در پاكدشت و رباطكريم حتي يك بيكار هم نداريم؟
ايلنا| ابراهيم رييسي ميگويد: «به من گفتند در رباطكريم يك نفر بيكار هم وجود ندارد. در پاكدشت هم گفتند يك نفر بيكار نداريم، اما برخي فارغالتحصيلان فقط دنبال كار اداري هستند و رفتن به كارخانه و پوشيدن لباس كار و ايستادن در كنار كارگر يا كار در زمينه كشاورزي و معدن را كار نميدانند.» پيشتر محسن منصوري، استاندار سابق تهران نيز عين همين جملات را تكرار كرده بود. منصوري شهريور ماه در مورد وضعيتِ اشتغال در تهران به تحولات بزرگ اقتصادي در طول يكسال اخير اشاره كرده و گفته بود: «اين تحولات باعث شد نرخ بيكاري روز به روز كاهش داشته باشد.» استاندار تهران نيز شهرستانهاي پاكدشت و رباطكريم را به عنوان نمونه موفق نام برده و گفته بود: «اين شهرستانها بدون بيكار هستند. يعني اگر كسي اهل كار كردن باشد و كار نداشته باشد در اين شهرستانها ظرفيت و آمادگي لازم وجود دارد تا در سريعترين زمان ممكن به كارگاهها و كارخانهها معرفي شود.» منصوري هم براساس اطلاعاتي كه به او منتقل شده بود، معتقد بود مشكل، نبودِ شغل نيست، بلكه اشكال از جواناني است كه حاضر نميشوند دست به هر شغلي بزنند: «امروز هر فردي در استان بخواهد مشغول به كار شود براي او شغل مهياست و مشكلي براي ايجاد اشتغال براي افراد متقاضي نداريم، اما مشكل اين است كه افرد خواهان به دست آوردن مشاغلي هستند كه خود ميخواهند.» عوض سلطاني (دبير خانه كارگر پاكدشت) در مورد ادعاي نبودِ بيكار در اين شهرستان ميگويد: شايد بيكاري نسبت به شهرستانهاي ديگر كم باشد، اما نميتوانيم بگوييم در اين شهرستان هيچ بيكاري وجود ندارد. وضعيتِ كارگران ساده در اين شهرستان خوب نيست. به خصوص كارگران بخش ساختماني كه خيلي از آنها در حال حاضر بيكار هستند. شايد براي كارگران فني كار وجود داشته باشد، اما براي كارگران ساده كار وجود ندارد. زماني من يكي، دو نفر را براي كارخانهها معرفي كردم، اما قبول نكردند. در واقع اينگونه نيست كه همين افرادي كه معرفي ميكنيم به راحتي بروند و در كارخانهها كار كنند. به هر حال به قدري بيكار وجود دارد كه مثلا اگر كارخانه يك كارگر بخواهد، براي آن يك شغل بيش از ده نفر طالب پيدا ميشود و خب آن كس كه بيشترين معيارهاي كارخانه را داشته باشد، انتخاب ميشود. اما من باز تاكيد ميكنم اينگونه نيست كه براي هر بيكاري در پاكدشت كار وجود داشته باشد. زهرا كريمي (استاد اقتصاد دانشگاه مازندران) ميگويد: «در اين شرايط تورمي كسي كه در يك كارخانه روزي ۸ ساعت كار سخت انجام ميدهد و حداقل حقوق ۶ميليوني ميگيرد، با ۶ ميليون تومان چه كار ميتواند انجام دهد؟ از پسِ كدام هزينه زندگياش ميتواند بربيايد؟ يك جوان با اين حقوق حتي از پسِ حداقليترين هزينههاي زندگي هم به سختي برميآيد، چه برسد به اينكه بخواهد اجاره خانه بدهد يا مثلا بعد از چند سال براي خود ماشين بخرد! مشخص است كه اين فرد تحصيلكرده، كار سخت با درآمد پايين را رها ميكند و به سمت كاري ميرود كه درآمد بيشتري برايش داشته باشد. يك فرد حتي اگر ۴ تا ۵ ساعت بتواند در اسنپ كار كند، درآمدِ بيشتري در ميآورد تا اينكه در كارخانه با حداقل حقوق كار كند. چشمانداز زندگياي كه كرامتِ انساني در آن تامين شود، در اين مشاغل رسمي و با اين حداقل حقوق اصلا وجود ندارد. زماني ميگفتيم خط فقر ده ميليون تومان است، اما الان با اجارههاي سنگين و هزينههاي سرسامآور حتي با ده ميليون تومان هم نميتوان زندگي كرد. در چنين وضعيتي افراد تا جايي كه بتوانند آگاهانه از كار كم درآمد و دشوار پرهيز ميكنند. حتي در مورد مشاغل ساده نيز افرادي كه كاملا مستاصل هستند به سمت كارهاي با حداقل درآمد ميروند. مثلا زنان به ناچار مجبورند با مزدهاي پايين كار كنند. خيليها هم ترجيح ميدهند، مهاجرت كنند. در واقع اين استيصال است كه آنها را مجبور به ورود به بازار كار ميكند، اما اين ورود به هيچوجه نشاندهنده بهبود وضعيتِ بازار كار نيست. اگر عدهاي مدعي هستند در برخي شهرستانها بيكار وجود ندارد بايد اين سوال را از آنها پرسيد كه آيا آنها كه سركار هستند، رضايتِ شغلي دارند يا از سرِ ناچاري تن به انجام آن كار دادهاند؟ آيا كار با حقوق ناچيز، در شرايط سخت و با ساعات كار بسيار نشاندهنده بهبود وضعيتِ اشتغال است؟» احسان سلطاني (كارشناس مسائل اقتصادي) ميگويد: «زماني ميتوانستيم بگوييم بالا رفتنِ آمار اشتغال نتيجه ايجاد يكسري مشاغل خدماتي مثل پيك موتوري و دلالي و مشاغلي مثل نوسانگيري در بورس و… است. همچنين زماني ميگفتيم طبق تعريفي كه از اشتغال دادهاند - يعني هر كس چهار، پنج ساعت در هفته كار كند شاغل به حساب ميآيد - آمار اشتغال بالا رفته است. اما امروز حتي اين را هم نميتوانيم بگوييم. درواقع حتي نميتوانيم ادعا كنيم كه در بخش خدمات شغل ايجاد شده است چه برسد به ايجاد شغل در بخش توليد و صنعت. باتوجه به ركودي كه در بازار وجود دارد و به زمين افتادنِ برخي كسب و كارها و توليديها نميتوان چنين ادعايي را پذيرفت. برخي توليديهاي پاييندستي مثل پوشاك و كفشسازي و صنايع به شدت اشتغالزا وضعيت خوبي ندارند و در نتيجه اشتغالشان پايين آمده است. در كنار همه اينها، كسبوكارهاي اينترنتي هم وضعيتِ مناسبي ندارند. چند صدهزار كسب و كار اينترنتي كه براساس تعريف رسمي از اشتغال، جزو آمار به حساب ميآيند، عملكرد خوبي ندارند. از طرفي به خاطر ركود در بازار، حمل و نقل هم كاهش پيدا كرده است. ما نه تنها رشد نداشتيم، بلكه افت هم داشتهايم. با اين اوصاف بايد بگوييم احتمالا طي يكسال گذشته يك ميليون شغل از دست دادهايم، ايجاد يك ميليون شغل پيشكش! وقتي نرخ تورم افزايش، توان خريد مردم كم و مصرف پايين ميآيد، چگونه ميتوانيم بگوييم شغل ايجاد شده است؟» وزارت كار مدعي است كه بيش از نيم ميليون شغل ايجاد شده است. اين را با چه متر و معياري ميگويند؟ زهرا كريمي در پاسخ به اين سوال ميگويد: «آنچه وزارت كار ميگويد قابل استناد نيست. آنها بر اساس ميزان تسهيلاتي كه تخصيص ميدهند و پروژههايي كه تعريف ميكنند، اعداد و رقمي ميدهند كه روي اين آمار به هيچوجه نميتوان حساب كرد و هيچ نظارتي روي آنها وجود ندارد. مثلا ميگويند صندوقي مثل صندوق مهر اميد يا صندوقهاي مشابه چقدر وام دادهاند يا دستگاههاي مختلف چقدر فرصت شغلي جديد ايجاد كردهاند.