شمشير غم
پيش رويت دگران صورت بر ديوارند نه چنين صورت و معني كه تو داري دارند
تا گل روي تو ديدم همه گلها خارند تا تو را يار گرفتم همه خلق اغيارند
آنكه گويند به عمري شب قدري باشد مگر آنست كه با دوست به پايان آرند
دامن دولت جاويد و گريبان اميد حيف باشد كه بگيرند و دگر بگذارند
نه من از دست نگارين تو مجروحم و بس كه به شمشير غمت كشته چو من بسيارند
عجب از چشم تو دارم كه شبانش تا روز خواب ميگيرد و شهري ز غمت بيدارند
سعدي