آمارهاي كاذب شاد
محمد داوري
نه تنها تهران، بسياري از شهرستانها كه هيچ وقت هوايشان آلوده نبود هم براي دومين هفته پي در پي تعطيل شدند و آموزش و پرورش هم اعلام كرد آموزش غيرحضوري است، آموزشي كه پس از حدود دو سال و نيم كرونايي انتظار ميرفت با حضوري شدن افت ناشي از آن كمي به ويژه براي دانشآموزان مقطع ابتدايي جبران شود حال به سادگي با تعطيليهاي افراطي بيم آن ميرود كه اين افت ادامه پيدا كند؛ افتي كه بيش از همه در مقطع ابتدايي خودش را تحميل كرده و در سالهاي بعد در مقطع متوسطه ما تبعات آن را خواهيم ديد، البته اين تبعات آموزشي آن است، تبعات پرورشي آموزش غيرحضوري آنقدر چندجانبه است كه چندين سال طول ميكشد تا جبران شود. در اين شرايط مسوولان سامانه شاد كه تنها سامانه به اصطلاح آموزش غيرحضوري رسمي و مورد تاييد وزارت آموزش و پرورش است، اعلام كردهاند كه شش ميليون دانشآموز در بستر اين شبكه از آموزش غيرحضوري استفاده كردهاند كه البته همين آمار يعني حدود چهل درصد دانشآموزان كشور كه همين آمار نيز كاذب است، چراكه معناي برخط بودن دانشآموز در شاد به خودي خود به معناي حضور در كلاسها نيست، چراكه اگر كاربري وارد سامانه شاد شود آنلاين به نظر ميرسد حال در كلاس باشد يا در كانالها و گروههاي ديگر شاد و بهرغم ادعاهاي مسوولان آموزش و پرورش ه به عنوان طرف قرارداد، اين سامانه نتوانسته از نظر فني به سطحي ارتقا يابد كه بشود كلاس درس تعاملي برگزار كرد. براي اثبات اين ادعا كافي است سري به مدارس زد و از معلمان به ويژه در مدارس دولتي و در شهرستانها پرسيد كه چقدر از شاد استفاده ميكنند و چقدر از آن رضايت دارند. بيترديد ميزان استفاده از شاد در خوشبينانهترين حالت سي درصد است و رضايت از شاد بعيد است به ده درصد هم برسد، لازم است حدود 15 درصد مدارس غيرانتفاعي را مورد توجه قرار دهيم كه از همان شروع كرونا هم از سامانههايي استفاده ميكردند كه به سرعت امكانات خود را ارتقا دادند و برخي از آنها آنقدر داراي امكانات و كاركردهاي مفيدي هستند كه كلاسهاي تعاملي با امكان بارگذاري فيلم و اسلايد و بحث و مشاركت دانشآموزان و معلمان كمتر از كلاس حضوري نيستند، هر چند سرعت پايين اينترنت براي همه سامانهها مشكلاتي را ايجاد كرده است كه بارگذاريها به سختي انجام ميگيرد و قطع و وصل شدنها هم به شدت كلاسها را دچار اختلال ميكند. به مسوولان آموزش و پرورش توصيه ميشود سر خود را از زير برف توهم خارج كنند و به مدارس سري بزنند و پاي درد دل و مشكلات مديران و معلمان و دانشآموزان و والدين بنشينند تا متوجه عمق بحرانهاي مدرسه و ابعاد مسائل مدرسه و پيچيدگي و گستردگيهاي آن شوند.