هماي تاجي و ادب سخن
ابراهيم عمران
گويا برخي وقتها تماشا نكردن تلويزيون؛ جدا از همه حرف و حديثهاييكه دربارهاش وجود دارد؛ به صواب و ثواب است. در تازهترين اين نگاه نكردنها كه بعد كليپش بارها ديده شد؛ نوع بيان و حرف زدن حاكم فوتبال بود! البته من قسمتي را ديدم كه ايشان در جواب مجري كه پرسيده بود ويلموتس كجاست، گفتند در جيبم! اينگونه حرف زدنها در برخي مكان و جاها؛ نه تنها نادرست نيست؛ بلكه اگر اينگونه حاضر جواب نباشند؛ شايد كلاه طرف پس ِ معركه باشد!
چنين مكانهايي هم لزوما به معناي نادرست بودن افراد حاضر در آن نيست؛ بلكه بيشتر ناظر بر نوعي گفتمان خاص است كه دو طرف از خجالت هم درميآيند كه پر واضح است اينگونه ديالوگ داشتن در برخي كسب و كارها و صنوف به «موتيف» اصليشان تبديل شده است و اگر برخي واژهها بهكار برده نشود؛ در انعقاد جمله، گويي مشكلي پيش خواهد آمد!
حال اگر اينچنين برخي در برنامه زنده تلويزيوني حرف بزنند؛ چه خواهد شد و اصولا چه پيامي ازآن ساطع ميشود؟ كاري به بر آمدن دوباره و هماي سعادت بر سر رييس فوتبال نداريم كه اساس اين نوشته نيست.دخالتي هم در نتايج فوتبالي پس از انتخاب دوباره كيروش هم نخواهيم داشت. آنچه اما ميتوان چند خطي نوشت؛ ادبياتي است كه مخاطب فرضي چنين افرادي از آن گرتهبرداري مينمايند. يا تاسي بيش از حد. به حتم وقتي مخاطب عمدتا جوان و نوجوان و سينهچاكان فوتبال؛ در مقابلشان افرادي ميبينند كه به راحتي و بيتفكر چنين كلامهايي، از زبانشان جاري ميشود؛ در بزنگاههاي خاص، آنان نيز، به سهولت چرخش زبانشان اينگونه خواهدشد. نوع تمسخر كه در پس هر واژه پنهان است؛ و فرار از جوابگويي (حال بحق يا ناحق در مورد موضوعي) ميتواند الگويي براي همگان شود. همگاني كه منتظر چنين ادبيات راحتالبياني هستند. راحت از اين منظر كه طريقه درست حرف زدن؛ به حتم نياز به خواندن دارد. نياز به شنيدن بهتر دارد و به طريق اولي نياز به تفكر و انديشه. آيا ميتوان انتظار داشت فردي كه سعدي و حافظ و مولوي خوانده؛ اينگونه بينديشد و چنين حرف زند؟
به حتم با تاكيد ميتوان نوشت خير. وقتي دمخور آدمي نوع خاصي از روابط و افراد باشد؛ در عصبيتهاي موقت چنين خواهند شد و اگر برايشان متن سخنراني نوشته نشود؛ شايد خود نتوانند جملهاي درست بنويسند يا بيان كنند. حال و روز جوانان و نوجوانان و كودكان اين ديار در طريق حرف زدن؛ نيازي به شرح بيشتر ندارد. پيرامونمان به آساني قابل رويت هستند و به حتم چنين ديدند يا شنيدند كه اينگونه شدهاند. حال در فضاي مجازي يا به گستردگي فضاي تلويزيوني. بيراه نبود كه شيخ سخن سروده بود براي چنين زماني كه:
سخندان پرورده پير كهن
بينديشد آنگه بگويد سخن
مزن بيتامل به گفتار دم
نكو گوي اگر دير گويي چه غم