• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5367 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۳ آذر

نبرد تورا بورا

مرتضي ميرحسيني

طبق روايت پيتر برگن در كتاب «شكار گرگ سفيد» زماني كه حمله امريكا به افغانستان قطعي شد، بن‌لادن به كوه‌هاي تورا بورا در نواحي شرقي افغانستان پناه برد، زيرا باور داشت «تورا بورا همان جايي است كه مي‌تواند بار ديگر همچون جنگ با شوروي از او قهرماني ملي بسازد.» مي‌دانست پناهگاهش مدتي طولاني از چشم امريكايي‌ها پنهان نمي‌ماند، اما مطمئن بود در آن منطقه مي‌تواند از خودش دفاع كند. به كساني كه آن روزها به ديدنش مي‌رفتند، مي‌گفت «من به معناي واقعي در كوهستان احساس امنيت مي‌كنم. وقتي اينجا هستم، از زندگي واقعا لذت مي‌برم.» از همان‌جا نيروهايش را در سراسر افغانستان و نيز در گوشه و كنار دنيا رهبري مي‌كرد و به آنان براي ادامه مبارزه اميد مي‌داد. شايد از ترديدي كه به جان بخشي از نيروهايش افتاده بود، مي‌ترسيد كه مدام آنان را به ايستادگي تشويق مي‌كرد و ترك جهاد را گناهي از بزرگ‌ترين گناهان كبيره برمي‌شمرد. البته نقشه جنگي مشخصي نداشت و هنوز در حال‌ و هواي جنگ با شوروي سير مي‌كرد. هيچ پيش‌بيني دقيقي از زمان و چگونگي حمله امريكايي‌ها نداشت و شناختش از روش‌هاي هجوم دشمن، از حد برخي گمانه‌زني‌ها فراتر نمي‌رفت. امريكايي‌ها متفاوت با شوروي -و درس‌آموخته از تجربه آنان- سربازان خودشان را به جنگ طالبان در تورا بورا نفرستادند و براي اين كار سه قبيله بزرگ افغان را به مزدوري گرفتند و خودشان فقط با بمباران هوايي از اين نيروها پشتيباني مي‌كردند (نيروهاي پياده امريكا با فاصله از نقطه درگيري، در آن منطقه حضور داشتند). اما هرقدر نقشه‌هاي بن‌لادن سست و اشتباه بودند، مردانش سرسختي نشان مي‌دادند و به معني واقعي كلمه، تا آخرين نفس مي‌جنگيدند. به گفته يكي از افغان‌هاي مزدور امريكا به اسم محمد موسي «آنها با تمام وجود مي‌جنگيدند. وقتي تنها گريزشان تسليم شدن بود، با نارنجك‌هاي دستي خودكشي مي‌كردند. من شخصا شاهد خودكشي سه تن از ياران بن‌لادن بودم.» از سوم دسامبر 2001 تا هفتمين روز همان ماه، هواپيماهاي امريكايي سراسر آن منطقه را زير آتش گرفتند و هزاران بمب روي مواضع القاعده ريختند. پزشك يمني همراه بن‌لادن (به نام آيمن سعيد عبدالله باطرفي) كه به تنهايي و با دست خالي مجروحان القاعده را درمان مي‌كرد با خشم به او گفت اگر به زودي از تورا بورا عقب‌نشيني نكنيم همه افراد در بمباران كشته مي‌شوند. درست مي‌گفت و خود بن‌لادن هم به همين نتيجه رسيده بود. مدام از اين غار به آن غار جابه‌جا مي‌شد و مي‌كوشيد از انفجار بمب‌هاي امريكايي‌ها در امان بماند. آن روزها چند بار تا يك قدمي مرگ رفت، اما زنده ماند. روز يازدهم دسامبر، گروهي از بهترين افرادش را دور هم جمع كرد و به آنان گفت چاره‌اي جز فرار باقي نمانده است. «از اينكه شما را درگير چنين جنگي كردم متاسفم. من براي شما دعاي خير مي‌كنم، زيرا مي‌دانم ديگر توان مقاومت را نداريد.» امريكايي‌ها اين پيام را شنود كردند، اما تحليلگران سيا و پنتاگون مي‌گفتند بن‌لادن فرار نمي‌كند و جايي نمي‌رود، چون اين كار وجهه او را ميان يارانش مخدوش مي‌كند. اشتباه مي‌كردند. بن‌لادن تصميم به حفظ جان خودش داشت و تنها انتخابي كه پيش روي خود مي‌ديد فرار بود. او در جريان يكي از درگيري‌ها، با فريب مهاجمان از آنجا گريخت و به جلال‌آباد رفت و تا چند هفته هيچ خبري از او نشد. سپس پيامي ويديويي ضبط و منتشر كرد كه در آن مي‌گفت: «من فقط بنده ناچيز خدا هستم و چه زنده باشم و چه بميرم، جنگ ادامه خواهد داشت.» او حدود 30 دقيقه صحبت كرد، اما در تمام مدت قسمت چپ بدنش را حركت نداد. بعدتر معلوم شد كه او در تورا بورا جراحت عميقي برداشته و به زحمت از آن مهلكه جان به در برده است. خلاصه اينكه امريكايي‌ها در آن مقطع -كه سه ماه از ماجراي يازده سپتامبر مي‌گذشت- در شكار گرگ سفيد ناكام مانده بودند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون