من هم گريه كردم
حسن لطفي
دقيق يادم نيست وقتي ساعت دو و بيست و شش دقيقه روز سيام خرداد ماه سال 1373 جانيان داعشي با انفجار بمب پنج كيلو گرميشان 25 زاير مظلوم امامرضا(ع) را به شهادت رسانده و 290 نفر را مجروح كردند. چه كساني امنيت جامعه را مختل و شرايط را براي حضور آنها فراهم كرده بودند؟ همانطور كه به خاطرم نمانده قبل از حمله به مجلس شوراي اسلامي و... چه افرادي توي خيابانها آتشبيار معركه دشمنان خارجي بودند.
اما خوب به خاطر دارم در تمام آن موارد - خصوصا فقره انفجار بمب در حرم امام رضا (ع) - من هم مثل بسياري از ايرانيان اگر اشك هم به چشم نياوردم در درون گريستم. (چيزي شبيه گريههاي امروزم كه با ديدن تصاوير اعتراضات خياباني دچارش ميشويم) گريهاي كه همراه با آه و نفرين و نفرت بود. نفرتي كه حالا پس از بيست و سه سال و اندي، يكبار در دل افراد بسياري نشسته است. بيست و سه سال و اندي پس از آن حادثه تلخ اينبار شيراز قتلگاه مظلوماني شد كه با خواست ددمنشاني به خون غلطيدند كه خودشان را محق به هر كاري، حتي آدمكشي ميدانند. برايشان كشتن انسانهاي بي گناه افتخاري است. افتخاري كه در چشم انسانهاي سالم با هر عقيده و مرامي نكوهيده و شرمآور است. كمتر كسي است كه با شنيدن اين خبر اندوهگين نشود و در دعايش (اگر اهل خدا باشد) يا در ذهنش (اگر آزاده باشد) نابودي بانيان اين حادثه دردناك را آرزو نكند. تعداد چنين افرادي كم هم نيست. چه كسي ميتواند از نابودي و مرگ انساني به شوق بيايد و از كنار چنين جنايتي بدون عكسالعملي رد شود؟
چه كسي ميتواند به فرجام بد پديدآورندگان و اجراكنندگان اين خشونت كور اعتقاد نداشته باشد؟ تعدادشان صفر نيست، اما كم است. روز داوري و قصاص خيلي دور نيست. اينها را نوشتم تا صريح و واضح بگويم در كنار كساني ايستادهام كه حمله به زايران مظلوم شاهچراغ(ع) را محكوم ميكنند، من هم اشك بر چشم منتظر روزي هستم كه بانيانش به شديدترين شكل ممكن تقاص پس بدهند، اما ناروا است تا به بهانه اين حادثه تلخ به جاي پيدا كردن ريشه اعتراضات اخير، در پي استفاده از آن براي زير سوال بردن معترضين باشيم. معترضيني كه بسياريشان در خرداد ماه 1373 هنوز چشم به دنيا نگشوده بودند. به جاي فرافكني بهتر است ريشه اعتراضات، بمبگذاريها، اختلاسها، دشمنيها و... را با استفاده از كارشناسان مودب، خداترس و بيطرف پيدا كنيم.