يك كارشناس آموزشي:
وزير نبايد اجازه ورود لباس شخصيها را به مدارس بدهد
وحيد استرون
طي چند روز گذشته و همزمان با اعتراضات دانشآموزان در مدارس، صحبت و اخباري در خصوص بازداشت تعدادي از دانشآموزاني كه در اين ناآراميها شركت داشتند منتشر شد. با وجود تكذيب مجلس در اين خصوص و مسوولان وزارت آموزش و پرورش، اما وزير اين امر را تاييد كرد و از همان روز نحوه بازداشت آنها و ورود لباس شخصيها به داخل مدارس به چالشي جديد براي آموزش و پرورش بدل شد. هرچند يوسف نوري، وزير آموزش و پرورش اشارهاي به تعداد دانشآموزان بازداشتشده نكرد اما تاكيد كرد: «دانشآموزي در زندان نداريم و مواردي هم اگر بازداشت باشند براي بحث اصلاح و تربيت است كه در مركز روانشناسي هستند و دوستان كارشناس كارشان را انجام ميدهند تا بعد از اصلاح به محيط مدرسه برگردند.» اين صحبتها با واكنشهاي مختلف و حتي انتشار بيانيهاي با امضاي 600 نفر از فرهنگيان كشور در محكوميت ورود لباس شخصيها براي بازداشت دانشآموزان منجرشد. آنچه در اين بيانيه بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته بود صحبتهاي وزير آموزش و پرورش بود كه در آن بيان شده بود؛ تعدادي از دانشآموزان بازداشت شده و به مركز اصلاح و تربيت فرستاده ميشوند تا كارشناسان روانشناس آنها را ارشاد كنند و شخصيتهاي ضد اجتماعي در آنها شكل نگيرد. همچنين براساس آنچه در اين بيانيه آمده است تاكيد شده؛ اينگونه صحبتها از سوي وزير آموزش و پرورش بيسابقه است چرا كه وزيري كه بايد حامي و پشتوانه مجموعه زيردست خود باشد، به نوعي با بيتفاوتي خود، آب برآتش برخوردهاي سلبي با دانشآموزان ميريزد.
اعتراض بدون صلاح، جرم نيست
در اين شرايط محمدرضا نيكنژاد، كارشناس آموزشي با تاييد اين انتقادها معتقد است كه بر اساس اصل 27 قانون اساسي، اعتراض دانشآموزان قانوني و بدون حمل سلاح صورت گرفته و به كسي يا وسيلهاي آسيبي از سوي دانشآموزان نرسيده است. وي درمورد فرستادن اين نوجوانان و جوانان به كانونهاي اصلاح و تربيت ميگويد: «حتي اگر اين بچهها آسيب نيز رسانده بودند، نبايد به زندان و كانون اصلاح و تربيت بروند. مراكز اصلاح و تربيت، همان زندان كودكان است و افرادبزهكاري كه در آنجا حضور دارند، جرمهاي سنگين تا حد قتل هم انجام دادهاند يا سرقتهاي خشن مرتكب شدهاند. چرا بايد تعدادي از دانشآموزان كه سبك زندگي مد نظر شما را قبول ندارند و به اين شرايط اعتراض ميكنند، به زندان بروند؟ در حقيقت بايد افرادي كه با اين كودكان برخورد و آنهارا بازداشت ميكنند، به مراكز روانشناسي بروند. نه بچههاي جامعه كه حقوقي براي خود متصور هستند. اگر شما دلايلي داريد كه اين كودكان و نوجوانان اشتباه ميكنند با آنها گفتوگو كنيد، نه اينكه بعد از 40 سال و در شرايطي كه هنوز يك خط فكري براي زندگي كودكان تعيين نشده، ماموران به داخل مدرسه بروند تا با بچههاي مردم برخورد كنند.» وي در ادامه صحبتهايش ميگويد: «مشكل از مديران كشورماست نه از كودكان، چرا كه نتوانستهاند دانشآموزان را قانع كنند كه دارند اشتباه ميكنند. اين دانشآموزان نياز به اقناع دارند نه تنبيه، نه بازداشت و نه فرستادن به كانون اصلاح وتربيت و مشاوره. مگر اين بچهها مشكل رواني دارند؟ آنها سبك زندگي مد نظر دولت و حاكميت را قبول ندارند و اين شما مديران هستيد كه تفاوت نسلي را با دهه هشتادي و نوديها قبول نداريد. بعد ميگويند كه اينها اشتباه ميكنند و لباس شخصيها را به داخل مدرسه ميفرستند تا آنها را بازداشت كنند! اين حاصل سياستهاي اشتباه مديران در چند دهه گذشته است.
نيكنژاد با اشاره به اينكه اين روند هم آسيبهاي كوتاهمدت براي اين كودكان دارد و هم بلندمدت، ميافزايد: «اين برخوردهاي در كوتاهمدت به شكل هويتي و شخصيتي و در بلندمدت «سرنوشت» آنها را تحتالشعاع قرار ميدهد. در حقيقت اين نوع برخورد با كودكان و نوجوانان به جاي اينكه آنها را اقناع كنند، باعث بروز خشونت بيشتر در آنها ميشود. در واقع برخوردها به مثابه استخوان لاي زخم است كه ميتواند در شرايطي ديگر خود را به اشكال مختلف در سطح جامعه بروز دهد.»