• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5356 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۳۰ آبان

پاسخ به چند انتقاد

فلسفه و واقعيت روزمره

محسن آزموده

يادداشت نگارنده در روز چهارشنبه 25 آبان در صفحه انديشه (11) روزنامه اعتماد، به مناسبت روز جهاني فلسفه با عنوان «گمشده در هورقليا» با واكنش انتقادي چند دوست صاحب‌نظر همراه شد. ادعاي اصلي در آن يادداشت آن بود كه فلسفه و اهالي آن در ايران سخت محافظه‌كارانه است و بي‌مناسبت به وضعيت سياسي و اجتماعي و فرهنگي به‌سر مي‌برد. يك علت آن را تلقي منفي فلسفه در ايران نسبت به تغيير و تحول و درنتيجه تاريخ معرفي كردم و اينكه اهالي فلسفه به جاي واقعيت جاري و ساري و در حال پويش، به دنبال حقايقي ثابت و لايتغير در فراسوي جهان محسوس هستند و درنتيجه گسسته و منعزل از زندگي روزمره و اتفاقات آن به‌سر مي‌برند. 
به اين ادعاها سه انتقاد شده بود كه به نظر هر سه با تعديل‌هايي درست است و لازم به توضيح. در آن يادداشت يك اشتباه تاريخي هم رخ داده بود كه پيش از پرداختن به سه انتقاد مذكور، آن را تصحيح مي‌كنم. آنجا نوشته بودم متولي برگزاري همايش روز جهاني فلسفه در ايران پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و انجمن بين‌المللي حكمت و فلسفه ايران بود (به نقل از ويكي‌پدياي فارسي) كه يكي از استادان متذكر شد، اين ادعا خطاست و «برگزار‌كننده روز جهاني فلسفه در سال 2010 (1389) موسسه حكمت و فلسفه بود و پژوهشگاه نقشي نداشت.»
اما چنان‌كه اشاره شد، گذشته از اين سه خطاي سهوي، به يادداشت سه انتقاد ديگر هم وارد شد؛ نخست اينكه در آن يادداشت به اطلاق درباره همه اهالي فلسفه در ايران سخن گفته‌ام كه نسبت به وقايع و رويدادها بي‌تفاوت هستند، درحالي كه به درستي همه اهل فلسفه در ايران چنين نيستند و در گوشه و كنار، به خصوص بيرون از فضاهاي رسمي دانشگاهي، افراد و گروه‌هاي اهل فلسفه هستند كه آن نگرش نسبت به فلسفه را ندارند، نسبت به وقايع روز حساس هستند و اتفاقا با همان نگرش و رويكرد و روش فلسفي، نسبت به وقايع روز واكنش نشان مي‌دهند و به درجات و اشكال مختلف مي‌كوشند از فلسفه و با فلسفه، در رابطه با واقعيت جاري بينديشند و افكار خود را با ديگران در ميان بگذارند. البته شمار اين افراد و گروه‌ها چشمگير نيست و ادعاي يادداشت مذكور هم آن بود كه اصولا ريل‌گذاري فلسفه دانشگاهي در ايران برمبناي اعتزال و كناره‌گيري از امر روزمره و اصولا تحقير و ناچيز شمردن آن است و اهالي فلسفه بر همين مبنا -يا به علل ديگري- عموما محافظه‌كار و بسيار دست به عصا هستند. 
اما انتقاد دوم اين است كه بايد ميان روشنفكر و فيلسوف يا اهل فلسفه تمايز گذاشت. آنكه بنا به پيش فرض، بايد نسبت به امور سياسي و اجتماعي و فرهنگي جاري حساس باشد، روشنفكر است. فيلسوف يا اهل فلسفه به ‌طور عمومي و عادي چنين ضرورت و ايجابي ندارد. البته حساسيت و مسووليت‌پذيري نسبت به وقايع روز، براي همگان يك فضيلت اخلاقي و ويژگي مثبت تلقي مي‌شود، اما عموم به علل و دلايل مختلف چنين نيستند يا به آن علاقه‌اي ندارند. فيلسوف يا اهل فلسفه هم ضرورتا و الزاما تعهدي به واقعيت جاري و ساري ندارند، حتي فيلسوفان يا آن دسته از اهالي فلسفه كه مشخصا به حوزه‌هايي مرتبط‌تر با امور اجتماعي و سياسي و اخلاقي مثل فلسفه سياسي يا فلسفه اخلاق مي‌پردازند، ممكن است ميان عمل و نظرشان تناظر تام برقرار نباشد و در عالم انديشه به گونه‌اي بينديشند و در علم نظر به شكلي ديگر. اين روشنفكر است كه بنا به تعهد روشنفكري بايد نسبت به وقايع جاري حساس باشد و در قبال آنها موضع داشته باشد و اين موضع را صراحتا و در فضاي عمومي بيان كند. البته در يادداشت مذكور هم تنها به شرح و توصيف حال و هواي فلسفه در ايران پرداخته بوديم و از گرايش عام اهل فلسفه (نه همگان) به دوري گزيدن از واقعيت جاري و براي آن هم دست‌كم يك علت دروني (باتوجه به نوع نگرش به فلسفه) ذكر كرده بوديم. 
انتقاد سوم اين است كه اصولا آن نگاه و رويكرد به فلسفه غلط است و قرار نيست فلسفه يا اهالي فلسفه به امور جاري بپردازد، همچنان‌كه مثلا فيزيك يا شيمي يا زيست‌شناسي يا رياضيات چنين نيستند يا عموما از يك زيست‌شناس يا مهندس يا پزشك انتظار نمي‌رود كه نسبت به وقايع روز واكنش نشان بدهد. البته مقايسه فلسفه به عنوان يكي از شاخه‌هاي علوم انساني و شايد بتوان گفت اصلي‌ترين آنها، با علوم پايه يا علوم كاربردي خالي از مناقشه نيست. اما به هر حال فلسفه عنواني كلي براي حوزه‌ها و شاخه‌هاي نظري متعددي است كه شامل مباحثي چون متافيزيك و فلسفه ذهن و فلسفه رياضي و فلسفه منطق و فلسفه فيزيك و... هم مي‌شود و روشن است كه موضوع اين مباحث، برخلاف شاخه‌هايي چون فلسفه اخلاق و فلسفه سياست و فلسفه علوم اجتماعي و... مستقيما به مباحث روزمره مربوط نمي‌شود. روشن است كه از متخصصان و پژوهشگران شاخه‌هاي نظري‌تر و تخصصي‌تر فلسفه، همان‌قدر انتظار مي‌رود كه نسبت به امور روزمره حساس باشند كه از متخصصان علوم پايه و كاربردي، يعني همان تعهدي كه هر انساني به ‌طور عام و هر دانشوري به‌ طور خاص بايد به اطراف خود داشته باشد. 
در انتها بايد ميان فيلسوف بودن و پيگير فلسفه بودن با زندگي فيلسوفانه يا زندگي ملتزم به فلسفه تمايز گذاشت.‌ اي بسا فيلسوفان بزرگ و فلسفه‌دان‌هاي باسوادي كه در زندگي سياسي و اجتماعي و حتي فردي خود التزامي به حتي انديشه‌هاي خود ندارند و از سوي ديگر فراوانند كساني كه سواد يا ادعاي فلسفي چنداني ندارند، اما فيلسوفانه زندگي مي‌كنند، يعني ملتزم به حقيقت‌اند، از صغارت خودخواسته به تعبير كانت به در آمده‌اند و ميان نظر و عمل‌شان تناظر و پيوستگي وجود دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون