هشدار درباره افت سطح سواد كودكان ايراني در آزمونهاي بينالمللي
وزير آموزشوپرورش:
غربيها به دنبال تعطيلي آموزش در كشور ما هستند
وزير آموزش و پرورش طي روزهاي اخير اظهاراتي درباره تغيير محتوا و روند آموزش در مدارس كشور داشته از جمله كه ديروز هم با انتقاد از واگذاري مهدهاي كودك و همچنين توليد محتواي آموزشي به سازمان بهزيستي گفت كه بهزيستي نهاد تخصصي آموزش و تربيت نيست. يوسف نوري همچنين با انتقاد از واگذاري دانشگاه فرهنگيان به افرادي كه همخواني عقيدتي و سياسي با مرام و آراي وزير فعلي آموزش و پرورش ندارند، گفت: «دانشگاه فرهنگيان را ۵ سال ميسپارند به كسي كه اساسا به وجود اين دانشگاه اعتقاد ندارد، خب خروجياش اين ميشود كه شما در فضاي مجازي ديديد. كسي را كه ميگفت بچه من به قرآن اعتقاد ندارد.»
نوري كه تا امروز به ديدار خانواده جانباختگان دولتي و نظامي و حامي دولت رفته اما به خانه هيچكدام از دانشآموزان جانباخته پا نگذاشته، با كمترين دلجويي از والدين اين دانشآموزان جانباخته گفت: «در طول تاريخ انقلاب اواخر دفاع مقدس بود كه طرح تغيير بنيادين آموزش و پرورش شكل گرفت و نسبت به آن اختلاف بود، چون تضارب آرا وجود داشت. آن زمان تقريبا همزمان با شروع دولت بعد از جنگ بود، در آن دوران يك تعداد تكنوكراتها به آموزش و پرورش آمده بودند كه هنوز هم برخي رد و نشانها از حضور اينها در آموزش و پرورش مشاهده ميشود. اينها اقداماتي را انجام دادند و براي آن هم مدال و نشان گرفتند مانند تغييرات نظام ترمي و نظام آموزش متوسطه. بعد از گذشت زمان طولاني در سال ۹1-۹0 سند تحول بنيادين آموزش و پرورش تصويب شد، در همين زماني كه تصويب شد، تعلل بين ما فرصتي فراهم كرد كه اينها يك سند وارداتي جايگزين كردند، اين سند را در هيات دولت مصوب كردند و به دستگاههاي مختلف ماموريت براي اجراي آن دادند با محوريت و راهبري آموزش و پرورش تحت عنوان سند ۲۰۳۰. اينها (دولتهاي غربي) به دنبال اين هستند كه اين سند را اجرا كنند اما براي كشور خودشان اجرا نميكنند بلكه براي كشورهاي ديگر اين را ميخواهند. چند دهه قبل هم يك بحث فلسفي مطرح شد و آن استقرار الگوي جان ديويي از دهه هفتاد براي سلطه ليبرالها بود. اينها (غربيها) در اين مسير اولين نقطهاي كه زدند خانواده بود كه گفتند خانواده بنگاه اقتصادي زيانده است اما شما وقتي مقامات خود اين كشورها را ميبينيد 5-4 فرزند دارند درحالي كه ماها به خانوادههاي تكفرزند و بدون فرزند تبديل شدهايم. در همين دوران كرونا بيشترين تعطيلي مدارس در اين كشورها ۳ ماه و ۶ ماه بود اما مدارس ما ۲ سال تعطيل شد و هيچ بحثي نداشتند. الان هم هنوز دو ماه نيست كه آغاز به كار كرده و ببينيد وضعيت به چه صورت است. اينها به دنبال تعطيلي آموزش در كشور ما هستند. بعد از پروژه واكسن و موفقيت ما در اين زمينه متوجه شدند كه بايد در يك زمينه ديگر فعال شوند و آن آموزش و دانشگاه است، به همين دليل تلاش دارند مدرسه و دانشگاه در كشور تعطيل شود. البته ما هم ضعفهاي زيادي در نظام آموزش و پرورش داريم كه يكي از مهمترين آن انقطاع ارتباط خانواده و مدرسه است.»
نوري در حالي اين حرفها را زد كه چند روز قبل هم از غيرقانوني بودن تحصيل دانشآموزان ايراني در مدارس تاسيسشده توسط سفارتخانههاي مقيم در ايران گفته بود. به نظر ميرسد كه حواشي آموزش و پرورش در نظام آموزشي كشور بيش از اصل و بديهيات براي وزير جذابيت دارد. نوري ديروز درحالي از نگرانيهاي مدنظر خود در نظام آموزشي كشور سخن گفت كه سرپرست معاونت آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش از افت سطح سواد كودكان ايراني به استناد نتايج آزمون بينالمللي پرلز خبر داد.
اخيرا هم رييس سازمان ملي تعليم و تربيت كودك با اظهاراتي تنزل سطح سواد كودكان ايراني را تاييد كرد وقتي گفت كه آمار مردوديهاي كلاس اول دبستان به 50 هزار نفر افزايش يافته است.
مجتبي همتيفر، چند روز قبل در گفتوگويي كه با خبرنگار ايلنا داشت، گفت: «ما معتقديم كودك يعني همه كودكان ايران. هيچ كودكي نبايد به خاطر دور بودن از مركز، از خدمات دور بماند، اما تا تحقق اين شعار هنوز فاصله داريم. حدود ۸ ميليون كودك مخاطب سازمان ملي تعليم و تربيت كودك هستند و وقتي بودجه سازمان را تقسيم بر اين تعداد ميكنيم، به عدد ۲۰ هزار تومان به ازاي هر كودك ميرسيم. اگر بخواهيم اين بودجه را با بودجه و جمعيت دانشآموزان آموزش و پرورش كه ۱۶ ميليون هستند مقايسه كنيم، ميبينيم به هر كودك و نوجوان دانشآموز، حدود ۱۳ ميليون تومان بودجه ميرسد كه تازه ميگوييم اين ۱۳ ميليون كفاف دانشآموز را نميدهد. وقتي از كودكان در مناطق عشايري، روستايي و حواشي شهر و مناطق محروم صحبت ميكنيم، در واقع منظورمان كودكان لازمالتوجه هستند. در مناطق دو زبانه روستايي، بچهها وقتي وارد كلاس اول ميشوند، چون همه با هم به زبان بومي صحبت ميكنند، اگر دوره پيشدبستان را نگذرانده باشند، در كلاس اذيت خواهند شد، اين كودكان روستايي دو زبانه وقتي وارد كلاس ميشوند و با كتاب درسي مواجه ميشوند كه كاملا فارسي است، دچار افت تحصيلي ميشوند. ما آمار قابل توجهي در مردودي كلاس اول ابتدايي داريم و با اينكه ارزشيابي توصيفي است، كودك با اينكه از نظر هوش مشكلي ندارد، به دليل نداشتن آمادگي لازم مردود ميشود كه يكي از عوامل اصلي اين مردوديها، دو زبانگي كودك است. در سالهاي اخير حدود ۵۰ هزار كودك كلاس اولي مردود شدهاند، اين يعني تكرار پايه تحصيلي و اين يعني تشكيل دوباره كلاس كه بايد براي ۵۰ هزار نفر كلاس خالي نگه داشت و معلم تخصيص داد و اين يعني هزينه دوباره و اگر همين هزينه را در دوره پيشدبستاني صرف كنيم، اين بخش از هزينهها حذف ميشود و علاوه بر حذف آسيب و برچسبي كه كودك خورده، هزينههاي ديگري را هم حذف كردهايم. برخي بچهها لازمالتوجه هستند و حاكميت بايد از آنها حمايت كند.كودك قرار است براساس اصل ۱۵ قانون اساسي به زبان فارسي آموزش ببيند، اما فرصتي برايش فراهم نبوده تا پيشدبستاني بگذراند. ما آزمون برگزار ميكنيم و ميبينيم اصلا بچهاي فارسي متوجه نميشود يا از نظر هوشي ضريب پايين دارد يا كودك در منطقهاي بوده كه به دليل زيست بومش به لحاظ تربيتي و فرهنگي ضعيف بوده و كتاب نداشته و رنگها و جهت چپ و راست و... را هم نميشناسد. وقتي تشخيص ميدهند كودك براي رفتن به مدرسه آماده نيست و دليلش كمبود استعداد هم نيست و مساله آموزش مطرح است، ميتوانيم مداخله بهنگام كنيم.در برخي مناطق به ويژه در شرايط سخت اقتصادي، با چالش تغذيه روبهرو هستيم، معمولا خانوادهها وقتي در تنشهاي اقتصادي قرار ميگيرند، اقلامي را حذف ميكنند كه در دوره سني كودكان مهم است مانند لبنيات و وقتي قيمت برخي كالاها بالا ميرود، از سبد خريد خانواده حذف ميشود و به اين ترتيب به كودك در اين دوره حساس به لحاظ مغزي و جسمي توجه نشده است. ما تغذيه رايگان را در دوران مدرسه از كلاس اول به بعد آغاز كردهايم، اما به نظرم در مرحله پيش از دبستان اين بحث مهمتر هم هست و بايد مداخله صورت بگيرد كه تا به حال نبوده است. درخصوص اين كودكان مذاكراتي انجام شده و قرار است در بودجهاي كه به آموزش و پرورش اختصاص داده ميشود و البته هنوز در حد اعتبار است و محقق نشده، بخشي به اين موضوع اختصاص يابد و در مناطقي كه لازم است ما مداخله كنيم. وقتي زيست و جسم كودك را مورد توجه قرار بدهيم و از سوءتغذيه او جلوگيري كنيم، ميبينيم همين موضوع براي ما آثار آموزشي و تربيتي خواهد داشت، چراكه وقتي فرد به لحاظ رشد مغزي، مواد مغذي دريافت نكند، استعداد و هوشش پايين ميآيد و ميگوييم آموزشپذير نيست و برچسب ميخورد كه آموزشپذير نيست يا به سختي آموزش ميگيرد و در واقع به دليل مشكلات اقتصادي و تبعات آن، نيروي فعال را از چرخه خارج ميكنيم و تبديل به نيروي هزينهبر ميشود و نهادهاي حمايتي مانند بهزيستي و كميته امداد به ميدان ميآيند. در اين مواقع چنين نيرويي كه چون نميتواند در آينده تامين اقتصادي كند، مخل اجتماع ميشود و هزينه ايجاد ميكند. اين نگاه كلاني است كه دغدغه داريم در جامعه جا بيفتد.»
همتيفر در مورد همكاري با ساير سازمانها يا نهادها براي شناسايي اين دسته از كودكان گفت: «در بخشي كه مربوط به مناطق عشايري و دوزبانه و محروم و مرزي ميشود با وزارت كشور تعامل داريم و بودجه محدودي هم به اين نوع كودكان تخصيص پيدا ميكند كه سال قبل حدود ۸۰ ميليارد تومان بود و در تخصيص آن سعي ميكنند، ضريب محروميت را لحاظ كنند. امسال نيز تخصيص بودجه باز هم وجود دارد و كودكاني كه به لحاظ خانواده و... لازمالتوجه هستند را درنظر داريم.»