رضاخان فكر ميكرد مرد بودن فقط به صبح زود بيدار شدن است
بامداد لاجوردي
پسرها چون نميخواهند بدنشان رنج ببيند؛ به همين دليل از سربازي رفتن هراس دارند. در مقابل از نظر فرماندهان نظامي، پسرهاي 20-18 ساله تنبل و تنپرور شدهاند. در نگاه فرماندهان پادگانهاي آموزشي پسرها گرفتار عادتهاي زشتي شدهاند كه بايد آنها را تغيير دهند. آنها فكر ميكنند كسي نبايد تا وقتي كه آفتاب وسط آسمان آمده خواب باشد، شل راه برود و به قول خودشان عين دخترها رفتار كند. در دوره آموزشي، فرماندهان با ارعاب و تنبيه و تمرين ميخواهند از پسرهاي ناكامل، مرد بار بياورند و تحويل جامعه بدهند؛ خيلي روي اين توانايي آموزشي خود حساب باز ميكنند. به همين دليل حسابي سخت ميگيرند تا اين بدن تنبل را ادب كنند. در جايي ميخواندم كه اين قواعد سخت سربازي اجباري در ايران، سنتي بهجا مانده از دوره رضاشاه است. انگار سبك زندگي پسرهاي روستايي بدجوري رضاخان را اذيت ميكرده است. اين شاه پهلوي از اينكه پسرهاي روستايي لباسهاي نامرتب و ژنده ميپوشيدند، كلافه ميشده و تحمل نميكرد پسرهاي روستايي تا لنگ ظهر بخوابند يا لباس پاره بپوشند يا دير حمام كنند. در واقع در دوره رضاخان پسرهاي روستايي وقتي به سربازي ميرفتند تازه در 18سالگي آداب زندگي مدرن را ياد ميگرفتند. ورزش ميكردند و به جاي لباس وصله پينهاي، لباس نظامي كه قرص و محكم بپوشند؛ مجبور بودند رختخواب خود را مرتب كنند و... نظاميگري در دوره رضاخان جوري برنامهريزي شده بود تا از پسرها، مرد بار بياورد. در نظر شاه تنها كسي مرد واقعي بود كه شبيه او باشد يعني: صبح زود از خواب بيدار شود و كلاه و لباس نظامي بپوشد و صاف صاف راه برود و... اصرار بر مرد شدن در سربازي، ادبيات پادگانهاي آموزشي را زمخت و جنسيتزده كرده است. مرد شدن از نظر رضاخان چيزي جز خشن حرف زدن، منظم لباس پوشيدن و مرتب بودن تختخواب نبود، البته اين چيزها را شخص شاه دوست داشت. طبيعتا به سلسله مراتب نظامي دستوراتي در همين رابطه صادر ميكرد و آنها هم در انتهاي سلسله مراتب به سربازهاي اجباري، همين چيزها را آموزش ميدادند. برخلاف تصور شاه پسرها، در كنار كادر كردن لباس و پتوي تخت، خيلي كارهاي زشت را از همان پادگان ياد ميگرفتند. براي مثال چون رضاخان خودش زياد فحش ميداد، اصلا به ناسزاي جنسي در مراكز نظامي سخت نميگرفت. پس همين سنت در پادگان پايهگذاري شد و فرماندهان بيپرواز حرف زشت ميزدند. پدرم كه در دوره محمدرضا پهلوي به سربازي رفته بود اين قضيه را بارها برايم تعريف كرد كه فحش جنسي در پادگان عادي بود و اصلا شكايت از طرز حرف زدن فرماندهان جايي نداشت. الان هر چند بازرسي و عقيدتي پادگانها روي فحاشي حساس هستند و اگر كسي شاكي شود، پيگيري ميكنند اما اين طرز حرف زدن خيلي عادي است.اگر كسي هم گلايه كند با برچسب «بچه ننه» تحقير و ساكت ميشود. براي سربازهاي كم سن و سال مرحلهاي از مرد شدن است. به خصوص كه كلي مذكر دور هم جمع ميشوند و ديگر هيچ هنجاري را رعايت نميكنند. واقعيت اين است كه پسرها خيلي چيزهايي كه در سربازي ياد ميگيرند، مرد شدن نيست، كارهايي ضد زن است. جوري كه در فضاي پادگان دايما جنس زن تحقير ميشود. شايد خيليها براي همرنگ جماعت شدن، با آنها همدلي كنند، اما بعضيها كه سربازهاي كم سن هستند يا دركي از مسائل ندارند اين شيوه حرف زدن را باور ميكنند و عادتشان ميشود. فردا روز هم كه به خانه ميروند به زن همانطور نگاه ميكنند كه در پادگان ياد گرفتهاند.