جستارهايي در باب توتاليتاريسم
بخش ۴- پرسش براي تغيير
محمدجواد لساني
شب،
هميشه به تمامي
شب نيست
چرا كه من ميگويم
چرا كه من ميدانم
هميشه در اوج غم
يك پنجره
(پنجرهاي روشن) باز است پل الوار
دلبستگي هانا آرنت به استادش را بايد ريشهدار تصور كرد. خيلي زودتر از آنكه اين شاگرد روي نيمكت كالج بنشيند و روش استعلايي فراگيرد يادداشتي قديمي از ادموند هوسرل پيدا ميكند كه او را تكان ميدهد. نوشتهاي كه متعلق به زماني دور و به مقصدي دورتر است. سطرها، بسان درسهاي ديگر استاد، ميل هانا را به سوي آزادي سوق ميدهد و در پي آن، ضرورت مسووليتشناسي را در وجودش فروزان ميكند. ميل مبهمي كه او را رها نميكند تا سالها پس از آن، آرنت را در زمان پختگي، براي نوشتن از توتاليتاريسم تجهيز كند؛ هنگامي كه استادش مينويسد، هانا، شانزده سال بيشتر ندارد؛ هشتم آگوست ۱۹۲۲ ميلادي، مدير يك نشريه ژاپني از هوسرل درخواست مقالهاي ميكند تا به موضوعي پر دغدغه پاسخ دهد. نشريه ژاپني كايزو (Kaizo) پرسشهاي عصري دارد. محتواي سوال چه بايد باشد، همان كه نگرش با خود ميآورد؛ تاثير پرسشي كه هيچ تغييري در وجود مخاطب ايجاد نكند، نميتواند در مقام پرسش بايستد. بلكه آن را بايد در شمار بازيهاي نازلي قرار داد كه به زودي در ذهن فراموش ميشوند. مجله كايزو در تكاپوي راهحلي است كه بتواند بحرانهاي عصر مدرن را واكاوي كند و جوينده حقيقت باشد. هوسرل، جنس اين پرسش را ميپسندد. آن را اخلاقي مينامد و برايش پاسخ پژوهيدهاي آماده ميكند كه عنوان آن چنين است؛ «بازسازي: كاوش مساله و روش برخورد با آن» (Renewal: its problem and its Method) ٭
هوسرل در گام نخست، به چيزي اشاره ميكند كه براي يك زندگي انساني ضروري جلوه ميكند. آن نكته بايسته، مجهز شدن به دانش برين است كه ضرورت مطلق آن در حل بحران بشري، بيش از پيش حس ميشود. اما چگونه ميتوان به چنين دانشي دست يافت. در شيوه زندگي؟ نويسنده معتقد است كه راهحل در اين ميانه، چيزي به نام تفكر منطقي است. انعكاس، چيزي است كه محيط پيرامون از يك فرد درخواست ميكند و در شمار انبوه واكنشهايي قرار ميگيرد كه مربوط به سطح زندگي است و دلالت بر اين دارد كه شخص فقط دارد سادهلوحانه به زندگي خود ادامه ميدهد. درحالي كه چنين رفتاري، نوعي از چشم فروبستگي است. توصيه هوسرل «ارزيابي» درقبال انعكاس است كه ميتواند از او يك فرد اخلاقي (Ethical person) بسازد. اينكه بتواند در آن لحظه كاري كند كه با تفكر منطقي همراه باشد. او بايد از خود پرسشي آغاز كند؛ آيا هدف، بهطور معناداري تحقق يافته يا خير؟ نگاه جديدش چه تغييري ايجاد كرده؟ اين روند، ميتواند توانايي بازنگري فرد را در شيوه زندگي بازسازي كند. هوسرل اين ارزيابي را در مواجهه با هر انعكاس روزمره لازم ميداند تا عقل روشنگر، بازپروري شود و خود را بيش از پيش آشكار سازد. مبادرت به اين كار، شكل عقلاني زندگي را آزاد خواهد كرد. او در كنار ديگران، جامعه عقلي را ميسازد. اكنون هر انعكاسي محل درنگ است تا اراده ساز يك ملتي شود. با اين صورتبندي كه چه كاري بايد انجام شود و در برابر چه كاري ايستادگي لازم است. هوسرل در مقالات بعدي به عنصر «دليل» براي يافتن معناي زندگي ميرسد يا به عبارتي چگونه ميتوان عمل اخلاقي را الزامآور ساخت. اين همان چيزي است كه در عنوان مقاله او به نام تجديد يا بازسازي آورده شده است. مساله اصلي اين است كه يك فرد از وضعيت پايين به وضعيت بالاتري ارتقا يابد. اين تحول از طريق راهي مقدور است كه فرد، زندگي خود را برمبناي عمل با كيفيت انجام دهد. هوسرل انتخاب شكل زيستن را با ارزشترين كار آدمي ميداند.
واپسين دغدغه هوسرل، جستوجوي عشق است. آنجا كه او از ارزش - كه خاستگاه و دليل انتخاب يك كار يا وظيفهاند - سخن مي راند.
كما اينكه خود آرنت، سالها بعد با نگاه به استادش، به چيستي تفكر به عنوان مساله اصلي مينگرد. او حيات فكري هر فرد را دريافتن پرسشهاي بزرگ ميداند. فقداني كه باعث طول عمر عصرهاي تاريك ميشوند.
در يك جمعبندي بايد گفت كه هوسرل ويژگيهايي براي زندگي شخصي برميشمرد كه يكي از آنها كيفيت تاريخي است، بدين معني كه شخص يك پيشينه دارد. او نسبت به زندگي و تاريخ خود، مسووليتي دارد. بنابراين پرسش اخلاقي همواره دو بعد دارد: «در اين موقعيت خاص چه بايد بكنم؟» و «چگونه زندگيام را به كلي دگرگون كنم و آن را تبديل به يك زندگي اخلاقي كنم؟»
هانا آرنت تحتتاثير اين تفكرات بنيادي است كه خود را متعهد ميداند درباره وضعيت بشر در نظامهاي بشري پنجرههاي روشني بگشايد.
٭ كتاب بررسي متافيزيك جلد ۴۴، شماره ۳ (مارس ۱۹۹۱) مقاله ژورنال هوسرل و ژاپنيها، صص ۵۷۵-۶۰۶
نوشته دون ولتون. انتشارات آموزش فلسفه. JOURNAL ARTICLE
Husserl and the Japanese
Donn Welton
The Review of Metaphysics
Vol. 44, No. 3 (Mar., 1991) , pp. 575-606 (32 pages)
Published By: Philosophy Education Society Inc.