روز دانشآموز و وزير بيگانه با دنياي دانشآموزان
ميرزا عباسي
نزديك به دو ماه از مرگ مظلومانه بانوي جوان كرد ايراني ميگذرد و قطعا دل و قلب هر ايراني و انسان شريفي را به درد آورده است و شيوه برخورد با معترضان -كه بنا به گفته پليس اغلب نوجوانان دهه 80 هستند- در اذهان مردم و مسوولان ماندگار خواهد شد. فارغ از تحليلهاي اجتماعي و سياسي مربوط به وضعيت بازداشتشدگان و اينكه چه رويكردي در مواجهه با اين افراد بايد داشته باشيم؛ يوسف نوري، وزير آموزش و پرورش در هفتههاي نخستين در گفتوگو با «شرق» در پاسخ به اين سوال كه در اعتراضات خياباني اخير آيا دانشآموز بازداشتي هم داريم، گفت: دانشآموزي در زندان نداريم و سپس در پاسخ به اينكه جداي از زندان، آيا دانشآموزي داريم كه در بازداشت باشد؟ اظهار كرد: دانشآموزي در زندان نداريم و مواردي هم اگر بازداشت باشند براي بحث اصلاح و تربيت است كه در مركز روانشناسي هستند و دوستان كارشناس كارشان را انجام ميدهند تا بعد از اصلاح به محيط مدرسه برگردند. شايد در حالت كلي ايرادي به اين نوع اظهارنظرها آنهم در دولتي كه به صفت «مردمي» بودن از مردم راي گرفته است، وارد نباشد، اما اين نوع مسووليت پذيرفتن وزير بسان خانوادهاي است با پدري سنتي و همدل با حكومت كه دختر نوجوانش به خاطر حضور در خيابان بازداشت شده است. همسر و فرزندان و بستگان از اين پدر چه انتظاري دارند؟ بيشتر مردم از او چه انتظاري دارند؟ اولين كاري كه او بايد انجام بدهد، چيست؟ با سنتيترين فهم از خانواده و ارزشهاي سنتي جامعه، نخستين كار او بايد تلاش براي بيرون آوردن دخترش از بند باشد. او اگر به جاي بيرون آوردن از بند دنبال توجيه بازداشت دخترش باشد، رفتارش ناپسند است و قطعا از نظر بستگان و نزديكان -حتي اگر با حكومت همدل باشند- رفتارش ناپسند جلوه خواهد كرد. حالا چنانچه وزير به جاي تلاش براي آزادي دانشآموزان، بازداشت آنان را توجيه و عاديسازي ميكند و حرفهايي ميزند كه با نگاه پدر سنتي خانواده مفروض در تضاد است، براي شما عجيب نيست و عجيبتر اينكه بدون شناخت از نوجوانان و اقتضائات اين دوره سني بر اين جايگاه تكيه زده است و حتي در جهت منفعت خودش و نظام تعليم و تربيت نميداند كه بايد با نوجوان چگونه برخورد كند و به نظر ميرسد كه خودش بيشتر از هر فردي نياز به مشاوره و اصلاح و تربيت دارد. وزير آموزش و پرورش و ديگر مديران نهادهاي مرتبط با كودكان و نوجوانان اگر درك درستي از اقتضائات مربوطه داشتند، بايد امروز به خاطر منفعت خودشان، به ديگران مشورت ميدادند كه چگونه بايد با نوجوانان راه آمد. به ديگران بايد مشورت ميدادند كه نوجواني كه به جاي سرگرميهاي مرسوم خواسته اجتماعي دارد، شايسته برخورد احترامآميز است و تنها با احترام به آنان و خواستههايشان ميتوان راهي براي گفتوگو با او پيدا كرد و در گفتوگو بايد پنبه را از گوش بيرون آورد و بيشتر بايد شنيد.