كاش خبر خوبي برسد
نيوشا طبيبي
تشنه خبر خوبي هستم، بلكه اين اضطراب درونيام، اين غم سنگين روي دلم اندكي تسكين پيدا كند. احوالم خوش نبود تا چشمم به برگه خاطرات دختر كابلي افتاد. آن نازنين معصومي كه همچون ۵۲ دختر بيگناه ديگر در آتش جهالت و سنگدلي و درنده خويي سوختند. آن برگه خاطرات و اتفاقات اين روزها كه بر وطن ميگذرند بههم گره خوردند و احوالم را بدتر از بد كردند. حادثه مظلومانه و غيرقابل باور كشته شدن جمعي از هموطنان عزيز بلوچمان خبر تلخ و سياه و غير قابل هضم ديگر اين روزهاست.
در هر دو مورد جانيان و قاتلان سنگدلي كه دست به اين جنايات زدهاند، از قباحت و زشتي و پليدي عمل ننگينشان حاضر به اعلام نام و مسووليتشان هم نيستند. تروريستها در دهههاي پيشين، آن زمان كه با انواع اسامي اسلامي و خلقي و انقلابي آدم ميكشتند، شهامت اعلام و برعهده گرفتن مسووليت آدمكشي و بمبگذاريشان را داشتند. غالبا قتل عام جمعي عدهاي بيگناه از مردم عادي را «عمل انقلابي» و انجام وظيفه ديني ميخواندند. گروه تروريستي جندالله، بعد از جنايتش در تاسوكي و متوقف كردن خودروهاي مردم عادي و اعدام آنان، مسووليت كار خودشان را برعهده گرفتند و حتي از سر بريدن و كشتن قربانيانشان تصويربرداري كردند.
در حوادث آموزشگاه كاج كابل و پرپر شدن دختران نازنين معصوم و نمازگزاران بيگناه زاهدان، از شدت سنگيني بار قبح و زشتي اين اعمال، هيچ سازمان تروريستي و هيچ فردي، تاكنون مسووليتي نپذيرفته. هزارهها، مانند ديگر خواهران و برادران افغان، از نزديكترين خويشاوندانمان هستند. هزارهها، به فارسي سخن ميگويند، پيوندي ابدي با ايرانيان دارند. آنها چندينبار در تاريخ قرباني نسلكشي بودهاند. شايد جرم آنها همين فارسيزباني و نزديكيشان به ملت ايران باشد. آنها كه ايران و افغانستان را جدا و رو در رو ميخواهند، بارها دست به كشتار مردم مظلوم و بيدفاع هزاره زدهاند. عجبا از دولت ايران كه ابدا واكنشي درخور اين مصيبت نشان نداده. پرپر شدن ۵۳ دختر معصوم افغان كه بيشتر آنها هزاره بودهاند، به دلايل انساني و ديني و تاريخي، واكنشي جدي و تند را از سوي دولت ايران ميطلبيد. درباره حادثه زاهدان، كمتر رسانههاي داخلي به ابعاد و عمق اين فاجعه دردناك پرداختند. تهيه گزارشي جامع و دقيق از چگونگي اين حمله ميتواند توجه مردم را به اين فاجعه كه هموطنان عزيز بلوچ و همه ديگر ايرانيان را مصيبت زده و داغدار كرد، جلب كند. شايد با واكنشهاي جدي و عميق و مستمر به چنين جناياتي، در آينده از بروز مجدد آنها جلوگيري شود. چنانكه قاتلان هر دو حادثه برخلاف رويه معمولشان در گذشته از برعهده گرفتن مسووليت جنايت و بيان هدفشان از ارتكاب آن، بيم دارند. يعني جنايت در حدي از پليدي و شقاوت و نامردمي و سنگدلي است كه عاملانش هم ترسيده و رو پنهان كردهاند.
كاش اين روزها خبر خوبي برسد، خبري از زندگي، از شادماني، از نجات يافتن، فراواني و ارزاني. از اينكه جنگ اوكراين و تاجيكستان و افغانستان و سوريه و هر جاي ديگري در دنيا كه گلوله و بمب و موشك در كار هستند، تمام شده. خبر اينكه هيچ كودكي هيچ آرزويي، نسوخته و برباد نشده. خبر اينكه ديگر هيچ مادر و پدري و هيچ خانوادهاي داغدار عزيز و جوانشان بر اثر انفجار بمب، اصابت گلوله و فرو افتادن موشك نشدهاند. خدا كند كه اين مصيبتهاي جمعيمان، اين دردهاي عميقي كه زندگي روزمره را به گذراندن ساعتهايي تلخ و بياميد مبدل كرده تمام شوند.
اين دردها، اين تلخيها، چنان باري بر دوش ما نهاده كه زخم ناسور آن بر روان و اعصاب تك تك ما باقي خواهد ماند. اين تروماي جمعي ميتواند چنان آثار زيانباري به همراه داشته باشد كه حتي توليد ملي و اقتصاد كشور و كسب و كارها را تحت تاثير قرار دهد. ميتواند بر نرخ رشد و رونق و كسادي كسب و كارهاي بزرگ و كوچك موثر باشد. اگر بذر نااميدي و دلسردي و آسيبهاي روحي و رواني ريشههاي عميقتري دهند، كار ملك و ملت را به مضيقه و سختيهاي بيشتري ميكشانند. مردمي كه روانشان آسيب ديده و رنجور است، اميدشان به آينده را از دست رفته ميبينند، توانشان را براي ادامه زندگي، براي ابتكار، فعاليت، سرزندگي و نشاط از دست ميدهند. به خمودگي و سياهي و افسردگي سقوط ميكنند.
براي درمان و التيام اين تروماي جمعيمان، اين روانهاي آسيب ديده از مصيبتهايي كه در همين يك ماهه بر سرمان آمده چه بايد كرد؟