صداي بيصدايان
نيوشا طبيبي
پيشه روزنامهنگاري حتي در روزگار راحت و آرام، كاري است سخت و صعب و طاقتفرسا. روزنامهنگاري كه براي خود نقش كنشگري قائل است و خود را موظف و ملزم ميداند كه صداي مردم و مظلومان و حق از دستدهندگان باشد، لاجرم به مخاطراتي ميافتد. از اوّل تولد مطبوعات در ايران، به جز ايام ابتدايي كه انتشار روزنامه در انحصار «دولت علّيه ايران» بود، بقيه ايام، معمولا حكومتها رضايتي از نحوه كار و عمل روزنامهنگاران نداشتند. معمولا پرسشگري يا تحقيق و تتبع در امر عملكرد دولتها چندان مورد استقبال قرار نميگرفت. مديران و مسوولان دولتي در طول نزديك به دويست سال همگي از «نقد سازنده» حرف ميزدند بيآنكه مصاديق نقد سازنده را معلوم كنند.
تاريخچه روزنامهنگاري در ايران به روزگار سلطنت محمد شاه قاجار ميرسد. ميرزا صالح شيرازي، يكي از جواناني بود كه مرحوم عباس ميرزاي قاجار، فرزند اصلاحطلب و نوجوي فتحعليشاه، براي تحصيل علوم و فنون جديد به انگلستان فرستاد. شرح سفر او و چند نفر ديگر و مصايبي كه آنها براي آموختن متحمل شدند در سفرنامه ميرزا صالح آمده. شرح مبسوط ديگري هم بر اين سفرنامه و حواشي و داستانهايي كه بر سر اين گروه از جوانان ايراني آمده در كتاب ديگري به نام «عشق غريبهها» نوشته نايل گرين با ترجمه روان و خوشخوان امير مهدي حقيقت، روايت شده است.
به هر روي، ميرزا صالح شيرازي، در بازگشت به ايران، روزنامه «كاغذ اخبار» را پايهگذاري كرد. او كه زبان انگليسي و روزنامهنگاري را در كنار علوم و مهارتهاي ديگر در لندن آموخته بود، نام اولين روزنامه ايراني را با اقتباس از واژه انگليسي «Newspaper»، همان كاغذ اخبار گذاشت. البته كه تلاش او ثمرهاي نداشت و انتشار اولين روزنامه مرتب و منظم و به شكل امروزي تا دوره فرزند محمد شاه يعني ناصرالدين شاه، به تعويق افتاد. ناصرالدين شاه - كه بر خلاف روايت پهلوي از تاريخ قاجاريه - پادشاهي تجدد خواه بود، با انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه به پيشنهاد مرحوم ميرزا تقي خان اميركبير موافقت كرد. اين روزنامه هم بعد از چند سالي به روزنامه دولت عليه ايران و نهايتا به «روزنامه دولتي ايران» و «روزنامه رسمي ايران» تغيير نام داد. پس از آن اندك اندك باب روزنامهنگاري غير دولتي باز شد و مطبوعات در برپايي انقلاب مشروطه و پس از آن نقش مهمي ايفا كردند.
مردم همواره خواهان آن بودهاند كه روزنامهنگاران به عنوان صداي آنان، دادخواهي و تظلم ملّت را به گوش حاكمان برسانند. مطبوعات از همان ايام به عنوان يكي از اركان آزادي و تضمين حق شهروندي و اظهارنظر مردم شناخته شدند، اگر چه در بيشتر ايام تاريخ تا امروز اين حق و ضمانت آن از سوي حاكميتهاي مختلف چندان مورد اعتنا و توجه نبوده است. مطبوعات مستقل همواره در مظان اتهام از سوي دو طيف افراطي بودهاند. عدهاي آنها را به «سوپاپ اطمينان» حكومت بودن متهم ميكنند و عدهاي ديگر آنها را كارگزار و جاسوس و عامل دشمن خارجي! كار كردن در چنين فضايي كار راحت طلبان و حاشيهنشينان و برخورداران نيست. روزنامهها و روزنامهنگاراني كه در اين فضا كار ميكنند و جانب اعتدال و ميانهروي و ضديت با تندروي و خشونت را رها نكردهاند الحق كه شايان بزرگترين پاداشها هستند. اگر چه اين دسته از روزنامهنگاران با تن دادن به مقدرات حقيقت گويي و حق طلبي و پاك دستي و پاك انديشي از ابتدا به قصد كسب سود و پاداش وارد اين عرصه نشدهاند.
در روزهاي گذشته، دو روزنامه اعتماد و همميهن بهرغم تنگي فضا و سختي كار و فشارهايي كه از چندين سو بر افراد معتدل و ضدخشونت اعمال ميشود، با ايستادگي و شجاعت، منصفانه به انتشار اخبار وقايع و مهمتر از آن شرح حال انسانهايي مشغول بودهاند كه صدايي نداشتند. هر دو روزنامه در اين روزگارِ افراط و تفريط، يادگاري ماندني در تاريخ مطبوعات ايران برجاي گذاشتند. روزنامهنگاران هر دو روزنامه هم متحمل هزينههاي جدي شدند و همچنان درگير عوارض حقگوييهاي خود در اين بحران پيشآمده براي ميهن هستند.
كار فوقالعاده روزنامه اعتماد در رساندن صداي مظلومترين و بيصداترين اقشار جامعه كه در گرفتاريهاي قضايي و مشكلات پيچيده، توان پيگيري حقوق خود را ندارند و صدايشان به جايي نميرسد، ارزش انساني و اخلاقي والايي دارد. روزنامه اعتماد به معناي واقعي كلمه صداي بيصدايان شده و انشاءالله كه اين راه و روشش مستدام و باقي باشد.