تولد و پيشگوييهاي نوستراداموس
مرتضي ميرحسيني
پيشگويي كرده بود كه هنري دوم در ميدان جنگ، در نبردي تن به تن كشته ميشود، اما اين شاه در يكي از جشنهايش و هنگام بازي با نيزه چوبي آسيب ديد و از پا در آمد. پيشگويي كرده بود كه صاعقهاي به لندن ميزند و شعلههاي آتش، شهر را به كام خود ميكشند. اعدادي هم براي اين پيشگويي نوشته بود. بعد از آتشسوزي لندن، اين اعداد را چنان كنار هم رديف كردند كه بتوانند سال وقوع حادثه (1666 ميلادي) را از آن بيرون بكشند. آتشسوزي هم ربطي به برخورد صاعقه نداشت و از آتش گرفتن يكي از نانواييهاي شهر آغاز شد. پيشگويي كرده بود پسركي از خانوادهاي فقير روزي جمع بزرگي از مردم را فريب ميدهد و شهرتش از مرزهاي اروپا فراتر ميرود. اين پيشگويي را، پيشگويي ظهور هيتلر تلقي كردند. پيشگويي كرده بود كه بر سر دو شهر بلايي ميآيد كه پيش از آن بر شهر ديگري نيامده است. اين پيشگويي را به بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي ربط دادند. نوستراداموس سال 1503 در چنين روزي، در سنرمي متولد شد. تبارش به يهوديان جنوب فرانسه ميرسيد، اما پدربزرگش براي در امان ماندن از دادگاه تفتيش عقايد از يهوديت بريد و كاتوليك شد. درباره كودكي نوستراداموس تقريبا هيچچيز نميدانيم، جز اينكه بسيار باهوش بود و زير سايه سختگيريهاي پدربزرگ مادرياش رشد كرد. صحبت و نوشتن به چند زبان را فراگرفت، در پزشكي تحصيل كرد و نيز در رياضي و ستارهشناسي به استادي رسيد. ميگويند پدربزرگش هنگام آموزش نجوم با او درباره ملكوت و آفرينش و سرنوشت بشر صحبت ميكرد و مدام روي مرز مسائل طبيعي و فراطبيعي راه ميرفت. البته تجربيات بعدي زندگياش، بهويژه شيوع طاعون نيز بر ذهنيت و باورهاي او تاثير بسياري گذاشت. در سالهاي سيطره بيماري، گوشه و كنار فرانسه را زير پا گذاشت و مدتي هم به ايتاليا رفت و ضمن كوشش براي درمان بيماران، همنشيني هميشگي با مرگ را هم تجربه كرد. با شيوههاي ابتكارياش در درمان طاعون به شهرت و ثروت رسيد، اما همين بيماري همسر و دو فرزندش را از او گرفت. چندي بعد ماموران دادگاه تفتيش عقايد به باورهايش مشكوك شدند و او را به حضور در دادگاه و پاسخگويي به پرسشهاي خود فراخواندند. نوستراداموس كه هيچ اعتمادي به اجراي عدالت در دادگاه تفتيش عقايد نداشت، زادگاهش را ترك كرد. بار ديگر به سفر رفت و از ايتاليا راهي يونان و عثماني شد. در مسير اين سفر، تجربههاي روحي عميقي را پشت سر گذاشت و حتي دورهاي كوتاه با مرد جواني همسفر شد كه آن زمان راهبي از فرقه فرانسيسكنها بود و بعدها پاپ سيكستوس پنجم شد. چند سال بعد، مطمئن به اينكه دادگاه تفتيش عقايد ديگر مزاحمش نميشود به فرانسه برگشت و در زادگاهش مقيم شد. دوباره، اينبار با زني ثروتمند ازدواج كرد و صاحب شش فرزند شد. هرچه پيرتر ميشد، بيشتر و بيشتر در خودش فروميرفت و ميگويند هر شب، چند ساعت را در تفكر و مراقبه سپري ميكرد. درباره اين تجربياتش چيزهايي نوشتهاند كه رد يا تاييدشان ممكن نيست، اما به اعتبار پيشبيني آبوهوا و تغييرات جوي، بسياري از مردم - و بيشتر از همه كشاورزان و بازرگانان - حرفهاي او را جدي ميگرفتند و باورش داشتند. شهرتش به سراسر فرانسه رسيد و او را در ادامه همين راه، يعني پيشگويي راسختر كرد. در سايت هيستوريداتكام ميخوانيم كه او 10 جلد كتاب نوشت و در آنها به زعم خود حوادث 2 هزار سال آينده جهان را پيشگويي كرد. سال 1555 مهمترين پيشگوييهايش را در كتابي با عنوان «پيشگوييها» يكجا مدون كرد و همه آنان را در قالب رباعي به نظم كشيد. در شعرهايش به جز اصطلاحات رايج در جنوب فرانسه، از واژههاي يوناني و ايتاليايي نيز فراوان استفاده كرد. نوستراداموس براي اينكه از اتهام جادوگري - كه آن زمان انگي رايج بود- در امان بماند، رابطهاش را با واتيكان تقويت كرد، اما چه آن زمان و چه بعدها بسياري باور داشتند كه او به شيطان خدمت ميكند. او تابستان 1566 از دنيا رفت.