بالا رفتن شاخص؛ پايين آمدن عمر
ابراهيم عمران
رويدادهاي شصت روز اخير ايران سبب شده است تا برخي آزگارهاي ديگر به محاق رود. يا دستكم حرفي از آنها به ميان نيايد و اگر هم فرد يا افراد و نهادي از آنها ياد كند؛ به تيغ دو طرف نواخته ميشود! كه موضوع اين نوشته نيست. جدا از ترافيك آزاردهنده اين روزها كه دستكم از جهتهاي گوناگون جغرافيايي، دقايق زيادي در آن هستيم؛ آلودگي هميشگي اين شهر است. به راستي چه زماني پاياني بر اين مرگ زودرس است؟ چه نهادي متولي بهتر شدن اوضاع است و پرسشهايي از اين دست كه هر سال تكرار ميشود و هيچ جواب متقني نمييابد. توسعه مدني به حتم معاني زيادي در خود مستتر دارد. يكي از اين پارامترها، حفظ جان شهروند در برابر مخاطرات زيست محيطي است. همانگونه كه خواستههاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي اولويت دارد، فقره وارونگي هوا هم ميتواند در نگره اجتماعي جايگاه مهمي داشته باشد. سالها ميگذرد كه شهروندان كلانشهرها در آلودگي هوا آزار ميبينند. شاخص از اعداد خاص هم بالاتر ميرود. مدارس باز و فعاليتهاي آموزشي كماكان داير است. هر چند تعطيلي موقت هم چارهساز نخواهد بود. فعاليتهاي اقتصادي روزانه مردم هم در جريان است. آناني كه توان مالي دارند از خانه خارج نميشوند و آنهايي كه هم بنيه اقتصادي خوبي ندارند؛ اصولا چنين پديدهاي را رصد نميكنند. از منطقه يك تا آخرين منطقه جغرافيايي تهران، كم و بيش درگير اين ذرات معلق هستند. بالا و پايين شهر ديگر در اين مهم معنايي ندارد. انگار براي برخي نهادهاي مسوول اين ناآراميهاي اخير، سبب شده كه حتي سخن و حرفي هم، ديگر به زبان نياورند. تو گويي عليالسويه شده است . نميدانم آسمان آبي و هواي پاك در كدامين شعارهاي تبليغاتي خودنمايي ميكرد. ولي آگاه هستيم آن آسمان و آن هوا سالي دو يا سه بار در فصل سرد سال نصيبمان است. چاره آن هم مشخص نيست. سينههاي خسته از دود و غبار، فرجامي خوش نمييابد. شهرداري هم بنري نميزند كه چه كرده است براي از بين بردن يا كم كردن آن؛ به حتم كاري هم نميتواند انجام دهد. پس بايد بسازيم. سوختن پس از آن هم نصيبمان!