از شب يلداي ما!
سيدحسن اسلامي اردكاني
ديشب كه داشتم از پيادهروي برميگشتم، از بوستاني گذشتم. در تاريك و روشن آنجا دو جوان بر نيمكتي نشسته بودند و در حال گفتوگو بودند. از كنارشان رد شدم و ديدم كه هر يك گوشي خود را در دست دارد و با گوشي خود مشغول است. آنها نمونه كامل «همچو ما با همانِ تنهايان» شاملو بودند. در دنيايي كه حتي دوستي و صميميت متأثر از عوامل مختلف تكنولوژيك و اجتماعي شده است و سياست، اعضاي يك خانواده را گاه در برابر هم قرار داده است و آدمها گاه به گونهاي اتموار زندگي ميكنند و روزبهروز پيلههاي تنهايي و روابط مجازي جاي مناسبات واقعي را ميگيرد، نيازمند آن نوع با هم بودني هستيم كه اين تنهايي را محو يا كمرنگ كند.
شب يلدا از آن مناسباتي است كه به شكل طبيعي و خودجوش و فارغ از الزامات كاري يا اجتماعي، افراد را گرد يكديگر جمع ميكند تا ساعتي را از خود به درآيند و به ديگران جوش بخورند. سالهاي زيادي است كه اين بهانهاي است براي ما كه دور هم جمع شويم، به بهانه «فال» حافظ، شعري بخوانيم و كمي بگوييم و بخنديم و اشعار حافظ را هرگونه بخواهيم تفسير كنيم. در آن ساعت، ديگر نه سياست اولويت دارد و نه اقتصاد و نه مواضع تُند يا كند اين و آن. فقط يك چيز مهم است، در چشم ديگري نگريستن و شادمانه خنديدن و اندكي رنجهاي زمانه را فراموش كردن.
اين شب طولاني، گرچه چندان طولانيتر از شبهاي ديگر نيست، بستري فراهم ميكند تا به خودآييم و از «خودي» فراتر برويم و فراگيرانه به پيرامون خود بنگريم. در اينجا نميخواهم بگويم كه اين سنت چقدر خوب و ارزشمند است كه نيازي به گفتن ندارد. با اين همه، انگار برخي از ما عادتمان است تا جان در بدن داريم با هرچه ريشه سنتي و ايراني دارد حتما مخالفت كنيم. چهار سال قبل در يادداشت «شيشه ميدر شب يلدا شكست» به اين مساله پرداختم و گفتم كه اين سنت و عادت سالانه، فارغ از ريشه تاريخي آن، ارزشمند و ستودني است و كساني كه به آن حمله ميبرند، دچار مغالطه خاستگاه ميشوند و اگر اين مغالطه جدي گرفته شود، پاي خودشان هم گير ميكند. در اينجا به تكرار آن گفتهها نيازي نميبينم، ولي يادمان باشد كه بسياري از سنتهاي اسلامي نيز خود ريشه در پيش از اسلام دارند و بخشي از سنتهاي رايجي كه امروزه اسلامي قلمداد ميشوند، ميتوان ردپايشان را در جاي ديگري يافت. براي همين، بهتر است دست از اين خودزني فرهنگي و تاريخيبرداريم و اين عادت بد را كنار بگذاريم كه هر چه مقبول مردم واقع شد، به نحوي آن را به نقد بكشيم. اين لطيفه را كه از كسي پرسيدند: «معيار حلال و حرام چيست؟» را شنيدهايم. رندي اين سوال را چنين پاسخ داده بوده: «حرام آن چيزي است كه خوشايند شما و حلال خلاف آن است.» اما چنين نيست، پيشوايان دين خودْ از لذات و خوشيهاي زندگي بهره ميبردند و چه خوشي و لذتي معصومانهتر از جمعهاي خانوادگي در شبي بلند؛ شبي كه گاه به گفته حافظ در تيرگي با ستم حاكمان پهلو ميزده است. كافي است در اين شب سه كار را حتما انجام دهيم تا اين يلدا، يلداي لذتبخشي باشد: 1. تلويزيون را خاموش كنيم؛ 2. گوشيهاي خود را نيز هم! و 3. حافظ را ميهمان خود كنيم و غزلهايش را بخوانيم و از كنار هم بودن لذت ببريم و نور ز خورشيد بجوييم «بو كه برآيد».