خاطرهاي
از كيهان
سعيد درويشي
مشخص نيست روزنامه كيهان با كدام استدلال نوشته است كه «روزنامههاي اصلاحطلب از جمله سازندگي، اعتماد و همميهن ترجيح دادند از اين پيروزي (بُرد تيم ملي ايران مقابل ولز) و شادي ملت ايران خوشحال نباشند و با تيترها و تصاوير معنادار و كنايهآميز ناراحتي خود از نقشبرآب شدن توطئه و فتنه آشوبهاي اخير را نشان دهند.» اما چيزي كه مشخص است اين است كه كلمه انسان برگرفته از واژه اوستايي انيسان به معني داستان فراموششده و در عربي برگرفته از نسيان به معني كسي كه فراموش ميكند، است. به عبارت ساده، انسان موجودي است كه هر چيزي را فراموش ميكند. به نظر ميرسد كه نويسنده محترم روزنامه كيهان نيز فراموش كرده است كه ۱۱ سال پيش چگونه كيهان از پيروزي تيم ملي ايران مقابل فلسطين در يك بازي دوستانه ناراحت شد. آقاي حسين شريعتمداري مديرمسوول روزنامه كيهان در تاريخ شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰ و پس از برد ۷ بر صفر ايران مقابل فلسطين در يك ديدار تداركاتي، يادداشتي با تيتر «جاي پورياي ولي خالي!» نوشتند كه در اينترنت هم قابل يافتن است.
اول بخشهايي از اين يادداشت را عينا بخوانيم و سپس درباره اصل بيطرفي در رسانه قضاوت كنيم: «چهارشنبه شب هفته گذشته- 13/۷/۹۰- تيم ملي فوتبال كشورمان در يك ديدار تداركاتي تيم فوتبال فلسطين را با نتيجه ۷ بر صفر شكست داد و به نوشته ورزشينويسان «جشنواره گل به راه انداخت!» ذوقزدگي برخي محافل ورزشي كشورمان از اين پيروزي و دستافشاني آنها در پي اين به قول خودشان، «جشنواره گل»! ديدني و تاسفخوردني بود و بعيد نيست كه روح پورياي ولي از خنده آنها به گريه افتاده و به زبان حال خطاب به آنان گفته باشد؛ من براي به دست آوردن دل شكسته يك مادر پير، در مقابل حريفي كه بيترديد بر او پيروز ميشدم، تن به شكست دادم و شما همه آنچه در توان داشتيد را براي شكست تيمي كه به نمايندگي از مردم مظلوم فلسطين ميهمان شما بود به كار گرفتيد و در پي اين پيروزي به وجد آمده و آن را «جشنواره گل» ناميديد! و حال آنكه اين پيروزي، با توجه به شرايط سخت تحميلشده از سوي صهيونيستها بر مردم مظلوم فلسطين و محروم بودن اجباري تيم يادشده از تمرينات و امكانات فراواني كه شما در اختيار داريد، اهميت چنداني هم نداشت، چه رسد به آنكه «جشنواره گل»! ناميده شود! و چه كريمانه و بزرگوارانه بود سخن مربي تيم فلسطين كه بعد از شكست تيم تحت مديريت خود گفت: اگرچه براي آمدن به ايران سختيهاي زيادي را متحمل شدهايم و حتي ممكن بود در راه زنداني شويم ولي انگار نه انگار كه به ايران باختهايم، چون اين مساله براي ما شكست محسوب نميشود. براي ما همين اندازه كه به ايران اسلامي آمدهايم يك دستاورد است و به آن افتخار ميكنيم. نگارنده دقيقا نميداند كه تيم ملي فوتبال كشورمان چگونه و با بهكارگيري چه فرمولي ميتوانست احترام مردم ايران براي ملت مظلوم و تحت ستم فلسطين را به نمايش بگذارد و حرمت تيم فوتبال فلسطين را كه از ميان آتش و خون به ميهماني آمده بود پاس بدارد، زيرا يافتن راهكار در تخصص اهالي فوتبال است ولي با توجه به شرايط حساس كنوني چنانچه تيم ملي كشورمان نميخواست آداب پهلواني پورياي ولي را بهطور كامل دنبال كند و به شكست مصلحتانديشانه تن بدهد، دستكم ميتوانست در پي نتيجه مساوي باشد يا به حداقل گل بسنده كند، نه آنكه همه اين ملاحظات را كنار بگذارد و...».
با خواندن يادداشت ۱۱ سال پيشِ آقاي شريعتمداري و يادداشت ديروز كيهان، اين فرضيه به دست ميآيد كه اصل حرف كيهان ترحم بر مظلوم يا الگوگرفتن از پورياي ولي نيست، بلكه مساله كيهان همان غربستيزي است كه به شكلهاي مختلف بروز ميكند؛ روزي در قالب موضوعات هستهاي، يك روز در قالب ورزش و روزي ديگر در ساير مقولهها. در قالب ورزش، تاكتيك كيهان اين است كه اگر حريف تيم ملي فلسطين باشد، اين روزنامه از پيروزي كشورمان ناراحت ميشود اما اگر حريف ايران، تيمي از مجمعالجزاير بريتانيا نظير ولز باشد، كيهان علاوه بر اينكه از پيروزي تيم ملي خوشحال ميشود، به رسانههاي ديگر هم افترا ميزند. با اين تفسير، اين نتيجه هم به دست ميآيد كه كيهان اگر دشمن تيم ملي نباشد دوست آنهم نيست و بسته به شرايط سياسي، درباره تيم ملي كه متعلق به كل مردم است موضعگيري ميكند كه متاسفانه اين مساله، متناقض با شاخصهاي وطندوستي است. از دوستان كيهاني بايد پرسيد به نظر شما اگر روزنامه اعتماد از پيروزي تيم ملي خوشحال نشده است چرا خبر بُرد تيم ملي را تيتر يك كار ميكند، همانطوركه چند روز قبل از آن از باخت تيم ملي به انگليس ناراحت بود و با توجه به اهميت خبر، آن خبر را هم تيتر يك كار كرد. اين يعني بيطرفي، يعني اينكه چه در برد و چه در باخت تيم ملي از ارزش خبري دربرگيري كاسته نميشود. اين يعني اينكه «اعتماد» به رغم تعلق به يك جناح سياسي، براي افكار عمومي مينويسد و مقابل مخاطبان تيم ملي كه قطعا در شرايط سياسي حال مخالفاني هم در داخل كشور دارد، تابع اصل بيطرفي در روزنامهنگاري است، نه اينكه بخواهد بسته به شرايط موضعگيري كند. اگر كيهان هم بهرغم تعلقات سياسي تلاش كند كه براي همه مردم بنويسد، به قدري سوژههاي پسنديده وجود دارد كه ديگر نيازي به بهتان و افترا به همكاران رسانهاي نيست.