دور دنيا در 72 روز
مرتضي ميرحسيني
دربارهاش ميگويند يكي از كساني بود كه متاثر از رمان «دور دنيا در هشتاد روز» تصميم به انجام سفري مشابه گرفت و ماجراجويي فيلاس فاگ را در دنياي واقعي تجربه كرد. اين گفته نادرستي نيست، اما همه حقيقت را هم بيان نميكند. نامش اليزابت كوكران بود، اما معمولا از او به اسم مستعارش نلي بلاي ياد ميكنند. سال 1864 متولد شد و نوجوان كه بود نامهاي در نقد يكي از مقالات روزنامه پيتسبورگ ديسپچ نوشت و آن را براي دفتر روزنامه پست كرد. در آن مقاله كه با عنوان «دختران براي چه كارهايي مناسب هستند» منتشر شده بود، اشتغال زنان در مشاغل به اصطلاح مردانه نكوهش ميشد و اليزابت در نامهاش اين نگاه را كه برخي شغلها بايد در انحصار مردان باشند به چالش ميكشيد. البته در نامه اسمي از خودش نبرد، زيرا در آن روزگار رسم نبود كه دختران جوان براي نشريات نامه بنويسند. او نامه را به اسم «يك دختر تنهاي يتيم» امضا كرد. چندي بعد براي ديدار حضوري با سردبير -كه از مهارت نويسندگي او خوشش آمده بود- به دفتر روزنامه دعوت شد و از همان زمان همكاري پارهوقت با روزنامه را شروع كرد. چند مقاله، در موضوع دفاع از حقوق پايمالشده زنان امريكا نوشت و سپس به جمع اعضاي ثابت تحريريه آن روزنامه پيوست. در نوشتههايش از اسم مستعار نلي بلاي استفاده ميكرد، زيرا سردبير روزنامه باور داشت مخاطبانش هنوز براي پذيرش ژورناليست زن آماده نيستند و نوشتههاي دختري 18 ساله را جدي نميگيرند. جسارت بلاي در پرداختن به موضوعات حساس، مشكلاتي براي روزنامه به وجود آورد. او از ظلم كارخانهداران مينوشت و بهصراحت از آنان نام ميبرد و به كارهاي نادرستشان اشاره ميكرد. آنها نيز در مقابل، مديران روزنامه را تهديد كردند كه در صورت ادامه اين روند و انتشار مطالبي اينچنيني، آگهيهاي تجاري خودشان را به روزنامههاي ديگر ميدهند و همكاري خودشان را با موسسه پيتسبورگ ديسپچ قطع ميكنند. سردبير براي مديريت اين مشكل، بلاي را مدتي، البته با حقوق بيشتر به بخش ديگري از روزنامه منتقل كرد و كار تنظيم گزارشهاي خنثي مثل جشنهاي عمومي را به او سپرد. بلاي چندي بعد در سفري كاري به مكزيك رفت تا از آثار به جاي مانده از تمدن آزتكها گزارشي بنويسد. اين گزارش او را به چهرهاي سرشناس در كشورش تبديل كرد و فرصتهاي شغلي بهتري در اختيارش گذاشت. به نيويورك ورلد رفت و دوره تازهاي از كار ژورناليستي را زيرنظر جوزف پوليتزر شروع كرد. زير سايه پوليتزر كه عاشق جنجال بود، مقالات جنجاليتري نوشت و با چند گزارش افشاگرانه سروصداي زيادي به پا كرد. خبرنگار مشهوري شده بود و در گوشه و كنار كشورش او را ميشناختند كه تصميم به ماجراجويي تازهاي گرفت و به پوليتزر پيشنهاد كرد به سفري مشابه سفر فاگ در رمان «دور دنيا در هشتاد روز» برود و روايتي از آن را به شكل سلسله گزارش بنويسد. با اصرار فراوان، ترديدهاي اوليه پوليتزر درباره خطرناك بودن چنين سفري براي زني تنها را برطرف كرد و با موافقت او، سال 1889 در چنين روزي به مقصد لندن در جرسي سوار كشتي شد. از انگليس به فرانسه و از آنجا به ايتاليا رفت و بعد راهي آسيا شد و با گذر از سريلانكا و سنگاپور و هنگكنگ به ژاپن رسيد و از آنجا سوار بر كشتي به سانفرانسيسكو برگشت. گويا در فرانسه به ديدن ژول ورن هم رفت. در بازگشت به كشورش بسياري منتظرش بودند و از او مثل قهرماني ملي استقبال كردند. هر جا رفت به او احترام گذاشتند و حتي اجازه ورود به مكانهايي -مثل باشگاه خبرنگاران شيكاگو- را به او دادند كه تا پيش از آن فقط در انحصار مردان بود. بلاي 25 ژانويه 1890 در پايان سفري كه 72 روز و 6 ساعت و 11 دقيقه طول كشيد به جرسي برگشت. بخشي از ماجراهاي سفرش را در چند گزارش براي روزنامه روايت كرده بود، اما كتابي هم كه از اين سفر نوشت كتاب پرفروشي شد. او تا زمستان 1922 عمر كرد و چنانكه ميگويند متكي به شهرتش به مبارزه با تبعيض در امريكا ادامه داد.