سياهپوش
حسن لطفي
اواسط دهه شصت داستان كوتاهي نوشته بودم كه در آن زني در روزگار جنگ و در شبي كه اعلام وضعيت قرمز شده، وقت بردن پسر خردسالش به بيمارستان گرفتار شرايط سختي ميشود. شرايطي كه جوان مسافركش هوسراني برايش فراهم ميكند . زن از چنگ جوان ميرهد، اما وقتي به بيمارستان ميرسد فرزندش از دنيا رفته است . داستان را براي استادي (پرويز زاهدي) خواندم . در نقد آن نكات بسياري گفت، اما يك حرفش براي مني كه فاجعه را در مرگ فرزند زن ميديدم، قابل درنگتر بود . استاد معتقد بود فاجعه در مرگ زن نيست و مرگ تحميلي فرزند او، ذهن خواننده را به سمت ديگري هدايت ميكند . فاجعه براي او در حضور مزاحم جواني شهوتران بود كه به خواستهها و برخورد زن توجه نداشت . براي استاد، تاكيد نويسنده بر مرگ فرزند باعث عادي شدن، نديدن و از كنار اتفاقي شرمآور بيتوجه گذشتن شده بود . انگار اين روزها بار ديگر نياز به كسي مثل او است كه اينبار نه در نقد داستان، بلكه در نقل وقايع اين چند هفته يادمان بيندازد فاجعه فقط در كشتن و كشته شدن افرادي از دو طرف نيست . قصد انكار درد عظيم مرگ هيچ كدام از طرفين را ندارم . گذشته از باطل و حق بودنشان هيچ وقت انسانيت اجازه نميدهد كه با بيادبي و نوعي وحشيگري بگويم به درك كه... در هر صورتي مرگ انسان، خصوصا ناخواسته، خصوصا با خشم دردآور است. اما براي تفكري كه از عادي شدن بعضي وقايع هراس دارد، گاهي اوقات اين مرگها باعث فراموش كردن وقايع فاجعهبار ديگر ميشود . وقايعي كه گاه به چشم ميآيد (ورود نيروهاي نظامي به مدرسه و دانشگاه، كتك زدن انسانهاي بيسلاح، دستگيري و تهديد به خاطر بيان عقيده، آتش زدن و از بين بردن اموال عمومي، ناديده گرفتن قانون، فحش دادن، تهمت زدن و...) و گاه به ديده نميآيد (ترس ايجاد شده براي ابراز نظر، تصميمگيري با خشم، دروغگويي مفرط، ضربه زدن به اسلام و شريعت، دينگريزي، نفراتپراكني و...) . در اينكه ديده شدن يا نشدن اين اتفاقات تاثيري در قضاوت درست آيندگان ندارد، شكي نيست. حتي اگر قصد حذف وقايع از حافظه را به شيوه شخصيتهاي فيلم مردان سياهپوش داشته باشيم، امكانش نيست . منظورم با استفاده از دستگاه پاككننده حافظه مامورين سياهپوش در اين فيلم است. نه به خاطر اينكه هنوز چنين دستگاهي ساخته نشده، بلكه به خاطر وجود قادر متعالي است كه همه چيز را به درستي ميبيند . شايد اگر بيشتر به او و حافظهاش فكر كنيم خيلي از وقايع امروز در خيابانها، دانشگاهها و... جور ديگري پيش برود.