزينه دارد كه در باورهاي ما نميگنجد، سوم اينكه اين تكنولوژي دائم در حال تغيير است و افراد سنتي تغييرات دايمي را نميپذيرند و چهارم آنكه ما والدين اميدواريم بتوانيم نسل آينده را تابعي از خود كنيم و هنوز به اين باور نرسيدهايم كه بايد تابعي از نسلهاي جديد باشيم.