گفتوگو با زن روشندل كارآفريني كه به دختران معلول چابهاري سوزندوزي ميآموزد
سختيهاي شيرين در همسايگي دريا
حميد حاجيپور
دخترها به ديوار اتاق تكيه زدهاند و چشم دوختهاند به پارچههايي كه با نخ و سوزن در حال خلق نقشمايههايي زيبا هستند. در اين هواي مرطوب و گرم ساعتها مينشينند تا هنري را بياموزند كه جزيي از فرهنگشان است، البته اين همه ماجرا نيست.
ساختمان دو طبقه در خيابان حافظ چابهار كه تيغ آفتاب و شرجي هوا رنگ و رويي برايش نگذاشته، جايي است كه زنان و دختران محروم، معلول و بيسرپرست براي آموختن سوزندوزي بلوچي به آن رفت و آمد ميكنند. اسم اين خانه «آواي روشنايي» است و از سوي زني اداره ميشود كه از نعمت بينايي محروم است.
سيما رييسي ۳۵ ساله، دكتراي جامعهشناسي دارد و سالهاست براي حمايت از زنان خودسرپرست، دختران ناشنوا و معلول از جان و دل مايه ميگذارد. او هدف از راهاندازي اين موسسه را توانمند كردن زنان و دختران بلوچ عنوان ميكند، چراكه از نظرش توانمندي يك زن يعني توانمند شدن يك خانواده. او ۳ سالي ميشود كه ساختماني را اجاره كرده تا در طبقه پايين به دختران بازمانده از تحصيل و دختران ناشنوا سواد هديه دهد. در طبقه دوم اين خانه هدف ديگري دنبال ميشود و آن آموزش و اشتغال است.
خانهاي پر از اميد
روي تابلوي ساختمان قديمي و رنگپريده نوشته شده «موسسه آواي روشنايي». شايد يكي از شلوغترين ساختمانهاي خيابان حافظ چابهار همين ساختمان باشد. رفت و آمد زنان و دختران به اين خانه زياد است. آنها ساعتهاي زيادي را در اين خانه به سر ميبرند، برخي سر كلاس درس ميروند و عدهاي در كلاس سوزندوزي و قلابدوزي و پريواردوزي.
خانم رييسي در طبقه دوم منتظر ماست، زني لاغراندام و كوتاه قامت با لباس سوزندوزي شده كه از لحن صدا، ما را ميشناسد. پشت سر او لباسهاي سوزندوزي شده از ديوار آويخته شدهاند و صنايع دستي ديگر كه هنر دست هنرجويان است روي طاقچه و اپن آشپزخانه خودنمايي ميكنند. دخترهاي جوان در حال سوزندوزي هستند و زناني كه سن و سال بيشتري دارند پشت چرخ خياطيهاي بزرگ نشستند .
دختري ۷-۸ سالهاي به نام «مهياز» با لباس سبز كه به شكل زيبايي سوزندوزي شده روي صندلي نشسته و در حال قلاببافي است. دست فرزي دارد و يك ماهي بيشتر نميشود كه آموزش ديده. او روزي چند ساعت به اين خانه ميآيد تا گوشواره و دستبند و گردنبند ببافد. پدر اين دختر از بيماري اعصاب و روان رنج ميبرد.
سيما رييسي اتاقي را كه دو زن ميانسال در حال «زهدوزي» هستند، نشانمان ميدهد. «ما براي آموزش و اشتغالزايي از بيامكاني رنج ميبريم. امسال اين دو چرخ خياطي را نيروگاه برق چابهار به ما اهدا كردند تا فعاليتمان گسترش پيدا كند.
با آمدن اين چرخهاي خياطي فعاليتمان بيشتر از قبل شد، درست است كه هنوز هم نياز به چرخ خياطيهاي ديگري داريم ولي در حال حاضر اين چرخها گذشته از اينكه چرخ زندگي زنان خودسرپرست را ميچرخاند از سوي ديگر توانستهايم به هنرجويان زهدوزي و سوزندوزي با چرخ خياطي را آموزش دهيم. اين زهدوزيها كاربرد زيادي دارند. زنان بلوچ اين زهها را روي سر آستين لباسهايشان ميدوزند.»
پشت يكي از چرخ خياطيها، خانم وارسته در حال سوزندوزي است. او مادر ۳ دختر ناشنواست. از سال گذشته در موسسه آواي روشنايي فعاليت ميكند و در طول چند ماه گذشته چند هنرجو را آموزش داده، هنرجوياني كه در حال حاضر بهطور مستقل به زهدوزي و سوزندوزي در خانههايشان مشغول هستند.
در اتاق ديگري زني به نام خانم حناني در حال آموزش هنر «پريواري» است. او روي پارچههاي سفيد نقشمايههاي اصيل سيستان و بلوچستان را مهر زده و هنرجويان با نخهاي رنگي در حال سوزندوزي اين نقشمايهها هستند؛بين ۱۳ دختر و زني كه در اين اتاق به ديوار تكيه زدهاند و سه دختر ناشنوا به ديوار تكيه زدهاند و با دقت به نقشمايهها سوزن ميزنند. به گفته مربي پريواريدوزي، اين هنر در حال فراموشي است ولي با تلاشهاي صورت گرفته به تازگي زنان و دختران بلوچ استقبال خوبي از اين هنر كردهاند. در سالن اصلي نيز چند دختر نوجوان در حال قلابدوزي هستند؛ از گوشواره و گردنبند گرفته تا انگشتر و النگوهايي كه بخشي از آنها قلابدوزي شدهاند يا سوزندوزي. اين دختران به گفته خانم رييسي بعد از فرا گرفتن قلابدوزي به كلاسهاي ديگر براي آموزش معرفي ميشوند.
سوادآموزي در كنار هنرآموزي
خانه آواي روشنايي كه ميزبان دهها زن و دختر است، تنها مركزي است كه با سرمايهاي محدود از سوي زني روشندل و با حمايت برخي خيرين به فعاليت خود ادامه ميدهد و تصميم اهالي اين خانه، رشد و ترقي و تشويق زنان و دختران ديگري است كه شايد هنوز به خودباوري نرسيدهاند. سيما رييسي در اين باره به ما ميگويد: «هدف من از راهاندازي اين موسسه كمك به زنان و دختران بلوچ است به ويژه آنهايي كه دچار محدوديت و معلوليت هستند. ۳ سال از فعاليتمان ميگذرد و با افت و خيزهاي زيادي روبهرو بودهايم ولي هر طور بوده سعي كردهام به اين حركت ادامه بدهيم و به نظرم تاكنون موفق بودهايم. در همان ابتداي راه اين تصميم را گرفتيم كه بخشي از فعاليتمان سوادآموزي آنهايي باشد كه از تحصيل بازماندهاند كه بيش از دو سال است در طبقه پايين اين ساختمان كلاسهاي سوادآموزي برگزار ميشود. ما توانستهايم به بخشي از هدفمان كه آموزش و خودباوري و اشتغال و درآمدزايي زنان و دختران به ويژه آنهايي كه دچار معلوليت هستند، برسيم اما براي ادامه راه با مشكلات بسياري دست و پنجه نرم ميكنيم ازجمله كمبود حمايتهاي مالي و ناتواني در معرفي محصولاتمان. به اين نكته اشاره كنم بخشي از زهدوزي يا سوزندوزيها به دليل اينكه جزيي از فرهنگ و سنت ماست و در بازارهاي محلي به فروش ميروند، زناني كه در اين حوزه فعاليت ميكنند درآمد در حد گذران زندگي دارند ولي ما نياز داريم به بازارهاي ديگري راه پيدا كنيم و اين موضوع نيازمند كمك و همراهي متخصصان برندينگ و ماركتينگ است.»
به گفته خانم رييسي استقبال از كارگاههاي سوزندوزي آواي روشنايي بيشتر از پيش شده است و هنرجوياني كه به آستانه خودباوري ميرسند، دختران ديگري را تشويق به شركت در كلاسهاي هنرآموزي ميكنند.
چابهار با همه كمبودهايي كه دارد در حال توسعه و پيشرفت است و زنان هم در اين مسير تاثيرگذارند. آنها با خودباوري و مشاركت در فعاليتهاي اجتماعي و اقتصادي گام مهمي در آباداني و توسعه شهرشان دارند. حفظ و تقويت صنايع دستي مردمان اين منطقه كه ريشه در هنر و فرهنگ ايراني دارد جز با حمايت و تشويق ميسر نيست.