خدا را مددي
نيوشا طبيبي
بروز حوادث ناخوشايند، به ويژه آنجا كه جمعيت انساني -به هر تعدادي- به نحوي و شكلي با آن درگير شوند، تبعاتي دارند كه در لحظه و طي كردن چند روز يا چند ماه رفع نميشوند. احتمال دارد كه دردها و ناخوشيهاي روحي و رواني و زخمهاي معنوياي از خود بهجا گذارد كه تا عمق جان رخنه ميكند. در اتفاقات سهمگين كه جامعهاي متلاطم ميشود، معيشت و زندگي بسياري دستخوش مضيقه و گرفتگي و تنگي ميشود. در اين سختيها، عدهاي پولدارتر ميشوند و ضعفا و شرفا و محترمين احتمالا تهيدستتر از گذشته خواهند شد. در طول هشت سال جنگ، عدهاي فرصتطلب توانستند از شرايط گريبانگير مردم كمال سوءاستفاده را بكنند و ثروتهاي افسانه بيندوزند. از گرفتن سهميههاي مواد اوليه و سوخت دولتي و فروش آنها در بازار آزاد گرفته تا احتكار اجناس و مواد غذايي موردنياز مردم، انجام ميدادند. چه زشت است كه عدهاي سودجوي فاقد شرف و انسانيت، خود را «زبل» و «زرنگ» و كاردان ميدانستند/ ميدانند و نان در خون مردم و محرومان ميزدند / ميزنند و ميخوردند و ميخورند. امروز همچنين اوضاعي همچنان حاكم است. از صاحبخانه بيانصاف كه در هر فرصتي و در پي هر خبري اجاره و رهن خانهاش را بالاتر ميبرد تا افرادي كه از دست بردن در دارو و خوراك مردم ميخواهند براي خود كيسهاي بدوزند و پولي بدزدند و لابد در دوبي و استامبول و آنتاليا براي خودشان ويلا و خانه و آپارتمان بخرند، دست در جيب هموطنان شريف خود ميكنند. در ميانه تلخيهاي بسيار اين روزها، خبرهاي جسته و گريخته از رفقايي كه كارفرماهايشان به بهانه اوضاع از پرداخت بهموقع و تمام و كمال دستمزد خودداري ميكند، دردناكتر است. پاسخ اين كارفرماها يا آن صاحبخانهها در مقابل اعتراض معمولا اين است: «نميخواهي برو...» اين بيمهريها، احساسي كه برخي از ما در ديگران به وجود ميآوريم -احساس مورد سوءاستفاده واقع شدن، احساس مورد تعرض و تجاوز و تعدي واقع شدن- زخمهاي روحي عميقي هستند كه با گذشت مدت زيادي ممكن است ترميم شوند. ممكن است ناديده گرفتن حقوق يك نفر يا زير پا گذاشتن اصول اخلاقي براي سودجويي، انسانهاي ديگري را براي پا گذاشتن در راه ظلم و ستم و پيوستن به «زرنگها» و «زبلها» متقاعد كند. شايد آنها تصميم بگيرند كه براي آنكه ديگر قرباني نباشند، قرباني كنند. اگر جهان به دو سويه مردم عادي يعني نيكيها و مردم ظالم و ستمپيشه يعني بديها و كژيها تقسيم شود، ايستادن در سمت بدي عاقبتي خوش دارد. داستان دكتر فاستوس كه روحش را به شيطان فروخت در كودكي ما بارها و بارها از تلويزيون -با بازي درخشان زندهياد پرويز پورحسيني- پخش ميشد. اين قصه هم در جهان ادبيات بارها به اشكال ديگري بازگو شده است و هم به طور روزانه در جهان واقع تكرار ميشود. كساني كه نيكخويي را به قيمتي ناچيز با پول و رفاه و قدرت و مقام معاوضه ميكنند. به سادگي ممكن است در طرف زشتي و كژي داستان بايستيم و به قول روحانيون به سلك جنود شيطان دربياييم. همين كه مستاجرمان را ناگهان و در ميانه توافقي كه با او داشتهايم، تحت فشار قرار بدهيم كه ميزان رهن يا اجارهاش را افزايش دهد، يعني در سويه كژي و زشتي ايستادهايم. سادهتر از آن اگر براي كسب سودي اندك از خدا بخواهيم قيمت دلار بالاتر برود تا ما با فروش ارزهايمان يا كالاهايمان پولدار شويم باز هم در سمت ظلم ايستادهايم. در اين روزهاي سخت كه از هر سو تير بلا و فتنه ميبارد، بايد بيش از گذشته به ريشههاي فرهنگ مهربانانه ايراني بازگرديم. لقمهاي كمتر برداريم تا باري از دوش كسي برداريم. كمي به خود سخت بگيريم تا جاني را آرام كنيم. اگر مالك جايي هستيم و مستاجري داريم، خاطرش را در اين روزها براي اندك پولي مشوش نكنيم و آرامش خانوادهاي را زايل نكنيم. از حال تنهايان، بيكاران بازنشستگان خبر بگيريم و اگر بر ميآيد مددي كنيم. انسداد اينترنت سبب شده تا روند كسب درآمد بسياري مختل شود. بسياري از خيريههاي كوچك و جمعهايي كه خودجوش با ياري ايرانيان خارج از كشور به مددرساني به نيازمندان و تامين هزينههاي درماني بيماران تنگدست اقدام ميكردند، توان خود را از دست دادهاند و در نتيجه عده زيادي از هموطنان در معرض آسيبهاي جدي هستند، به فكر هموطنان باشيم.