عبدي و نقد اصلاحطلبان بخش دوم
سيد محمود حسيني
نظريه جامعه مدني و خروج از حاكميت
اگر بحث عبدي را از اين منظر نگاه كنيم كه خروج از حاكميت يا عدم ورود به ساختار قدرت در دوراني كه توان اجراي بدون تنازل قانون اساسي را نداريم يا اختيارات متناسب با مسووليتهاي تعريفشده در قانون نيست زاويه بحث فرق كرده و به اين مفروض ايشان نيز بايد پاسخ داد. اين ديدگاه بر مبناي نظريه جامعه مدني مطرح ميگردد. عموما طرفداران نظريه مذكور براين باورند كه به دليل اصلاح ناپذيري ساختار اقتدارگرا احزاب و شخصيتهاي سياسي بايد فعاليتهاي خود را متمركز بر جامعه مدني و آگاهيبخشي به مردم كنند. آنها جامعه مدني را بستري براي مبارزه سياسي تعريف ميكنند. بستري براي بسيج افكار عمومي و جنبشها جهت وادار كردن حاكميت به اصلاح ساختار يا تسخير آن تلقي ميكنند اما اين تعريف از جامعه مدني كاملا با تعريف اين مفهوم در ادبيات جامعه مدني متفاوت است. جامعه مدني در غرب جامعهاي مستقل از دولت و بخش خصوصي است و كاركرد سياسي ندارد. كاركرد جامعه مدني كاركرد اجتماعي است. اين جامعه نهادها و فعاليتهاي بسياري را شامل ميگردد مانند تعاونيها، سمنها، اتحاديهها، مراكز مذهبي، دانشگاهها و بيمارستانهاي غير انتفاعي و... عامل وحدتبخش اين فعاليتها مالكيت عمومي و همكاري مبتني بر اعتماد است. ضرورت وجود اين بخش نيز دستيابي به جامعهاي متعادل است جامعهاي با سه بخش دولتي، خصوصي و مدني كه هركدام كاركرد خود را دارند و هويت مستقلي هم دارند اما در عين حال تقويتكننده و ناظر يكديگر هم هستند تا از افراطگرايي پيشگيري كنند. مفهوم حكمراني هم مفهومي است كه دربرگيرنده اين سه بخش است. نتيجه اينكه فعاليت در جامعه مدني براي بسيج مردم عليه استبداد يا دفاع از دموكراسي در شكل فعاليت سياسي هيچ مبنايي در اين نظريه ندارد. جنبشهاي مدني براي حقوق مردم مبارزه ميكنند اما مبارزه آنها از جنس مبارزه سياسي احزاب نيست اساسا جنبش سياسي نيستند.
اما احزاب نوع خاصي از سازمان سياسي هستند. اهداف آنها همان اهداف نظام سياسي است. آنها مانند مجلس و دولت بخشي از ساختار سياسي هستند. مشاركت در انتخابات و گزينش نامزدهاي انتخاباتي مهمترين فعاليت يك حزب است. احزاب براي سازمان دادن به نظامهاي سياسي مدرن شكل گرفتهاند. احزاب حتي در كشورهايي مانند چين كه تكحزبي است به عنوان نيروي حياتي دولتهاي مدرن شناخته شدهاند. بنابراين خروج از حاكميت يا عدم ورود به ساختار سياسي براي احزاب معنا ندارد و از آن مهمتر به لحاظ تئوري جامعه مدني و واقعيتهاي دنياي سياست اگر احزاب يا شخصيتهاي سياسي از حاكميت يا دولت خارج شوند و در جامعه مدني فعال شوند اين شيوه فعاليت به معناي خروج از فعاليت سياسي هم هست. روشن است كه در امر فعاليت سياسي ابتكارات متعددي حتي تحريم انتخابات را هم ميتوان داشت اما اين امر يك تاكتيك است و يك نوع مبارزه سياسي است اما نميتواند راهبرد يك حزب يا شخصيت سياسي باشد.