• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5377 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۴ آذر

گزارش «اعتماد» درباره جزييات ربايش و شهادت مولوي عبدالواحد ريگي

پشت پرده ‌ترورخاش

بهاره  شبانكارئيان

مولوي عبدالواحد ريگي؛ امام جمعه يكي از مسجدهاي شهرستان خاش پنجشنبه هفته گذشته ربوده و جسدش يك روز بعد در حوالي اين شهرستان كشف شد. حالا پس از گذشت يك هفته روايت‌هاي رسمي از اين ترور منتشر شده است. «اعتماد» هم تلاش كرده با تماس با منابع بومي و نزديكان مولوي عبدالواحد ريگي جزييات بيشتري از اين واقعه تلخ به دست آورد. 

مولوی عبدالواحد ریگی از جمله علمایی بود که سابقه حضور مداوم در جبهه‌های جنگ داشت و سالانه در جبهه‌ها حضور داشت. وی همچنین یکی از فعالان وحدت شیعیان و اهل سنت در منطقه بود و عمده فعالیت‌‌های وی معطوف به کارهای فرهنگی در این زمینه بوده است. کریم‌بخش کردی درباره فعالیت جبهه و جنگ مول وی هم گفت: «مولوی خودش یک بار در جلسه‌ای که داشتیم به ما گفت؛ ۸ سال در جبهه و جنگ فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغاتی داشته است.»
 مولوي عبدالواحد ريگي روز پنجشنبه توسط افرادي ناشناس ربوده و يك روز بعد هم جسدش در اطراف خاش پيدا مي‌شود. آنطور كه شمس‌آبادي دادستان مركز استان سيستان‌و‌بلوچستان روايت كرده «مولوي عبدالواحد روز حادثه در مسجد خاش حضور داشت كه افراد ناشناسي از در پشتي مسجد او را صدا كرده و سوار يك خودروي پژو بدون پلاك مي‌كنند. متهمان بعد از ربايش اقدام به قتل مولوي عبدالواحد مي‌كنند. جسد او در حالي كشف شد كه 3 گلوله به او شليك و گلوله‌ها از ناحيه سر خارج شده بودند. بعد از اين خبر بازپرس ويژه قتل در محل حاضر و پرونده قضايي در مورد اين موضوع تشكيل شد.» شمس‌آبادي چند روز بعد از دستگيري قاتلان مولوي خبر داد و اعلام كرد: «عوامل ترور مولوي شناسايي و دستگير شدند. يك قبضه سلاح كلت نيز در زمان دستگيري از اين عوامل كشف و ضبط شده است. پرونده اين عوامل براي انجام تحقيقات مقدماتي در دادسراي عمومي انقلاب زاهدان تشكيل شده است. با دستگيري اين عوامل مشخص شد آنان ترورهاي ديگري را هم در دستور كار داشتند.»  
«اعتماد» در جست‌وجوهاي خودش توانست با يكي از افراد بومي در سراوان صحبت كند كه قاتلان خانه‌اي در همسايگي اجاره كرده بودند. طبق اظهارات او قاتلان قبل از اقدام به ترور، در سراوان اقامت كرده بودند. او به «اعتماد» مي‌گويد: «حدود پنج، شش ماه پيش قاتلان مولوي به منطقه ما در شهرستان سراوان آمدند. سراوان در حال حاضر طوري شده كه افراد غريبه زياد رفت‌و‌آمد مي‌كنند. از پاكستان و افغانستان همه به سراوان مي‌آيند براي همين اهالي هم به اينكه افراد چه كاره هستند توجهي نمي‌كنند و اصلا افراد را نمي‌شناسند. اين افراد پژو نقره‌اي رنگي هم داشتند و اينجا زندگي مي‌كردند تا اينكه بعد از كشته شدن مولوي عبدالواحد ريگي شناسايي و دستگير شدند. شنيديم كه يكي از اين پنج، شش نفر هم فراري بوده است. »
يك منبع مطلع به كانال بلوچ‌نيوز- از كانال‌هاي محلي استان- اطلاعات تازه‌اي در مورد ترور مولوي عبدالواحد داده است. به ادعاي اين منبع «يكي از طلبه‌ها شخصي را كه مولوي را صدا زده و به ماشين پژو سپرده بود شناخته است. بعد از شناسايي آن شخص، طلبه فورا آن را شناخته كه گفته مي‌شود پسري جوان و فرزند خانم ف. از فاميل‌هاي شهيد مولوي ريگي بوده است. ظاهرا پسر خانم ف. بعد از چند مرحله‌ اعتراف كرده است كه دو پسر به همراه مادر خود عامل شهادت مولوي هستند. نيروي اطلاعات و انتظامي شهرستان خاش دست به‌ كار شده و تلفن همراه اشخاصي كه پسر خانم ف. نام برده را شنود مي‌كنند. پس از شنود گوشي همراه، رد آنها در شهر جالق زده شده و قبل از خروج از مرز به طرف پاكستان دستگير مي‌شوند. اين منبع ادامه داد عامل شهادت مولوي ريگي پسران و همسر بهزاد ن. هستند كه تقريبا ده روز گذشته در ايرانشهر كشته شد.» 

انتشار يك فيلم تقطيع‌شده، مزيد برعلت شد؟
خبرنگار اعتماد در ادامه جست‌وجوهايش به يكي از دوستان نزديك مولوي دسترسي پيدا كرد و او، روايتي دست اول از لحظه ربايش و شهادت مولوي عبدالواحد ريگي به دست داد. كريم‌بخش كردي تمنداني، يكي از نزديكان مولوي عبدالواحد، در مورد ربايش و كشته شدن او به «اعتماد» مي‌گويد: «مولوي امام جمعه مسجد امام حسين خاش بود. آبان‌ماه جاري وقتي آقاي علي اكبري، نماينده رهبري به زاهدان آمده بود تا مشكلات مردم را بررسي كند، عبدالواحد به من زنگ زد و گفت قرار است براي ملاقات با آقاي علي‌اكبري به زاهدان برود. از من هم خواست كه با او همسفر شوم. ما از خاش راه افتاديم و قرار بود افراد ديگري به ما ملحق شوند كه با هم به زاهدان برويم اما وقتي رسيديم همين افرادي كه قرار بود به ما ملحق شوند، آنجا نبودند. من و عبدالواحد وارد سالن شديم. مولوي به من گفته بود كه وقتي رسيديم من در سالن سخنراني كنم چون معتقد بود من بهتر مي‌توانم صحبت كنم اما آنجا مولوي هرچقدر از منشي تقاضا كرد كه به ما وقت بدهد منشي گفت كه وقت‌ها بسته شده و نمي‌تواند براي ما وقت ملاقات تنظيم كند. نهايتا آخرين سخنراني مربوط به آقاي علي اكبري بود و دو تا تريبون آنجا بود. عبدالواحد كه متوجه شد به ما وقتي ندادند همان جا پشت تريبون رفت و از من خواست كه براي صحبت پشت تريبون بروم. من قبول نكردم در نتيجه آقاي علي اكبري يكي از دوستانش را فرستاد و از ما خواست كه خصوصي صحبت كنيم ولي ما مي‌خواستيم در ميان جمع صحبت كنيم و گفتيم حالا كه نشده است، هيچ اشكالي ندارد. عبدالواحد ناراحت بود و موقع غذا، ناهار هم نخورديم و به خاش برگشتيم. در مسير هم از اينكه هيچ‌وقتي براي صحبت به ما ندادند ناراحت بود و درباره‌اش صحبت مي‌كرد. به خاش كه برگشتيم يكي از دوستان با ما تماس گرفت و گفت؛ حالا كه شما ناراحت شديد ما در همين خاش براي شما زماني را تعيين مي‌كنيم تا صحبت كنيد. ما هم گفتيم صحبت‌هايي كه شما پشت تريبون مي‌كنيد با صحبت‌هايي كه ما مي‌كنيم متفاوت است و شما ناراحت مي‌شويد. گفتند نه صحبت كنيد و واقعيت را بگوييد. بالاخره من پشت تريبون صحبت كردم و مولوي هم چهره‌اش خندان بود و مشخص بود از حرف‌هاي من راضي است. بازتاب صحبت‌هاي من هم در خاش خوب بود و مردم راضي شدند. جمعه بعد از اين ماجرا مسوولان امنيتي با ما تماس گرفتند كه فردا برخي از سرداران و مسوولان به خاش مي‌آيند و شما در همان مسجدي كه اعتراضات شروع مي‌شود، مي‌توانيد صحبت كنيد. جلسه كه تمام شد مولوي دست آقاي علي‌اكبري را گرفت و از او گلايه كرد و گفت كه ما آن روز از خاش آمده بوديم و مي‌خواستيم دو كلمه حرف بزنيم كه شما به ما فرصت نداديد. در لحظه‌اي كه عبدالواحد با آقاي علي اكبري صحبت مي‌كرد، نمي‌دانم چه كسي اين لحظه را با دوربين ثبت كرد و آن دوربين كجا بود كه فقط هم حرف‌هايي را ثبت كرد كه به دل مردم ننشست و راضي نشدند. چون فيلم صحبت‌هاي عبدالواحد تقطيع شده بود و فقط قسمت‌هايي از آن را در فضاي مجازي و برخي خبرگزاري‌ها پخش كردند كه مردم نمي‌پسنديدند. به همين دليل هجمه زيادي عليه مولوي به راه افتاد و برخي از مردم او را تهديد كردند. حتي عبدالواحد براي اينكه موضوع را روشن كند نزد شيخ‌الاسلام مولوي عبدالحميد در زاهدان رفت تا واقعيت‌ها را به ايشان بگويد و توضيح بدهد كه صحبت‌هايش تقطيع شده است. به نظر من اين فيلم هدفمند پخش شد. بعد از اين موضوع مولوي عبدالواحد فيلمي در زمينه اينكه واقعيت چيست منتشر كرد و در آن براي مردم همه‌چيز را توضيح داد كه جريان از چه قرار بوده است، اما متاسفانه برخي از مردم اين را نپذيرفتند و نهايتا اين تهديدها ادامه پيدا كرد. برخي از شاهدان عيني به ما گفتند كه شخصي كه به دنبال عبدالواحد آمده بود را مي‌شناختند و از اقوام او بودند.»
او در ادامه در خصوص اشخاصي كه به عنوان قاتلان مولوي شناخته و دستگير شدند، مي‌گويد: «حدود يكسال پيش در طايفه ريگي كه مولوي هم از اقوام آنها بود اختلافاتي صورت مي‌گيرد اين اختلافات منجر به كشته شدن چند نفر مي‌شود. در نهايت همان افرادي كه در آن اختلافات به عنوان قاتل در طايفه شناسايي شده بودند به سراوان فرار مي‌كنند. روز حادثه هم يكي از شاهدان عيني اين شخص را كه از اقوام مولوي بود شناسايي كرد. پليس هم از روي شناختي كه ايشان داشت قاتلان را رديابي كرد و در نهايت آنها را دستگير كرد. همان روز هم كه اين اشخاص به دنبال مولوي آمده بودند مولوي حتما آنها را شناخته كه با آنها سوار ماشين‌شان شده است.» از آقاي كريم‌بخش كردي درباره جزييات روز حادثه و تروريست‌ها پرسيدم.
   اين تهديدها بيشتر از سوي چه افرادي 
صورت گرفت؟
شما در جريان هستيد كه دو، سه جمعه در خاش عده‌اي از نمازگزاران كشته شدند. خب مردم معتقد بودند كه چندين نفر از آنها كشته شدند و مولوي عبدالواحد هم خلاف اين اتفاقات صحبت كرده است در صورتي كه مولوي يكي از اهدافي كه داشت، مي‌خواست صداي مردم باشد. نمي‌دانم چرا فيلم تقطيع‌شده را منتشر كردند.
  از روز حادثه بگوييد.
تقريبا دو جمعه از اين تهديدها گذشت تا اينكه پنجشنبه 18 آذرماه يعني همين چند روز پيش نزديك ظهر يك نفر با ماشين بدون پلاك جلوي مسجد امام حسين به سمت در مسجد نه به سمت خيابان مي‌ايستد و پياده مي‌شود تا به داخل مسجد بيايد و با مولوي صحبت كند. يك‌سري مشخصات از خودش مي‌دهد و مي‌گويد كه از اقوام عبدالواحد است. به عبدالواحد مي‌گويد كه داخل ماشينش بروند تا باهم صحبت كنند. مولوي هم با همان دمپايي‌هايي كه پايش بود به سمت ماشين مي‌رود. مولوي را صندلي عقب مي‌نشانند و با خود مي‌برند. بعد از چند ساعت ما با مولوي تماس گرفتيم اما گوشي‌اش از دسترس خارج و خاموش شده بود. چون سيم‌كارت را از داخل گوشي در آورده بودند. هيچ خبري از مولوي نبود تا اينكه روز بعد از اين ربايش بعد از نماز جمعه يك نفر در همان اطرافي كه مولوي جسدش افتاده بود، مي‌رود و پيكر بي‌جان مولوي را مي‌بيند و خبر مي‌دهد.
  چند نفر مولوي عبدالواحد را با خود بردند؟ مشخصات ماشين چه بود؟
در اصل چهار نفر بودند. يك پژو نقره‌اي رنگ بود كه پلاك نداشت و شيشه‌هايش هم دودي‌رنگ بود. حتي شيشه جلوي ماشين هم پرده زده بودند كه از بيرون چيزي ديده نشود. 
  با توجه به اينكه مولوي عبدالواحد با شليك 3 گلوله كشته شده، اين گلوله‌ها به كدام ناحيه از بدن ايشان اصابت كرده است؟
آن‌طوركه نهادهاي امنيتي به من گفتند اينها در حال صحبت با مولوي بودند كه ناگهان يك تير به سمت قلب او، يك تير به گوش او، يك تير به گلويش و چند تير هم به بازوي او شليك مي‌كنند. 
  حرف آخر
مولوي مسن بود شايد 70 سال بيشتر داشت. يك بار هم عمل قلب باز انجام داده بود. خيرخواه مردم بود و آدم صادق و ساده‌اي بود. خشونت و كشتن هرگز به سود جامعه ما نيست. بايد تلاش كرد كه گفتمان و صلح جاي خشونت و قتل را بگيرد. 
هاشمي، استاندار سابق استان سيستان‌و‌بلوچستان به خبرنگار اعتماد مي‌گويد: «مولوي عبدالواحد ريگي در صحبت‌هايي كه حدود يك ماه پيش بعد از سفرش داشت يك‌سري مواضعي را اعلام كرد كه در بسياري از خبرگزاري‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي منتشر شد. پس از آن مولوي چند بار توسط گروهك‌هاي تروريستي تهديد شد و حتي اعلام كرد كه برخي از گروهك‌ها قصد ترور ايشان را داشتند. اينكه قاتلان به دلايل طايفه‌اي مولوي را ترور كردند حدس و گمان است و نمي‌تواند درست باشد. اين اتفاق تروري است توسط گروه‌هاي تروريستي مگر خلافش ثابت شود. اعترافات اين قاتلان مي‌تواند به جزييات پرونده كمك كند. در نهايت تا موضوع مشخص نشود نمي‌توان قضاوت كرد.» 
٭٭٭
«اعتماد» طي تماسي با يكي از پسران عبدالواحد موفق نشد با او صحبت كند و پسر ايشان در پيغامي عنوان كرد كه وضعيت روحي خوبي ندارد.


 ترورهای دیگری هم در دستور کار بود

‌اداره کل اطلاعات استان سیستان وبلوچستان از ‌ارتباط عوامل ترور مولوی ریگی با یکی از کشورهای عربی خبر داد و اعلام کرد: این تیم قصد داشتند بعد از فروکش کردن فضای ناشی از شهادت مولوی اقدام به ترور فرد دیگری کند. به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، روابط عمومی اداره کل اطلاعات استان سیستان وبلوچستان اعلام کرد: متعاقب دستگیری عوامل ترور مولوی شهید عبدالواحد ریگی توسط سربازان گمنام امام زمان(عج)، در بازجویی های اولیه در رابطه با پوشش اتخاذ شده برای ربایش شهید، نحوه ی ربایش و انتقال، محل نگهداری و چگونگی شهادت اعتراف کردند. براساس اعترافات به دست آمده، این تیم قصد داشتند بعد از فروکش کردن فضای ناشی از شهادت مولوی اقدام به ترور فرد دیگری کنند.  این گزارش می افزاید: با توجه به پیچیدگی کیس و نظر به ارتباط یکی از عوامل ترور با یکی از کشورهای عربی و ملاقات‌های انجام شده در کشور هدف، بررسی‌های تخصصی در دستور کار قرار داشته و نتایج حاصله متعاقبا اعلام خواهد شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون